کد خبر:۱۱۹۲
۳۰ آذر ۱۳۹۹ | ۱۸:۰۸
آیا پکن شریک مطلوبی برای غرب آسیا است؟

مؤلفه های سیاست خارجی هوشمندانه چین در خلیج فارس

چین به دنبال تقویت حضور و توانایی نظامی خود در خلیج فارس، غرب آسیا و شمال آفریقا (منا) است و تلاش می‌کند این کار بدون جلب‌توجه غیرضروری انجام دهد.

مقدمه

خلیج‌فارس به‌واسطه موقعیت برجسته ژئوپلیتیک خود علاوه بر اینکه از منظر انرژی در جهان تأثیرگذار بوده و هست از منظر جغرافیایی هم دارای موقعیت ویژه‌ای بوده و برای قدرت‌های بزرگ در طول تاریخ همواره اهمیت بسیار زیادی داشته است.
در بین بازیگران منطقه و فرا منطقه‌ای که در غرب آسیا مشغول به فعالیت هستند، مشخصاً آمریکا با استفاده از قدرت سخت نظامی در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم توانسته است موقعیت برتری به نسبت دیگر رقیبان فرا منطقه‌ای خود همچون روسیه و اتحادیه اروپا داشته باشد، اما چین به‌عنوان بازیگری زیرک با استفاده از احاله مسئولیت خود به آمریکا در تأمین امنیت خط واردات انرژی‌اش از خلیج‌فارس، توانسته خود را با شرایط منطقه غرب آسیا وفق دهد و بیشترین استفاده را از حضور نظامی آمریکا برای خود داشته باشد.


تغییر جهان‌بینی

پس از مرگ مائو در سال ۱۹۷۶ چین توانست با آغاز رهبری دنگ شیائوپینگ بر حزب کمونیست، سیاست‌های در‌های باز و حرکت به سمت کاپیتالیسم آغاز کند. در سال ۱۹۷۸ دنگ با سیاست اصلاحات کشاورزی و صنعت، باعث تحول عظیمی در چین شد.
چین با اتخاذ سیاست‌های اقتصادی و اصلاحات ساختاری رشد اقتصادی بسیار سریعی را تجربه کرد و به بزرگ‌ترین مصرف‌کننده و واردکننده انرژی در دنیا تبدیل شد، دنگ شیائوپینگ اعتقاد داشت که دفاع ملی می‌بایست برمبنای رشد و توسعه اقتصادی بنا گردد و نقطه شروع امنیت ملی چین از رشد و توسعه اقتصادی شروع می‌شود (۱).
چین در سال‌های بعد از اصلاحات دنگ شیائوپینگ با استفاده از بصیرت و مصلحت‌اندیشی او سعی کرد پیشروی محتاطانه، مدبرانه و چراغ خاموش را در دستور کار خود قرار دهد و این موجب تعجب همگان شده و این کشور با استفاده از این توصیه به قدرتی در حال ظهور تبدیل شد و از نیمه دوم سال ۲۰۰۹ به علت اعتمادبه‌نفس به جهت قدرت انباشته موجب جسورانه‌تر شدن سیاست خارجی این کشور شد (۲).


اقتصاد اولین هدف سیاست خارجی

دولت جمهوری خلق چین با توجه به گستردگی سرزمینی و جمعیت بالای خود می‌تواند با استفاده از ظرفیت‌های یادشده، حضوری اثربخش در تمام مناطق دنیا داشته باشد به همین جهت سعی دارد روابط خود را با تمام کشور‌هایی که در مناطق خاص جغرافیایی قرار دارند و دارای اهمیت ژئوپلیتیک هستند گسترش داده تا از موقعیت سرزمینی در جهت توسعه نفوذ اقتصادی و سیاسی خود استفاده کند.
با مشاهده رفتار‌های چین و نوع رفتار دیپلماتیک این کشور پی می‌بریم که چین سعی دارد به‌عنوان یک بازیگر هوشمند بدون اینکه به نیروی نظامی متوسل شود، جای آمریکا را در خلیج‌فارس بگیرد. درواقع اقتصاد مهم‌ترین بازوی قدرت این کشور در سال‌های اخیر بوده البته که قطعاً چین آرزو‌های بالاتری را برای خود متصور است و بعید نیست این اژد‌های قرمز بعد از بعد اقتصادی به تقویت بعد نظامی خود بپردازد به‌ویژه آنکه در سال‌های اخیر مرتباً توسط آمریکا در نقطه حیاتی خود یعنی دریای چین جنوبی مورد تهدید واقع‌شده است.
 
آیا پکن شریک مطلوبی برای غرب آسیا است؟

در ذهن سیاستمداران چینی دوست و دشمن معنایی نداشته و این کشور سعی دارد با استفاده از درهم تنیدگی اقتصادی با کشور‌های غرب آسیا، خصوصاً کشور‌های حوزه خلیج‌فارس به خود درصدد تأثیرگذاری و نفوذ در تصمیم‌گیری این کشور‌ها با استفاده از اهرم اقتصادی خود است.
چین اولین مشتری نفت منطقه خلیج‌فارس است و بیشترین میزان واردات نفت در جهان را داراست. حفظ امنیت این منطقه برای چین حیاتی بوده و این کشور سعی کرده با برقراری ارتباط با قدرت‌های اصلی این منطقه همچون ایران و عربستان سعودی به تنها کشوری تبدیل شود که با دو کشور یادشده روابط بسیار خوبی در بالاترین سطح ممکن دارد.


اهداف دیگر چین از حضور در خلیج‌فارس

در سال‌های اخیر چین نتوانسته یا به عبارت صحیح‌تر نخواسته به‌عنوان یک قدرت فرا منطقه‌ای در نظم امنیتی خلیج‌فارس نقشی داشته باشد و همواره برای این کشور حاشیه امن بودن و استفاده کردن از بازار و منابع موجود در منطقه بدون هزینه‌های امنیتی برای آن موضوعیت داشته، اما هرچه از زمان رونمایی از ابتکار کمربند راه توسط چین می‌گذرد، این کشور سعی دارد با یک شیب ملایم قدرت نظامی و امنیتی خود را (به جهت حفظ امنیت کمربند آبی که نقش حیاتی در برنامه‌های تجاری این کشور دارد) افزایش دهد.
علاوه بر این دولت چین مسری بودن ناامنی را باور دارد و درواقع معتقد است ناامنی در یک منطقه می‌تواند به ایجاد ناامنی در مناطق دیگر بیانجامد. از دیگر اهداف حضور چین در غرب آسیا، می‌توان به بازار مصرف‌گرای این کشور و نقش کشور‌های منطقه خلیج‌فارس در صادرات مجدد کالا‌های چینی اشاره کرد، امری که برای چین با توجه به قرارداد‌های تجاری مهمی که با کشور‌های شمال آفریقا خصوصاً مصر بسته مهم است (۳)


چین شریکی مطلوب برای کشور‌های حوزه خلیج‌فارس

چین به چند جهت می‌تواند بازیگری مورد اعتماد برای کشور‌های خلیج‌فارس باشد. در درجه اول چین فاقد سابقه نظامی¬گری در منطقه است که همین امر مهم‌ترین وجه تمایز چین نسبت به دیگر قدرت‌های فرا منطقه‌ای تأثیرگذار در خلیج‌فارس است این وجه تمایز بسیار موردتوجه حاکمان منطقه بوده است حافظه تاریخی همراه نقشی اساسی در شکل‌گیری تصمیمات رهبران دارد.
 
آیا پکن شریک مطلوبی برای غرب آسیا است؟

چین به‌عنوان یک بازیگر جذاب و منطقی همواره نقشی خنثی داشته است و نسبت به مسائل داخلی کشور‌ها بی‌توجه بوده و برخلاف دولت آمریکا که با استفاده از بهانه‌های مختلف حقوق بشری سعی در دخالت در ساختار حاکمیتی را دارد، اهمیتی به این مسئله نمی‌دهد. برای مثال چین در جنگ یمن (۴) برخلاف ایالات‌متحده و کشور‌های اروپایی اهمیتی به نوع استفاده از سلاح‌های خود نمی‌دهد و فقط در پی فروش آن به کشور‌های غرب آسیا و به دست آوردن منافع اقتصادی از وضعیت موجود است، درحالی‌که دولت‌های اروپایی همواره تحت‌فشار افکار عمومی خود به علت فروش برخی تسلیحات نظامی به عربستان و امارات قرار دارند (۵).
تحریم ایران توسط کشور‌های اروپایی و غربی نشان داد اولین مؤلفه‌ی تأثیرگذار برای چین در سیاست خارجی اقتصاد است و چین توانست به ایران در جهت عبور از این تحریم‌ها کمک کند و در کنار آن‌هم سود اقتصادی مناسبی را نصیب خود کند.
درحالی‌که چین به دنبال تقویت حضور و توانایی نظامی خود در غرب آسیا و شمال آفریقا (منا) است تلاش می‌کند این کار بدون جلب‌توجه غیرضروری انجام دهد. این راهبرد چین عموماً در قالب رویکرد نظامی نرم توصیف می‌شود. در قالب این رویکرد چین اقداماتی مانند تمرین‌های نظامی مشترک با کشور‌های منطقه، استقرار گشت‌های نظامی، آموزش مربیان و نیرو‌های صلح و همچنین ایجاد زیرساخت‌های نظامی نرم مانند امکانات اطلاعاتی مشترک را دنبال می‌کند. چین با به‌کارگیری رویکرد نظامی نرم می‌خواهد به جامعه بین‌المللی نشان دهد که هیچ «پایگاه نظامی خارجی» ندارد و اصول دیپلماتیک آن برخلاف تصور موجود از کسب «حوزه نفوذ» است (۶).
درمجموع می‌توان گفت چین درصدد است به شیوه‌ای نرم قدرت خود را افزایش داده و با گسترش قدرت اقتصادی خود به سراسر جهان در بلندمدت آمریکا را کنار زده و خود تبدیل به یک هژمون مسلط شود. در این راستا، تسلط و نفوذ بر خلیج‌فارس نقشی اساسی در آینده موردنظر چین دارد.


منابع:

۱- شامیری شکفتی، افشین (۱۳۹۷)، سیاست خارجی چین، نشر جوینده، تهران، صفحه ۵۰،
۲- نای، جوزف، (۱۳۹۸) آینده قدرت (عزیزی احمد)، نشر نی، تهران، صفحه ۲۸۱،

۳- https://www.mei.edu/publications/towering-ambitions-egypt-and-china-building-future
۴- https://www.isna.ir/news/۹۷۰۸۱۹۰۸۶۸۷/
۵- www.irna.ir/news/۸۴۰۴۳۸۷۷/
۶-https://iiwfs.com/%da%86%d8%b4%d9%85%e2%80%8c%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%a7%d8%b2%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%aa%d9%88%d8%b3%d8%b9%d9%87-%d8%af%d8%b1-%da%a9%d8%b4%d9%88%d8%b1%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ad%d8%a7%d8%b4%db%8c%db%80-%d8%ae/

نویسنده: پژوهشگر مهمان  -  علی خوانساری

پژوهشگر مهمان
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
۲۳:۲۴ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۲
جالب نبود
آخرین گزارش های تحلیلی
آخرین مصاحبه ها
آخرین ویدئوها