گفت و گوی سیاسی رادیویی با موضوع خنثی سازی تحریم ها، ظرفیتها و روشها در تاریخ ۲۱ دی ۱۳۹۹ با حضور دکتر سید محمود محمدی، دکتر امیر عباسی خوشکار (پژوهشگر گروه روابط بین الملل پژوهشکده تحقیقات راهبردی) و ارتباط تلفنی با دکتر مهدی خان علیزاده برگزار شد. در این دیدار چالشهای پیش روی مذاکرات احتمالی با آمریکا مورد بررسی و تبیین قرار گرفت و پژوهشگر گروه روابط بین الملل پژوهشکده تحقیقات راهبردی به بیان نظرات خود پرداخت. خلاصهای از نظرات ایشان را در سطور ذیل مشاهده میکنید.
شوروی سازی جمهوری اسلامی ایران و امتیازگیری پلکانی دو راهبرد برجسته کاخ سفید است
در دوره ریاست جمهوری ترامپ عدهای پژوهشگران رادیکال مانند مایکل مک فائول، رئول مارک گرچت، مایکل لدین، کلیفورد میو مارک دوبوویتز و برخی موسسات پژوهشی و تبلیغاتی مانند بنیاد دفاع و از دموکراسی راهبرد شوروی سازی جمهوری اسلامی ایران بر اساس تجربه برخورد ریگان با شوروی و اتخاذ استراتژی همه جانبه بر اساس دستور امنیت ملی شماره هفتاد و پنج (NSDD-۷۵) در دهه ۱۹۸۰ در دوره ریگان را در دوره ترامپ پیشنهاد دادند. طرفداران این رویکرد دستگاه تصمیم ساز ترامپ را در خروج امریکا از برجام مجاب ساختند و راهبرد فشار حداکثری را تایید کردند. ترامپ با در پیش گرفتن نگاه نوجکسونیسم در سیاست خارجی آمریکا توانست سایر نخبگان سیاست خارجی آمریکایی را با خود همراه سازد.
راهبرد فشار حداکثری ترامپ از درون این تحلیلها و راهبردهای پیشنهادی سربرآورد. ترامپ به دنبال قرار دادن ایران در بن بست راهبردی و انقباض راهبردی بود تا با رساندن ایران به آستانه فروپاشی درونی امتیازات حداکثری لازم را مطالبه کند. در دولت جدید آمریکا نیز، بایدن با استفاده از تاکتیک دیپلماسی و مذاکره به دنبال دست یابی به امتیازات منطقهای موشکی و اقتصادی به صورت پلکانی و تدریجی در یک بازی زمانی نامشخص است.
اهداف راهبردی ترامپ و بایدن مشترک است، اما ابزارهای آمریکاییها متنوع شده است
اهداف اعلامی تیم سیاست خارجی ترامپ توسط پمپئو اعلام شده است که چکیده آن توقف فعالیتهای منطقهای موشکی و غنی سازی توسط جمهوری اسلامی ایران است. آمریکاییها در دوره ترامپ به دنبال کسب امتیازات سه گانه ذکر شده به صورت یکباره و در قالب یک بسته گفت و گوی یکجا بودند. بایدن و تیم مشاور وی همین اهداف سه گانه را به صورت تدریجی و در قالب بستههای گفت و گوی بلند مدت مجزا و مرتبط با یکدیگر پیگیری خواهند کرد. هدف هر دو دولت کاهش نقطه ثبات راهبردی و بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران است.
مارپیچ بحران و فرسودگی سرمایههای راهبردی جمهوری اسلامی ایران سناریوی آمریکایی پیش رو است
آمریکاییها به دلیل پرهزینه بودن حمله نظامی به ایران از ابزارهای فشارهای تحریمی و سیاسی برای به زانو درآوردن طرف مقابل و پیشبرد خواستههای خودشان استفاده کرده اند. تاکنون خواستههای زیاده خواهانه آمریکاییها برآورده نشده است و جمهوری اسلامی ایران در برابر این فشارها مقاومت کرده است. آمریکاییها بر این باور هستند که قرار دادن جمهوری اسلامی ایران در مارپیچ بحرانهای تصاعدی و پرهزینه ساختن مبادلات منطقهای و جهانی برای این کشور در بلندمدت سبب فرسوده ساختن داراییهای راهبردی آنها میشوند و به خیال خوشان در چشم انداز بلندمدت ایرانیها با فروپاشی داخلی و در انتها به مذاکرات نابرابر تن خواهند داد. دولت بایدن از سرمایه راهبردی ترامپ برای تحریم جمهوری اسلامی ایران به راحتی نخواهد گذشت و از این حربه ناعادلانه حداکثر بهره برداری را برای نقد کردن مطالبات کاخ سفید بهره خواهد برد. بایدن به دنبال ایجاد فضای چندجانبه در سطح منطقهای و جهانی جهت افزایش فشارها بر ایران جهت مشروعیت بخشی به فضای ضد ایرانی حاکم بر راهبردهای واشنگتن و کم هزینهتر ساختن پایداری فشارها بر تهران تا رسیدن به اهداف سه گانه ذکر شده خواهد بود.
تعارضات عمیق راهبردی متقابل و نگاه استکباری آمریکاییها شکافهای مذاکراتی را ترمیم نخواهد کرد
به دلیل تعارض اهداف آمریکاییها با هویت و کارکرد انقلابی جمهوری اسلامی ایران مذاکرات احتمالی پیش رو با چالشهای بسیاری روبه رو خواهد شد. فضای مذاکرات به دلیل درخواستهای زیاده خواهانه آمریکاییها برای آغاز دور جدید گفتگوها مناسب نیست. غنی سازی برای مردم و نخبگان ایرانی به عنوان بخش مهمی از چرخه پیشرفت کشور تعریف شده است و نفوذ منطقهای در کنار بازدارندگی موشکی بخش مهمی از نظام و آموزه دفاعی کشور را دربرمی گیرند. خطر تضعیف بازدارندگی منطقهای و نظامی کشور در برابر آمریکاییها در جریان مذاکرات احتمالی یکی از مهمترین شکافهایی است که در صورت نادیده گرفته شدن میتواند به تهدید وجودی علیه جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود.
مفاهیم میتوانند در طراحی راهبردهای سیاست خارجی راهزنی فکری کنند؛ بار محتوایی مفاهیم مهم است!
برخی طرفداران مذاکره با آمریکا با طرح مفاهیمی مانند بازیگر عادی شدن و رفتارهای عاقلانه با قرار گرفتن پشت سر این مفاهیم به برخی سوالات کلیدی پاسخ روشنی نمیدهند. مقامات آمریکایی با طرح مفهوم عادی شدن، بار محتوایی صرفا تجاری و اقتصادی رفتار کردن و غیر انقلابی باقی ماندن و رفتارهای تبعی داشتن را در نظر دارند. طرفداران مفاهیم عادی شدن و معقول شدن باید به این سوال پاسخ دهند که دال مذکور را با چه مدلولهایی در سیاست خارجی در نظر دارند و معنا میکنند. اگر منظور آنها اقتصادی شدن صرف و نگاه سکولار اقتصادی به منطقه و کشورهای غربی است واقعیتهای تاریخی از جمله مذاکرات برجام نشان داده است که این نگاه در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با بن بست نظری و عملی مواجه شده است و از کارآمدی لازم برخوردار نیست. به نظر میرسد استفاده از مفاهیم دلربای روشنفکرانه و یا عامه پسندانه بدون تاباندن نور نقد منصفانه بر آنها و صرفا تهیه چماق از آنها برای کوفتن بر سر مخالفان گره گشای مسایل موجود نباشد.
دکتر امیر عباسی خوشکار