خشونتهای نظامی رژیم صهیونیستی در خوشه شامات و سناریوهای پیش روی سوریه
اقتصاد؛ محور اختلاف ا عربستان سعودی و امارات متحده عربی
روابط عربستان سعودی و آفریقا/ روند فعلی، چشم انداز آینده
جریان شناسی گروههای تروریستی فعال در سوریه (۲)
دولت سیزدهم و تحولات غرب آسیا و شمال آفریقا؛ چالشها و الزامات
استراتژی عمان برای قطع وابستگی به درآمدهای نفتی
علنی سازی روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای حاشیه خلیج فارس و موازنه تهدید علیه ایران
مصر، امارات، اردن، عربستان و انتخابات فلسطین
۰۳ اسفند ۱۳۹۹ | ۱۵:۵۳
همه علیه یکی
علنی سازی روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای حاشیه خلیج فارس و موازنه تهدید علیه ایران
مقدمه
به دنبال علنی سازی روابط امارات و بحرین با رژیم صهیونیستی، دونالد ترامپ رئیسجمهور وقت آمریکا، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی، عبدالله بن زاید آل نهیان وزیر خارجه امارات و عبدالطیف الزیانی وزیر خارجه بحرین در مراسمی که ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ در محوطه کاخ سفید برگزار شد، پیمان موسوم به توافقنامه صلح ابراهیم را منعقد کردند. طرفهای توافق ابراهیم در اولویت بخشی به انگیزهها و اهداف اقدام خود، فاقد یک دیدگاه مشترک بودند، اما همه طرفها در یک موضوع باهم اجماع داشتند و آن تهدید ادعایی ایران برای منافع و امنیت ملی آنها در منطقه غرب آسیا بود. از این منظر میتوان علنی سازی روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس را تلاشی برای ایجاد موازنه تهدید در برابر ایران از سوی آنها قلمداد نمود. اکنون میبایست به این سؤالها پاسخ گفت که چه عواملی سبب ایجاد درک مشترک کشورهای امارات و بحرین با رژیم صهیونیستی از تهدید ادعایی ایران شده است؟ درک مشترک از تهدید ادعایی ایران چه پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت؟
نظریه موازنه تهدید
بر اساس نظریه موازنه تهدید، رفتار اتحادجویانه دولتها در قبال یکدیگر، ناشی از درک تهدید مشترک از جانب دولتهای دیگر، فارغ از میزان قدرت آنها است. بهعبارتدیگر دولتها در مقابل طرفهایی متحد میشوند که منشأ بیشترین تهدید محسوب میشوند؛ بنابراین، تهدیدات الزاماً قویترین تهدیدها نیستند. علاوه بر این، تهدید تنها به میزان قدرت دولتها بستگی ندارد بلکه ادراکی است که دولتها در روابط خود از تهدید دارند. در واقع آنچه باعث حرکت کشورها بهسوی موازنه میشود، میزان تهدیدی است که از منبع صادرکننده تهدید درک میکنند. مطابق نظریه موازنه تهدید، سطح ادراک تهدید متأثر از چهار فاکتور توانمندیهای کلی، نزدیکی جغرافیایی، قدرت تهاجمی و نیات تجاوزکارانه است.
ادراک کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیجفارس از تهدید موجودیتی ایران
بررسی سابقه تاریخی روابط کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس بهصورت عام و کشورهای امارات و بحرین بهصورت خاص با ایران نشان میدهد که آنها از بدو تاسیس همواره به ایران به دید یک منبع تهدید نگریستهاند؛ لذا از طریق مشارکت در ترتیبات امنیتی منطقه به رهبری آمریکا و شکلدهی به شورای همکاری خلیج فارس، تلاش داشتند تا به موازنه منطقهای با ایران دست پیدا کنند.
از این منظر آنها دارای دیدگاهی نزدیک به رژیم صهیونیستی بودند، اما علی¬رغم تصویرسازی مشترک کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس و رژیم صهیونیستی از تهدید ایران، درک آنها از سطح تهدید با هم متفاوت بود. درحالیکه رژیم صهیونیستی، تهدید ایران (پس از انقلاب) را از منظر سطح قدرت تهاجمی و نیات تجاوزکارانه نسبت به خود در نظر میگرفت، کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس بیشتر از منظر قدرت کلی و نزدیکی جغرافیایی با یک قدرت منطقهای به سطح تهدید ایران نگاه میکردند؛ لذا درحالیکه ادراک رژیم صهیونیستی از تهدید ایران در قالب یک تهدید موجودیتی و وابسته به بقا شکل گرفته بود، کشورهای عربی علی¬رغم نگرانی واهی از ایده صدور انقلاب بهعنوان برنامه¬ای تهاجمی (از منظر آنها) درکی غیر موجودیتی از تهدید ایران داشتند و بیشتر در فکر مهار ایران و بازیگری همطراز با آن در معادلات منطقهای بودند.
اما وقوع سلسله رخدادهای دامنهدار، ولی غیر پیوسته در منطقه غرب آسیا پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، به مرور زمان دیدگاههای کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی از درک تهدید ایران را ابتدا به هم نزدیک و سپس همسان کرد. حمله آمریکا به عراق و ظهور ایران بهعنوان بازیگر تأثیرگذار و به حاشیه رفتن کشورهای عرب حاشیه جنوب خلیجفارس در این کشور؛ شکست رژیم صهیونیستی از حزبالله لبنان در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ و نمایان شدن قدرت بازیگری غیر متوازن ایران در سطح منطقه؛ تضاد منافع کشورهای عربی با ایران در زمینبازی دولتهای شکننده در سوریه و یمن و تقابل غیرمستقیم آنها با ایران در آنجا (۲۰۱۱ به اینسو) و پیگیری سیاست چرخش به شرق از سوی آمریکا (ریاست جمهوری اوباما به بعد) و در نتیجه کمرنگ شدن انگیزههای مداخله مستقیم آمریکا جهت حمایت از متحدان خود که در حمله به نفتکشها و حمله تأسیسات نفتی آرامکو در سال ۲۰۱۹ نمایان شد، از جمله عوامل مؤثر بر نزدیک شدن ادراک کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیجفارس با رژیم صهیونیستی به شمار میروند.
عوامل فوقالذکر در کنار برنامه آمریکا برای بزرگنمایی تهدید ایران در زمینه برنامه هستهای و موشکی از یکسو و تصویرسازی از حضور منطقهای ایران ذیل عنوان سلطه هژمونیک بر منطقه توسط رژیم صهیونیستی از سوی دیگر، ابتدا نزدیکتر شدن ادراک کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی از تهدید ایران بهعنوان یک تهدید موجودیتی و منشأ بیشترین تهدید منطقهای و در نهایت همسانی دیدگاه آنان علیه ایران را به دنبال داشت. تا جاییکه «خالد بن احمد آل خلیفه»، وزیر امور خارجه سابق بحرین طی سخنرانی خود در کنفرانس ورشو (۲۰۱۹) مدعی شد: «در شرایط کنونی مقابله با تهدیدات ایران مهمتر از مسئله فلسطین است و تهدید ایران بزرگترین تهدید دوران معاصر برای آنها است». همچنین عبدالله بن زاید، وزیر امور خارجه امارات در کنفرانس مذکور بر «حق رژیم صهیونیستی در دفاع از خود در مقابل تهدیدات ایران و حزب الله» تاکید کرد.
براساس نظریه موازنه تهدید زمانی که تهدیدی احساس شد، کشورها یا میکوشند در مقابل آن توازن ایجاد کنند یا اینکه به کشور تهدیدکننده، بپیوندند. پیشگام شدن امارات و بحرین در علنی سازی روابط اعراب با رژیم صهیونیستی و اظهارات مشابه مقامات آنها مبنی بر لزوم مقابله با تهدیدات ادعایی از جانب ایران، نشان میدهد که کشورهای فوقالذکر با همکاری رژیم صهیونیستی در مقابل ادراک مشترک از منشأ تهدید، اقدام به موازنه تهدید در مقابل ایران نمودهاند.
از این منظر آنها دارای دیدگاهی نزدیک به رژیم صهیونیستی بودند، اما علی¬رغم تصویرسازی مشترک کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس و رژیم صهیونیستی از تهدید ایران، درک آنها از سطح تهدید با هم متفاوت بود. درحالیکه رژیم صهیونیستی، تهدید ایران (پس از انقلاب) را از منظر سطح قدرت تهاجمی و نیات تجاوزکارانه نسبت به خود در نظر میگرفت، کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس بیشتر از منظر قدرت کلی و نزدیکی جغرافیایی با یک قدرت منطقهای به سطح تهدید ایران نگاه میکردند؛ لذا درحالیکه ادراک رژیم صهیونیستی از تهدید ایران در قالب یک تهدید موجودیتی و وابسته به بقا شکل گرفته بود، کشورهای عربی علی¬رغم نگرانی واهی از ایده صدور انقلاب بهعنوان برنامه¬ای تهاجمی (از منظر آنها) درکی غیر موجودیتی از تهدید ایران داشتند و بیشتر در فکر مهار ایران و بازیگری همطراز با آن در معادلات منطقهای بودند.
اما وقوع سلسله رخدادهای دامنهدار، ولی غیر پیوسته در منطقه غرب آسیا پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، به مرور زمان دیدگاههای کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی از درک تهدید ایران را ابتدا به هم نزدیک و سپس همسان کرد. حمله آمریکا به عراق و ظهور ایران بهعنوان بازیگر تأثیرگذار و به حاشیه رفتن کشورهای عرب حاشیه جنوب خلیجفارس در این کشور؛ شکست رژیم صهیونیستی از حزبالله لبنان در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ و نمایان شدن قدرت بازیگری غیر متوازن ایران در سطح منطقه؛ تضاد منافع کشورهای عربی با ایران در زمینبازی دولتهای شکننده در سوریه و یمن و تقابل غیرمستقیم آنها با ایران در آنجا (۲۰۱۱ به اینسو) و پیگیری سیاست چرخش به شرق از سوی آمریکا (ریاست جمهوری اوباما به بعد) و در نتیجه کمرنگ شدن انگیزههای مداخله مستقیم آمریکا جهت حمایت از متحدان خود که در حمله به نفتکشها و حمله تأسیسات نفتی آرامکو در سال ۲۰۱۹ نمایان شد، از جمله عوامل مؤثر بر نزدیک شدن ادراک کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیجفارس با رژیم صهیونیستی به شمار میروند.
عوامل فوقالذکر در کنار برنامه آمریکا برای بزرگنمایی تهدید ایران در زمینه برنامه هستهای و موشکی از یکسو و تصویرسازی از حضور منطقهای ایران ذیل عنوان سلطه هژمونیک بر منطقه توسط رژیم صهیونیستی از سوی دیگر، ابتدا نزدیکتر شدن ادراک کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی از تهدید ایران بهعنوان یک تهدید موجودیتی و منشأ بیشترین تهدید منطقهای و در نهایت همسانی دیدگاه آنان علیه ایران را به دنبال داشت. تا جاییکه «خالد بن احمد آل خلیفه»، وزیر امور خارجه سابق بحرین طی سخنرانی خود در کنفرانس ورشو (۲۰۱۹) مدعی شد: «در شرایط کنونی مقابله با تهدیدات ایران مهمتر از مسئله فلسطین است و تهدید ایران بزرگترین تهدید دوران معاصر برای آنها است». همچنین عبدالله بن زاید، وزیر امور خارجه امارات در کنفرانس مذکور بر «حق رژیم صهیونیستی در دفاع از خود در مقابل تهدیدات ایران و حزب الله» تاکید کرد.
براساس نظریه موازنه تهدید زمانی که تهدیدی احساس شد، کشورها یا میکوشند در مقابل آن توازن ایجاد کنند یا اینکه به کشور تهدیدکننده، بپیوندند. پیشگام شدن امارات و بحرین در علنی سازی روابط اعراب با رژیم صهیونیستی و اظهارات مشابه مقامات آنها مبنی بر لزوم مقابله با تهدیدات ادعایی از جانب ایران، نشان میدهد که کشورهای فوقالذکر با همکاری رژیم صهیونیستی در مقابل ادراک مشترک از منشأ تهدید، اقدام به موازنه تهدید در مقابل ایران نمودهاند.
موازنه تهدید آغاز یا سرانجام یکروند
درک مشترک رژیم صهیونیستی و تعدادی از کشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیجفارس از منشأ تهدید یگانه و تمایل آمریکا به واسپاری گزینششده مدیریت غرب آسیا به متحدان منطقهای خود در نتیجه سیاست چرخش به شرق، منطقه غرب آسیا را در آستانه ورود به دورهای جدید با چشمانداز «همه علیه یکی» قرار داده است. در این راستا اشاره متن بیانیه توافقنامه ابراهیم به دنبال کردن چشماندازی مبتنی بر صلح و امنیت در منطقه غرب آسیا میتواند نشانهای دال بر تلاش برای ترسیم معیارهای دوره پیش رو متناسب با منافع صهیونیستها و شرکای جدید خود باشد.
بر این اساس بهنظر میرسد شکلدهی به موازنه تهدید در برابر ایران میتواند سرآغاز روندی باشد که درآینده به ائتلافی متشکل از کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس با مشارکت مستقیم یا غیرمستقیم رژیم صهیونیستی و دیگر بازیگران تأثیرگذار جهان عرب با پشتیبانی آمریکا ختم شود. ائتلافی ضد ایرانی، با هدفی مشخص، اما آیندهای نامعلوم و مبهم به اندازه سردرگمی وزیر خارجه امارت در مراسم انعقاد توافق ابراهیم.
بر این اساس بهنظر میرسد شکلدهی به موازنه تهدید در برابر ایران میتواند سرآغاز روندی باشد که درآینده به ائتلافی متشکل از کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس با مشارکت مستقیم یا غیرمستقیم رژیم صهیونیستی و دیگر بازیگران تأثیرگذار جهان عرب با پشتیبانی آمریکا ختم شود. ائتلافی ضد ایرانی، با هدفی مشخص، اما آیندهای نامعلوم و مبهم به اندازه سردرگمی وزیر خارجه امارت در مراسم انعقاد توافق ابراهیم.
نتیجهگیری
سیر رویدادهای تأثیرگذار غرب آسیا در دو دهه اخیر، ناکامی نسبی سران کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس در دستیابی به اهداف مورد نظر در زمین بازی منطقه و تصور این کشورها دال بر تغییر موازنه منطقه به ضرر آنها در مقابل ایران از یکسو و بهرهبرداری سران رژیم صهیونیستی و آمریکا از شرایط پیش آمده، با مطرح کردن ادعای برنامه ایران برای سلطه هژمونیک بر منطقه از سوی دیگر، نزدیک و همسوشدن دیدگاه آنها از تهدید ادعایی ایران علیه منافع جمعی آنان در سطح منطقه را به دنبال داشته است؛ لذا علنیسازی روابط با پشتیبانی آمریکا و عربستان، و تأکید آنها بر لزوم مقابله با ایران بهعنوان منشأ تهدید نخست منطقه در عرصه هستهای، موشکی، نیات هژمونیک و نفوذ منطقهای، میتواند مؤید این نکته باشد که اتحاد آنان (در قالب آنچه خود توافق صلح مینامند) در واقع شکلدهی به موازنه تهدیدی با هدف مقابله با ایران است و این موضوع نه پایان یک روند که قطعه نخست از پازلی است که سرانجام آن میتواند شکلگیری ائتلافی ضد ایرانی با آرمان همه علیه یکی باشد.
خبرهای مرتبط
ارسال نظرات