اقتصاد ایران و تله ترس و طمع
تورم این روزهای اقتصاد ایران بازار را در وضعیتی قرار داده است که بی شک دارای مختصات جدیدی در نوع خود است، این تورم البته یک زیرساخت ذهنی بزرگ برای خود تدارک دیده است، بازار ایران دائما در یک دوگان بزرگ ترس و طمع افتاده است. در نقاطی از نمودار اقتصاد ایران از ترس به سمت طمع حرکت میکند و در نقاطی از طمع به سمت ترس، اما اینکه این دو مفهوم چه چیزی هستند و چه بلایی بر سر اقتصاد ایران می آورند خود بحثی است که در این یادداشت به آن می پردازیم.
ترس
سرمایه انسان ها مانند گله احشامی هستند که بنا بر شرایط انسان ها این احشام را از جایی به جای دیگر منتقل میکنند، زمانی که انسان احساس ترس میکند، دارایی های خود را با بردن به مناطق امن تر تا سرحدات انبار کردن پیش میبرد، در زمان گذشته این رفتار با مخفی کردن و زیرخاک کردن گرفته تا آویزان کردن سکه ها به لباس برای زمانهای فرار، در دوره جدید اما ابداعات بشر در زمینه نرم افزارهای انسانی تحولی بزرگ را برای زمان های ترس فراهم آورده است، یکی از این ابداعات چیزی نبود جز نرخ بهره و قابلیت نقدشوندگی بالای دارایی ها که هر دو از مختصات جالب پول مدرن هستند، البته همین پول مدرن هم ویژگی های خاص خود را دارد؛ نمیتوان آن را بلندمدت و مانند سایر دارایی ها نگاه داشت، همین ویژگی ها به نوبه خود باعث میشوند تا نوع «چرایی» که انسان ها به «گله های» خود میدهند متفاوت باشد، به نوعی محتاط بودن در چنین دنیای جدیدی به معنای انتقال دارایی به بازارهایی است که ارزش آن دارایی حفظ شود.
در اقتصاد ایران این ترس با بروز برخی نااطمینانی ها دائما تشدید میشود، همه برای اینکه میدانند در آینده دارایی ای که میخرند قطعا ارزشی بیش از پول خواهد داشت، به سمت هر بازار دارایی که بتوانند حرکت میکنند.
برآیند این ترس اما یک بازی جمع صفر و ضدرشد برای اقتصادهاست؛ با بازدهی ای که بازارهای سرمایه از خود نشان میدهند، دائما بخش غیرواقعی اقتصاد رشد کرده و بخش واقعی از رشد باقی می مانند که این عدم تجانس میان این دو بخش دقیقا خود تورم است.
طمع
روی دیگر ترس اما طمع است، نوعی زیاده خواهی و تشویق به حرکت به سمت بازاری که بیشترین بازدهی را به سرمایه دار و سرمایه گذار می دهد. همین باعث میشود تا میان بازارهای دارایی رقابت و مسابقه ای برپا شود که کدام یک بیشترین بازدهی را به دارندگان آن میدهد، همین باعث میشود تا دائما ثروت ها میان بازارهای دارایی دائما جابجا شوند، این طمع برای رسیدن به بیشترین سود البته اثرات سو اقتصادی را در بر دارد، جابجایی ثروت میان بازارهای دارایی مختلف و افتادن اقتصاد در دام نرخ بهره های بالاتر دائما هزینه های مالی را افزایش میدهد، به عنوان مثال افزایش هزینه های رهن خانه در پی رشد قیمت مسکن یکی از مواردی است که آن را به طرز ملموسی مردم ما مشاهده میکنند.
طمع رسیدن به بیشترین سود البته روابط ناعادلانه ای را برای افراد جامعه شکل میدهد، کسانی که بیشترین دارایی را دارند از قبل این فرآیند فاصله طبقاتی بالایی را حائز میشوند و تا آنجا که میشود بیشترین صعود ممکن را به سمت قله ثروت طی میکنند.
البته طمع نیز اثرات تورمی خود را دارد؛ در دوره گذشته اقتصاد ایران در هر مقطعی یک بازار دارایی رهبری قیمتی بازار دارایی ها را بر عهده داشته است، یک دوره ارز، یک دوره مسکن و زمین و یک دوره بازار سرمایه، به هر ترتیب در هر دوره ای که این بازارها رهبری قیمتی را بر عهده داشته اند به نوعی تورم اقتصاد را دامن زده اند، بر اساس قانون ظروف مرتبطه هر چه یک بازار بازدهی بیشتری داشته باشد، سایر بازارها نیز سعی میکنند خود را با آن بازار تطبیق داده و به آن برسند، همین سرعت رشد قیمت ها را افزایش داده و تورم را بیشتر میکند؛ یک بازی ناتمام پرهزینه
بهره کلام
آنچه در اقتصاد ایران می بینیم یک دوگان مخرب از ترس و طمع است، جایی که شرایط جاری اقتصاد با دستکاری در انگیزه ها دائما در رکود و تورم هزینه درست میشود، جایی از این بازی دیگر درصد عمده ای از فعالان اقتصادی قابلیت بازی کردن را نخواهند داشت و بازی تمام میشود، آنچه مهم است این است که نظام انگیزه های اقتصاد با ارائه سیگنالهای امیدبخش در تولید واقعی کشور به سمت صحیح حرکت کند.