باید از لحاظ قدرت تدافعی به نقطهای برسیم که بتوانیم از ابرازهای حقوقیمان استفاده کنیم
مفهوم مکانیسم ماشه که در روزهای اخیر در محافل حقوقی و سیاسی مطرح میشود اصولاً از نظر حقوقی چیست؟
مکانیسم ماشه در حقیقت واژه اسنپ بک (snap back) یا همان بازگشت فوری است که در برجام مکانیزم آن تعبیه شده است. مکانیسم ماشه تعبیری است از این موضوع که همانگونه که با چکانده شدن ماشه شلیک اتفاق میافتد به همین وضعیت، بازگشت به وضعیت قبل از برجام برای کشورها رخ میدهد و به صورت خودکار تحریمهای شورای امنیت علیه کشور برخواهند گشت. در واقع در برجام ما یک سازوکار حل اختلاف داریم که خروجی این سازوکار در صورت به توافق نرسیدن طرفین مکانیسم ماشه است.
قبل از توضیح مکانیسم ماشه لازم است که به عنوان مقدمه توضیحاتی در رابطه با برجام ارایه شود. دو دیدگاه راجع به برجام وجود دارد یکی اینکه برجام یک توافق سیاسی و یک سند سیاسی است. یک موافقتنامه بین دو طرف این سند است و شامل هیچ کدام از تعهدهای بین کشورها از جمله معاهدات نیست و حتی شامل کنوانسیون ۱۹۶۹ وین درباره معاهدات بینالمللی نیز نمیشود.
دیدگاه دوم معتقد است (اگر دقت کنیم به کنوانسیون ۱۹۶۹ وین در رابطه با معاهدات بینالمللی آنجا اشاره کرده است) که لازم نیست یک توافقی بین دو طرف یکی از این عناوین مشخص را داشته باشد. مثلاً میگویم معاهده، توافقنامه، موافقتنامه و اشکال دیگری که اگر بخواهیم حساب کنیم حداقل حدود ۱۵ عنوان نام برای انواع بینالمللی توافقات بین کشورها در قالب یکی از این اسناد فراهم میشود و سازماندهی میشود و بنابرین نمیتوان با توجه به عنوان برجام آن را یک سند صرف سیاسی محسوب کرد و یک سند حقوقی نیز هست. علاوه بر این موضوع، دلایل دیگری نیز باعث میشود که ما آن را یک سند حقوقی تلقی کنیم. چرا که در آن دو طرف مشخص است و تعهداتی قبول کردهاند و قرار بوده که به این تعهدات عمل کنند. همچنین سازمان ملل هم این توافق را راهبری میکند و اتحادیه اروپا در کنار آمریکا جزیی از این توافق هستند و هرکدام یک حقوقی را کسب کردهاند و تکالیفی را نیز بر عهده گرفتهاند، بنابرین یک سند حقوقی است. علاوه بر این موضوع این سند برای اطراف خود نیز حقوقی پیش بینی کرده است و بنابرین نمیتوان آن را فقط یک توافق سیاسی دانست.
در حقوق داخلی کشور ما نیز در رابطه با این که ماهیت برجام چیست دو دیدگاه وجود دارد. عدهای با توجه به عنوان برجام (برنامه جامع اقدام مشترک)، آن را توافقی میدانستند که نیاز به تصویب مجلس شورای اسلامی ندارد. اما اکثریت معتقد بودند که هر توافقی که جنبه فراتر از موضوع داخل کشور باشد و فرامنطقهای باشد و تعهدآور برای دولت باشد، باید به مجلس برود و مجلس آن را تصویب کند. بعد از مجلس نیز به تأیید شورای نگهبان برسد. به هر حال مجلس و شورای نگهبان برجام را تأیید کرد و وضعیت برجام به وضعیتی رسیده است که الان شاهد آن هستیم.
در برجام مهمترین مسأله حلوفصل اختلافات بود. در این باره هم مکرر عرض کردم در حلوفصل اختلافات بینالمللی در حوزه منطقهای و بینالمللی اگر بخواهد سندی به نتیجه برسد باید در آن پیشبینی حلوفصل اختلاف بشود. این در حقوق داخلی هم خیلی روشن است به هر حال طرفین ممکن است که در اجرای این توافق اختلاف پیدا کنند یا نه در اجرا اختلافی ندارند، اما در تفسیر آن سند اختلاف پیدا کنند، چگونه است که هر طرف توافق برداشت خاص خودش را دارد و آن را بهزعم خود ادامه میدهد. البته باید در اسناد بینالمللی یا منطقهای کلمات به گونهای گزینش شوند که مفهومشان دقیق و روشن باشد از عباراتی که دوپهلو و مبهم است استفاده نشود. کلماتی که قابلیت این را دارند که چند برداشت مختلف را در خودشان داشته باشند و هر کدام از این برداشتها هم به نظر صحیح بیاید نداشته باشد. باید برداشت مشخص باشد، یک جاهایی ناگزیرند از کلماتی خاص استفاده کنند، اما یک طرف تلاش میکند از واژههای استفاده کند که سپس بتواند تفسیر خودش را ارایه بدهد. این هم یکی از فنون مذاکرات سیاسی و حقوقی بین دولتهاست که تلاش میکند این سند به گونهای نوشته شود که بتواند بیشترین بهرهمندی را از آن داشته باشد. در برجام هیأت مذاکره کننده ما یا مسامحه و کمدقتی کرد و غفلت یا اینکه با علم به این آن را پذیرفته و مسیر دیگری نداشته که اگر آن را قبول نمیکرد توافقنامه امضا نمیشد، به هر حال این اتفاق افتاد که در برجام موضوع حلوفصل اختلافات دچار وضعیتی شد که خیلی روشن و مشخص و صریح نبود.
دو طرف اگر بخواهند حل اختلاف پیدا کنند به طور طبیعی باید بروند سراغ یک طرف ثالث، یا یک طرف ثالث بیطرف، یا یک نهاد در حقوق بینالملل یا یک کشور یا گروهی از کشورها، یک سازمان منطقهای، یک نهاد منطقهای، یک نهاد داوری و ... که حلوفصل اختلاف شود و طرف ثالث بیطرفی قضاوت کند. بر اساس موازین برجام، این پیشبینی اتفاق نیفتاد و دوطرف نیامدند یک نهاد بینالمللی را که مورد تراضی دو طرف باشد انتخاب کنند و بگویند اختلاف پیشآمده بین ما داوری کن، در برجام میبینیم که متأسفانه مجری قاضی است و خاطی قاضی است، یعنی دادستان و شاکی و متشاکی همه یکی شده است.
آیا دلیل حقوقی خاصی داشت که همه را یکی کردیم یا اینکه فقط دلایل سیاسی وجود داشته است؟
من نظرم این است که این دوستان باید پافشاری میکردند، نهادی را ذکر میکردند و این کار را نکردند. این کار نشده یا قدرتش را نداشتیم که دیگر ادامه بدهند و خوف و ترس را داشتیم که نکند اگر روی این پافشاری کنیم برجام به نتیجه نرسد. باید این امر را در زمره خطاهای کسانی که مذاکره کردند بدانیم، حداقلش این است که از این موضوع غفلت کردند، در حالی که دو طرف را ببینیم آمریکاییها و اروپاییها مصر بودند که این توافق امضا شود، یعنی از آن طرف تقاضا بسیار بالا بود و اگر کمی بیشتر مقاومت میکردیم روی حقوقمان میایستادیم. طبیعتاً بهتر میتوانستیم نتیجه بگیریم؛ ولی شما کوتاه آمدید و این کوتاه آمدن نتیجه این شده که ما دچار این فرایند شدیم که هر اختلافی اگر بخواهد طی این فرایند حلوفصل شود آخرش ماشه به سمت ماست، لوله اسلحه به طرف ماست و اگر ضامنش کشیده شود به طرف ما شلیک میشود.
مکانیزم ماشه این است که شما وضعیتی را تصور کنید که آخرش حتی در شورای امنیت هم طرف ما همه کاره است و اگر این ماشه کشیده شود فقط و فقط ایران را میزند و ایرانیها یک توافق یکطرفه را امضا کردند. اینها خودشان هم شدند شاکی و هم قاضی، دادستان هم که بودند و هستند، چون حرف کمیسیون برجام این است که دو طرف بیایند بنشینند موضوع را حل کنند. دو طرف چی هستند، یک طرف ایران است و طرف مقابل ۵+۱ البته اتحادیه اروپا را هم اضافه کردند، اتحادیه اروپا به عنوان یک شخصیت حقوقی فرض شده است. فرض کنیم چین و روسیه با ما باشد که اگر این اتفاق میافتد، در نهایت میشویم سه تا و آنها بیشتر هستند، یعنی آنها حرفشان بیشتر به کرسی مینشیند. به هرحال این ساختار و این سامانه حلوفصل طرفین برجام یک ساختار معلول هست و ما همیشه باید ببینیم که یک شمشیر داگلاس بالای سرمان هست. طرف مقابل ما این شمشیر را بالای سر ما نگه داشته است به عنوان یک ابزار تهدید هر موقع بخواهد و اراده کند آن شمشیر را میتواند پایین بیاورد فلذا ما نباید این توافق را میکردیم. برجام میگوید هر کدام از طرفین ادعا کند طرف مقابل توافق را نقض کرده است، این موضوع میرود در کمیسیون، کمیسیون هم یک سازوکاری دارد و فرایند در آن از صفر تا صد دیده شده است؛ کمیسیون مشترک برجام برای حلوفصل اختلاف طرفین تشکیل میشود و بعد در یک فرصت ۱۵ روزه موضوع باید مشخص شود و تعیین تکلیف شود.
مثلاً اگر ایران معتقد است که آمریکا یا یکی از کشورهای عضو، تعهداتی که داشته را نقض کرده میآید دلایلش را ذکر میکند، عکس آن هم که ممکن است؛ انگلیس، آمریکا، فرانسه و آلمان ادعا میکنند ایران تعهداتش را نقض کرده و راجع به آن گفتگو میکنند. اینجا کمیسیون باید تعیین تکلیف کند اگر این اتفاق افتاد که تمام است، اگر اتفاق نیفتاد چندحالت دارد میآید اطلاعاتش را پس میگیرد یا اینکه متقاعد میشود و یا اینکه در حالت سوم به نتیجه نمیرسد و وارد مرحله دوم میشود و اینجا هم ۱۵ روز فرصت هست که با اجماع رأی بدهند که آیا این عضو معترض درست میگوید یا نه. این هم یک حالت است اگر باز نتیجه گرفته شد که خوب، اگر نه باز هم مرحله سوم را داریم این موضوع ارجاع داده میشود به یک هیأت سه نفره. هیأت سه نفره یک طرف کسی است که با ماست کسی که با آنهاست و یک نفر هم عضو ثالث است. این کمیسیون باید تعریف کند که اگر این موضوع بخواهد توسط طرفین حلوفصل شود آن گروهی که قدرتش بیشتر است نمیآید توافق کنند که، چون نمیخواهد حقوق طرف دیگر را رعایت کند و میتواند یک شکل صوری به آن بدهند. حقوق بینالملل از ابتدای دوره جدید بعد از جنگ اول و دوم جهانی همیشه سیاستزده بوده و حقوق بشر در اجرا تحت سیطره سیاست و ثروت است. بعضی از کشورها ممکن است از نظر سیاسی وزنی نداشته باشند، ولی قدرت دارند مثل آلمان و ژاپن و بعضی کشورهایی که در سیاست قوی هستند. چه بخواهیم چه نخواهیم آمریکاییها و بعضی کشورهای غربی و عربی هستند که قدرت ندارند، ولی ثروت دارند. به عربستان توجه کنید توی دنیای دیگری قرار دارد. عربستان و لابی صهیونیستها در آمریکا خیلی قوی هستند و لابی میکند و وقتی بررسی میکنیم میبینیم که به زور دایم پول خرج میکند؛ صهیونیستها همیشه به حساب نمایندگان کنگره پول میریزند، جلسه میگذارند، مستقل که نیستند، جمهوریخواه و دموکرات هم فرقی نمیکند.
غفلت و تسامح و جهتگیری خاص به سمت یک کشور یا چند کشور تنها ثمره حقوق بینالملل است. صلح بینالمللی و عدالت در دنیا به محاق رفته است. در جنگ جهانی دوم با آن همه آدمی که کشته شدند و مجروح شدند قرار بود جنگ اتفاق نیفتد، اما جنگهای متعددی در این سالها اتفاق افتاده است. نقش سازمان ملل هم نقش منفعلانه بوده و حتی به این جنگها و اختلافات و بحرانها دامن زده است. زیرا ساختار سازمان ملل از ابتدا به صورت معیوب شکل گرفت. گفتند کشورها مساوی هستند بعد بلافاصله آمدند و گفتند این پنج کشور عضو دایم شورای امنیت هستند، هم عضویت دایم و هم حق وتو دارند. بعد از ۷۰ سال هنوز این مسأله هست که این ۵ کشور در مقابل پیشنهادات اصلاحی دیگر کشورها درباره ساختار سازمان ملل مقاومت کردند و اجازه ندادند که تغییر کند یا اعضا تغییر کنند، یا سیستم و تعداد تغییر کند و کشورهای دیگری هم بیایند. معلوم است اعضای شورای امنیت نفع خودشان را در نظر میگیرند. یک زمانی ما دو بلوک شرق و غرب داشتیم که یک جاهایی همدیگر را کنترل میکردند و اقدامات بازدارندهای داشتند یک توازن و تعادل نسبی ایجاد میشد، اما الان این گونه نیست. الان شما بگویید روسیه و چین یک طرف هستند، ولی آن طرف همه با هم هستند.
شما فرمودید که بیدقتی در تفسیر موضوعی اتفاق افتاد الان اتفاقی که افتاده است آمریکا از واژهها یک تصور دارد و خروجی آن این میشود که میگوید من با وجود اینکه از برجام خارج شدم اما هنوز هم میتواند مکانیزم ماشه را اعمال کنم و طرف مقابل تفسیر دیگری دارد. به نظر شما از منظر حقوقی کدام یک از این تفسیرها با توجه به متن برجام معتبرتر است؟ در حقوق بینالملل رسیدن به نظر تفسیری صائب چگونه است؟ در بررسی موارد مشابه یکی از گزینههای که مطرح شد اخذ نظریه از دیوان بین المللی دادگستری بود.
موضوع تفسیر بسیار مهم است و عدم توافق بر سر این برداشت خیلیها را دچار مشکل میکند در حقوق معاهدات تفسیر معاهده خودش بخشی از علم حقوق است. تفسیر هم بدون ضابطه نیست و معیار دارد و بالاخره شاخصهای دقیقی برای تفسیر وجود دارد. یک متنی در حالی که تازه امضا شده است و زمانی هم از آن نگذشته است، بلافاصله دو برداشت از آن اعلام شود؟ چگونه میشود این اتفاق بیفتد؟ و حتی متن ترجمههای طرفین متفاوت بود. آمریکا میگوید ما حق داریم که بیاییم و تحریمها را برگردانیم چرا، چون ایران برجام را نقض کرده است. آمریکا این است که میتواند تحریمها را برگرداند. وقتی ترامپ از برجام خارج شد تحریمهای جدیدی را اعمال کرد، الان هم میگوید که من میتوانم تحریمها را برگردانم؛ لذا تلاش میکند از طریق شورای امنیت این کار را بکند و ما هم میگوییم نه آمریکا نمیتواند.
وقتی شما یک طرفه خارج شدی نمیتوانی دیگر ایران را تحریم کنی، اما آمریکا میگوید از برجام خارج شدیم، ولی ما وقتی قطعنامه صادر میشد عضو شورای امنیت بودیم، این قطعنامه آنجا تصویب شد، ولی ما هنوز عضو شورای امنیت هستیم. این قطعنامه نقض شده، اما آمریکا هنوز هم این حرف را میزند که این پذیرفته شده نیست. حقوق بینالملل برای شورای امنیت وظایفی تعیین کرده و آنجا قطعنامهها صادر میشود و توجه به وضعیتی که هست وجود دارد و مکانیسمهایی در برخورد وجود دارد و برجام و قطعنامه یکی نیستند و این طور نیست که خروج آمریکا از برجام به مثابه خروج از قطعنامه نباشد. اینطور نیست که بگوییم آمریکا از برجام خارج شده، ولی در قطعنامه هست. قطعنامه در شورای امنیت تصویب شده است و، اما بعد از قطعنامه مذاکرات انجام شده و آمریکا حق ندارد خودش را کماکان عضو بداند. قطعنامه آمده و کنار برجام قرار گرفته به عنوان ضمانت. در حقیقت کسی که در شورای امنیت است نمیتواند به هر شکلی راجع به برجام صحبت کند این خیلی روشن است اگر شما به کنوانسیونها و معاهدات هم دقت کنید آنجا راجع به معاهده مواردی را ذکر کرده است.
ولی این نیست که کسی بتواند از یک طرف از تعهداتش شانه خالی کند و از طرف دیگر خواهان این باشد که حقوقش انجام شود، این پذیرفته نیست. اگر طرفین بر موضوع توافق کردند نمیشود یک کشور بیاید بگوید من تعهد را انجام نمیدهم، اما حقوقمان را بدهید. پذیرفته نیست و منطق عقل نمیپذیرد. اینجا آمریکاییها با قلدری خارج شدند و اصولاً آمریکاییها در این دوره جدید نهضت خروج از معاهدات بینالمللی را راه انداخته است، هر جا که حس میکند به نفعشان نیست و منافع نامشروع آن تأمین نمیشود خارج میشود. چطور میشود که کشوری منافع خودش را ببیند و بدون ضابطه از پیمان پاریس که پیمان محیط زیستی جهانی است و همه دنیا با آن توافق کردند تا وضعیت محیط زیست بهبود پیدا کند تا گازهای گلخانهای کمتر شود تا آلایندهها کمتر شود، خارج شود؟ توافق بر سر منافع جهانی برای همه دنیا است، آمریکا از برجام خارج میشود، از توافق موشکهای میانبرد خارج میشود، از موافقتنامه بین آمریکا و روسیه خارج میشود، نتیجه آن هم ناامنی بیشتر برای کره زمین و مردم است. از این دست مثالها هم زیاد است. سازمان تجارت جهانی اختلافات را بررسی میکند، اما اگر آمریکاییها به ضررشان باشد میگویند ما میرویم بیرون. ملاک از نظر رئیسجمهور آمریکا منافع نامشروع آمریکا است، چون منافع مشروع تعریف دارد و هر کشوری دنبال آن است منافع مشروعش را تأمین کند. آمریکا فکر میکند دنیا یک محلهای است که ایشان در آن محله قدرت دارد. متأسفانه در حقوق بینالملل شاهد این جور حرکتها بودهایم. صدام با چراغ سبز آمریکا آمد به ما هشت سال تجاوز کرد و کوبید، همه دنیا آمد در جنگ شرکت کرد. همه دنیا هرچه توان داشت در پشتیبانی از صدام آورد و این عجیب است. من تعبیری دارم که اگر ما انقلاب اسلامی را به مثابه یک شخصیت در نظر بگیریم در تقابل با ظلم و استکبار از آن توسط امام حسین علیه السلام و یارانش را عنوان شخصیت قیام علیه ظلم و بیداد و کفر و الحاد آنجا هر چه داشت از سلاح آمد به کار گرفت یکی شمشیر خنجر سرنیزه و ... که هرچه داشت گذاشت و در جنگ تحمیلی ما هم اینگونه شد. آمریکاییها پیشرفتهترین سلاح جهان را فرستادند و کشورهایی که سلاح پیشرفته نداشتند سرباز فرستادند، ۴۶ کشور که نیروی به درد بهخور رزمنده نداشتند پول دادند، عربستان، امارات و کویت میلیاردها دلار پول دادند به صدام و کمک به صدام کردند برای اینکه از ریشه و بنیان ایران را بزنند که البته اراده خدا بر این بود که نشود وگرنه هشت سال جنگ را هر کشوری تحمل کرده بود الان از صفحه جغرافیای روزگار محو شده بود.
سازوکاری که قرار است ما را به آن تفسیر صائب برساند چیست؟ چون در ظاهر استدلالهایی هم مطرح میشود؟ آمریکا میتواند بگوید من به عنوان مشارکتکننده اولیه امکان اینکه از چی استفاده کنم را دارم، چطور میتوانیم شبیه تفسیر دیوان بینالمللی دادگستری را داشته باشیم؟
ما در حقوق بینالملل دیوان را به عنوان یک مرجعی که نظر مشورتی دهد داریم با یک سازوکار مشخص که اینجا هم این امر محتمل است. اگر دو طرف دیوان را به عنوان مرجع حل اختلاف توافق میکردند به عنوان یک نهاد حلوفصل کننده خوب بود و حالا میتوانستد بپرسند نظر دیوان چیست. اما من عرضم این است که استدلال آمریکا درست نیست، چون عضو شورای امنیت است، اما عضو برجام به این شکل نیست. حتی آمریکا آن قطعنامه را هم به عنوان عضو شورای امنیت نقض کرده است، یعنی اگر هم بپذیریم که آمریکا زمان اعلام تحریمها عضو بوده الان عضو برجام نیست و برجام جدای از قطعنامه است و سند دیگری است. برجام ضمیمه قطعنامه است و این به این معنا نیست که آمریکا از قطعنامه خارج شده است. این تصوری است که آنها دارند. در ماده یک قطعنامه گفته میشود که برجام تأیید میشود و روی لازمالاجرا شدن آن تأکید میکند و از طرفین میخواهد که روی تعهدات خودشان پایبند باشد بعد خود قطعنامه میآید و برجام و چند تا قطعنامه قبلی را راجع به اعمال تحریمها اعلام میکند. ماده ۲ هم میگوید همه دولتهای سازمانهای منطقهای و بینالمللی باید به آن دسته از اقداماتی را که برای حمایت از برجام مناسب است، عمل کند.
خوش نیتی یکی از اصولی است که در اجرای تعهدات بینالمللی همیشه باید بین طرفین حاکم باشد اگر طرف به گونهای حرف بزند و اقدام کند که این اقدام به گونهای خطرناک از آن استفاده شود و طرف به گونهای حرکت کند که برخلاف مشی توافق شده باشد، حسن نیت توافق زیر سؤال میرود. اینجا هم همینطور است، اینکه آمریکا چرا خارج شد خود این عمل نقض برجام است و نقض قطعنامه است. قبل از آن هم با تهدیدهایی که میکرد و تحریمهای جدید نقض قطعنامه اتفاق افتاده بود. این را هرگونه بخواهیم تفسیر کنیم، حتی میتوانیم بگوییم که حقی برای آمریکا باقی نمانده است که اظهارنظر کند. آمریکا اگر هم میخواست درباره برجام صحبتی بکند باید ماده ۱ و ۲ قطعنامه را انجام میداد.
از موضع حق و تکلیف چون تکلیف خود را انجام ندادند تکلیف را از خودشان گرفتند.
در قطعنامه ضمن تصریح بر مواد ۷۸۹ خاتمه فصل هفت قطعنامه تحریمی ۱۸۴۷ و ۱۸۰۳ و ۲۲۲۴ و این هفت قطعنامه را میگوید که اینها خاتمه پیدا میکنند و بعد میگوید همانگونه که کشورها قطعنامه قبل و بعد را ناشی از ماده ۲۵ منشور اجرا میکردند، الان هم که این قطعنامه آمده و قبلیها را نقض کرده الان هم باید موظف باشند به خاتمه دادن در کلیه تحریمها که خیلی روشن است. ماده ۱ و ۲ همه اینها را روشن کرده است و با این دلایل روشن، صحبت آمریکاییها پذیرفته نیست. اینگونه نیست که همه چیز حقوق بینالملل شسته رفته باشد و همه چیز را سریع حلوفصل کرد. مناسبات قدرت تعیینکننده است، حقوق تحت تأثیر سیطره سیاست و ثروت است، ولی عیبی ندارد الان از بین دیدگاههایی که وجود دارد نفی مطلق یا تأیید مطلق نمیکنیم، به هر حال توافق انسانهاست و ما هم تا جایی که بتوانیم مشارکت میکنیم ما میآییم علیه آمریکا ادعا میکنیم و آن را بر کرسی مینشانیم، اگر حقوق بینالملل باشد.
باید سعی کنیم زمین حقوق بینالملل را ما طراحی کنیم و با دشمن حقوقی صحبت کنیم و بگوییم بر فرض ما قبول نداریم که شما در شورای امنیت حق وتو دارید، ولی الان این طوری هست که حداقل قطعنامههایتان را رعایت کنید. حقوق بینالملل هستهای در جاهای مختلف برای کشورها حق قرارداده است، حق دستیابی به سلاح هستهای، حق استفاده صلحآمیز هستهای حتی از کشورهایی که این فناوری را دارند خواسته که کمک کنند به کشورهایی که این فناوری را ندارند تا به این فناوری دست پیدا کنند. نیاز به تأمین سوخت هستهای در اساسنامه آژانس بین المللی انرژی هستهای آمده است و کشورها حق دارند انرژی هستهای داشته باشند. یک فرض است شما میخواهید به بمب هستهای برسید در حالی که این فقط یک ادعای واهی است.
ممکن است که فرآیند مکانیزم ماشه در برجام اتفاق بیفتد فرض کنید که آمریکا از لحاظ حقوقی در این قضیه شکست خورد و بعد از مدتی تفسیر یکجانبه خودش را از برجام ارایه داد و بازگشت همه تحریمها را رقم زد. طبیعی است به واسطه قدرتی که دارد خیلی از کشورها از او تبعیت میکنند و همین الان در ارتباط با تحریمهای ثانویه آمریکا این اتفاق میافتد، یعنی خیلی از کشورها میآیند و حمایت میکنند، بعضی از کشورها میگویند که از لحاظ حقوقی این قضیّه وارد نیست، از آن طرف ما تفسیر یکجانبه آمریکا را داریم که به مثابه قاعده در جامعه جهانی اجرا میشود و خیلی از کشورها از آن تبعیت میکند. در نهایت از لحاظ حقوقی چه اتفاقی خواهد افتاد؟
باید مقاومت فعالانه باید داشته باشم؛ وقتی آمریکا نمیپذیرد مسأله را دیگر ما نمیتوانیم بگوییم چون اصل مسأله را نمیپذیرد ما هم به قواعد بینالملل عمل نمیکنیم. وقتی رسیدیم به مرحله سوم و این هیأت سه نفره میآید و ۱۵ روز زمان دارد که تعیین تکلیف کند. این نظر، نظر مشورتی است یعنی همه جا خود اعضا باید تعیین کنند اما اینجا نظر مشورتی است و نظر الزامی نیست. البته مرحله دوم و سوم میتواند به موازات هم شکل بگیرد و جلو برود به هر حال کل فرآیند کمیسیون ۴۵ روز طول میکشد که شکایت یک عضو اینجا نسبت به عضو دیگر تحت عنوان عدم پایبندی اساسی است و این در نهایت فقط و فقط یک مسیر میماند آن مسیر شورای امنیت است و آن چیزی که وسط هست و محور هست، تحریمهاست.
خوب در حقیقت شورای امنیت تحریم را محور قرار داده است و در مقطعی این تحریمها را لغو کرده است حالا دوباره میگوید آقا این لغو تحریم را تداوم ببخشیم یا نه؟ این است که تحریمها هست و برداشته نشد و حالا تحریم جدیدی با مکانیزم جدیدی به وجود میآوردیم. لغو تحریمها در مدتی که در برجام گذشته کلید خورده است و دوباره با ادعای نقض تعهدات ایران روی میز شورای امنیت تداوم پیدا کرده است. اگر رأی بدهند به تداوم نیز خیلی راحت ۵ از ۱۵ عضو حق وتو دارند.
همین که آمریکا بگوید من این حق تداوم تحریمها یعنی لغو تحریمها را وتو میکنم منتفی میشود و تحریمها برمیگردد و به محض اینکه برود شورای امنیت دست ما بسته میشود. قبل از این هم با مکانیزمی که گفتم دستمان بسته بود، وقتی به شورای امنیت رسید میبینیم که به ما شلیک شد اگر رأی نیاوردم که رأی نیاورده اگر هم رأی آورد یکی از پنج کشور وتو میکند و همه تحریمهای قبل از برجام برمیگردد. یعنی نیاز نیست که تحریم جدید تصویب میشود، خودکار برمیگردد.
چه سازوکارهایی وجود دارد که به مرحله ورود به شورای امنیت نرسیم؟ آیا راه حلی داریم؟ با توجه به وضعیت موجود معمولاً چقدر با توجه به فضای بینالمللی محتمل است که با ملاحظه موارد سیاسی امکان استفاده آمریکا از این سازوکار محتمل باشد و بتواند ماشه مکانیزم را بچکاند؟
ترامپ فعلا دنبال این است که در انتخابات اخیر پیروزی را به دست بیاورد و این کار را برای پیروزی انجام میدهد. اروپاییها نمیخواهند این اتفاق بیفتد که برجام بماند و همیشه میگویند تعهداتمان را انجام میدهیم ولی انجام نمیدهند. ایرانیها میخواهند اروپا بماند. باید ببینیم چطور میتوانیم از این وضعیت استفاده کنیم و از منافع خودمان دفاع کنیم. الان اقدامات آمریکا مورد مخالفت قرار گرفته است.
به نظرم در این مدت با اقداماتی که انجام دادهایم حقانیتمان را به دنیا اثبات کردیم. بسیار برای ما دشوار بود و هزینه داشت اما انجام دادیم. آژانس مکرر تأیید کرد که انجام دادهایم. به نظر میآید که باید راهبرد خودمان را داشته باشیم. تلاش کنیم در عین حال که ایجاد تنش نکنیم و از حقوقمان هم دست بر نداریم و یعنی دستیابی به انرژی هستهای برای اهداف صلح آمیز را حقوقی دنبال کنیم. الان دیگر حقوق بینالملل برای ما راه دیگری نگذاشته است. اگر اروپاییها هم مثل آمریکاییها از برجام خارج شوند دیگر نمیتوانیم کاری بکنیم.
ثابت میشود که در یکی از مهمترین تعهدات بین المللی دنیا ایران بد عمل کرد. بنای این کار از ابتدا بد گذاشته شد و به غلط این اتفاق افتاد آن هم به خاطر اینکه آنها احساس میکردند در شورای امنیت آژانس قدرت دارد و با وجود توافق با آژانس مسأله نباید به شورای امنیت برود. صدام به ما حمله کرد و در هشت سال جنگ این همه فاجعه آفرید ولی شورای امنیت صدام را محکوم نکرد اما به محض اینکه به کویت حمله کرد شورای امنیت قبل از هر کاری صدام را محکوم کرد و متجاوز را مشخص کرد و وقتی صدام آمد کویت را گرفت بلافاصله تشکیل جلسه داده و اقدام به مقابله کرد. در تاریخ اعضای شورای امنیت به وضوح مشخص است که استانداردهای دوگانه بینالملل اعمال میشود.
با این رویه کنونی پس در شورای امنیت ما نمیتوانیم دیگر از حقوق خودمان دفاع کنیم و شرایط به سمتی میرود که تحریمهای سابق بازمیگردد؟
با سازوکاری که چیده شده به نظر میرسد اینگونه است اگر در برجام به طور دیگری توافق میشد امروز این مشکلات را نداشتیم. انتقاد اصلی ما هم به برجام برای این مسأله بود. ولی همه چیز به شورای امنیت برده شد و شورای امنیت وضعیتش معلوم است.
این سازوکار معیوب است و قدرتهای دیگر هم به آن اعتراض دارند اما فعلاً وجود دارد باید از لحاظ سیاسی و دیپلماتیک اقدام کرد و تمام ظرفیتهای حقوق بین الملل را به کار گرفت تا در شورای امنیت بتوانیم به حقمان برسیم، ولی ممکن است ابزارهای دیگری هم برای استفاده داشته باشیم. اگر موضوع تحریم جدید ایران باشد بابت حضور روسیه و چین تصویب نمیشود. اما تداوم تحریمها اگر باشد حتی اگر دیگر کشورها هم موافق باشند آمریکا وتو میکند و ما نمیتوانیم به حقمان برسیم. باید از قدرت دفاعی و بازدارندگی و ابزارهای دیگرمان استفاده کنیم. باید الان از لحاظ قدرت تدافعی به نقطهای برسیم که بتوانیم از ابرازهای حقوقی هم استفاده کنیم. اگر ما موشک نداشتیم و قدرت بازدارندگی نداشتیم در صنایع دفاعیمان اولاً اصلاً برای مذاکره با ما نمیآمدند، حرفمان را هم گوش نمیدادند و یکطرفه و یکجانبه میبریدند و میدوختند و حمله میکردند و بعد هم هیچ. اما به واسطه دفاع ماست و قدرت دفاعی ما. آنچه که حاصل زحمات خالصانه جوانان ایرانی