خشونتهای نظامی رژیم صهیونیستی در خوشه شامات و سناریوهای پیش روی سوریه
استفاده بدون محدودیت خشونتهای نظامی توسط رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان از اهداف از پیش تعیین شدهای برخوردار است. این رژیم به دنبال تحت تاثیر قرار دادن نسلهای آینده و جوانان در خوشه شامات از طریق نابود ساختن رویاهای آنها و تحقق رویای زمینهای سوخته است تا ضمن تجدید نظر در باورهای آنها مبنی بر مقابله با اشغال گری این رژیم، بر نخبگان تصمیم ساز کنونی در کشورهای عضو مقاومت نیز در قالب خط و نشان کشیدنهای نظامی ایجاد رعب و وحشت سازد. از سرگیری مذاکرات عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی از موضع فرادست و با تکیه بر مشت آهنین و به رخ کشیدن برتری تسلیحاتی هدف راهبردی دیگری است که رژیم صهیونیستی در سایه کشتار حداکثری به دنبال دست یابی به آن است. بخش قابل توجهی از نظم امنیتی پیش از طوفان الاقصی برآمده از نیروهای ضدصهیونیستی بود که به دلیل اشغال گری این رژیم با استفاده از حمایتهای جمهوری اسلامی ایران به مقاومت و مقابله اقدام کرده بودند. در این نظم خودانگیخته، بازدارندگی و نفوذ منطقهای اعضای محور مقاومت از وضعیت مطلوبی برخوردار بود. پس از عملیات اکتبر ۲۰۲۳ تا ماههای اخیر صهیونیستها به دنبال قطع کردن تاثیرگذاری منطقهای ایران بوده اند و مداخلات نظامی را در قالب مقابله با نیروهای محور مقاومت و تغییر نظم امنیتی پیشین پیش برده اند. در معماری نظم جدید امنیتی مطلوب صهیونیستها جایی برای حضور منطقهای ایران در خوشه شامات وجود ندارد و تنها مساله باقی مانده برنامه هستهای ایران خواهد بود.
علارغم خوشبینیهای محور ناتو در منطقه، دو عامل سبب خواهد شد تا شرایط تغییر کند و درخت مقاومت با بهار ازادی دوباره سرسبز شود. عامل اول ترکیب نیروهای مقاومت و فضای گسل گونه حاضر در خوشه شامات است. حجم گستردهای از نیروهای مقاومت متشکل از بازیگران غیردولتی است که با توجه به وجود ایدئولوژی مقاومت و ارتباطات خودجوش و بسیج کم هزینه در منطقه به حیات سینوسی و بهار و خزان خود ادامه خواهند داد. تا زمانی که اشغالگری و تبعیضهای نظاممند صهیونیستها بر علیه مردم منطقه وجود داشته باشد ریشههای مقاومت خشک نخواهد شد. عامل دوم وجود گسلهای امنیتی و خلاءهای قدرت متمرکز در خوشه شامات است که به نیروهای غیردولتی خودجوش اجازه بقا و تقویت تسلیحاتی میدهد. دولت لبنان و وضعیت هرج و مرج زده سوریه نمیتواند فضای امنیتی یکپارچه لویاتانی را برای نظم مطلوب صهیونیستها فراهم سازد فلذا نبردهای نامتقارن بر علیه اشغالگران قدس ادامه خواهد داشت. پس از فتح دمشق توسط نیروهای مخالف حکومت بشار اسد و خشونتهای نظامی افسارگسیخته رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان آینده نظم امنیتی در منطقه غرب آسیا با ابهامات مختلفی رو به رو شده است. رهبر جریان تحریرالشام اهداف آینده حکومت داری در سوریه را حول همکاری با غرب و عدم ضدیت با رژیم صهیونیستی تعریف کرده است. در چارچوب تحولات موجود سناریوهای مختلفی را میتوان محتمل دانست.
سناریوی اول، همکاری با کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی به عنوان متحدی منطقهای جهت تکمیل پازل سلطه آمریکا بر منطقه غرب آسیا است. در این سناریو حذف تحریمهای آمریکا و عقب نشینی رژیم صهیونیستی به مرزهای قبل از فروپاشی حکومت اسد مهمترین امتیازاتی است که به تبع آن حکومت موقت در سوریه به دنبال دست یابی به آنها است. مخالفت با محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران یکی از جهت گیریهای اساسی در سناریوی اول در سطح منطقهای خواهد بود.
سناریوی دوم متشکل از تعامل با علویهای نزدیک به حکومت بشار اسد است. در این سناریو عدم عقب نشینی رژیم صهیونیستی به مرزهای پیشین و عدم همکاری آمریکا با حکومت نوپا در زمینه رفع تحریمها سبب خواهد شد تا سوریه دوباره به مواضع سیاست خارجی دوره بشار اسد نزدیک شود و تخاصم با رژیم صهیونیستی به مجموعه اهداف منطقهای نظام سیاسی جدید بازگردد. ناامیدی از کمکها و وعدههای غرب سبب خواهد شد تا طبقات مختلف مردم و نخبگان سیاسی به سمت تقویت روحیات استقلال خواهی و حفظ تمامیت ارضی متمایل شوند و مقاومت در برابر غرب به یکی از اصول سازمان دهنده به سیاست خارجی سوریه تبدیل شود.
سناریوی سوم در قالب وضعیتی تعریف میشود که در آن وضعیت حضور نیروهای دارای قدرت سیاسی و تسلیحاتی به سمت واگرایی و هرج و مرج سرزمینی قرار میگیرد. در این سناریو نیروهای فاتح دمشق حول رهبر گروه تحریر الشام گردهم نخواهند آمد و در سطح منطقهای تعارض منافع ترکیه و رژیم صهیونیستی در کنار مداخلات قدرتهای غربی سبب آشفتگی و تلاطمهای خطرناک امنیتی با محتوای تجزیه سرزمینی در آینده کوتاه مدت خواهد شد. حضور اشغالگرانه رژیم صهیونیستی فراتر از مرزهای جولان و مداخلات سایر بازیگران منطقهای جهت سهم خواهی از آشفته بازار تقسیم غنایم سیاسی نیروهای محرکی هستند که این سناریو را تقویت میکنند.
تشکیل دولت فراگیر و کارامد جدید و پیگیری سیاست خارجی منسجم در سوریه پسااسد با موانع بسیاری روبه رو است. اجماع نخبگان سیاسی مسلح به غرور فتح نظامی پایتخت و فرهنگ سیاسی هابزی امری دشوار است. گروههایی که با کمک برخی بازیگران منطقهای توانستند دمشق را فتح کنند پس از برقرار سلطه نظامی بر پهنه کشور در ساعت پرداخت دیون خود به حامیان منطقهای و فرامنطقهای دچار تناقضات سیاسی خواهند شد. در کنار فضای ابهام آلود فوق، وجود گسلهای قومیتی و مذهبی فعال در شهرهای کلیدی سوریه فرآیند همگرایی ساختار سیاسی شکننده موجود و طبقات مختلف حاضر در شهرها را با چالشهای مقبولیتی و مشروعیتی روبه رو میسازد. جامعه سوریه خود را قربانی مداخلات قدرتهای غربی و صیهونیستی میبیند و در کنار آن ناکارامدی دولت مستقر در تامین کالاهای اساسی و خدمات عمومی میتواند به نارضایتیهای در افق قابل مشاهده موجود دامن بزند. عبور سوریه از لبه پرتگاه آشوبهای امنیتی و قومی- مذهبی تنها با استقرار دولتی مستقل و کارآمد فراتر از منافع جریانها و نیروهای سیاسی و نظامی موجود امکان پذیر خواهد بود.