ارزیابی رویکرد چین در ارتباط با جنگ غزه
آغاز عملیات نظامی حماس در عمق خاک سرزمینهای اشغالی را میتوان یکی از مهمترین تحولات غرب آسیا در سال جاری برشمرد. گرچه این حملات با محکومیت ایالات متحده و اتحادیه اروپا مواجه شد، اما چین به عنوان مهمترین قدرت در حال ظهور، تنها نگرانی عمیق خود را ابراز کرد و مجددا بر حمایت خود از تشکیل کشور فلسطین تأکید نمود. هر چند که موضع چین در قبال مسئله فلسطین در طول زمان دستخوش تغییر شده و نشانگر وقوع تغییرات در سیاست خارجی، تحولات داخلی و تغییر پویایی بینالمللی است، اما واکنش این کشور به درگیری میان اسرائیل و حماس، نشاندهنده حمایت چین از فلسطین است؛ در همین راستا اخیراً وزیر امور خارجه چین، اقدامات اسرائیل را "فراتر از چارچوبهای دفاع از خود" توصیف کرد و از این کشور درخواست کرد تا به "مجازات دسته جمعی مردم غزه خاتمه دهد". علاوه بر این، وی در مذاکرات خود با آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده خواسته بود که این کشور "نقش سازنده و مسئولانهتری" برعهده بگیرد.
در سالهای اولیه تأسیس جمهوری خلق چین، این کشور عمدتاً بر چالشهای داخلی خود و تلاش در جهت کسب شناسایی بینالمللی در صحنه جهانی متمرکز بود؛ به همین دلیل چین در مناقشه میان اسرائیل و اعراب نقش برجستهای ایفا نمیکرد. البته این کشور از ظرفیتهای سیاسی و نظامی لازم نیز برای تأثیرگذاری در این مناقشه برخوردار نبود.
در دهه ۱۹۷۰ به ویژه در دوران دنگ شیائوپینگ، به عنوان بخشی از یک تغییر گستردهتر در سیاست خارجی چین، موضع این کشور در قبال مسئله فلسطین دستخوش تحول شد؛ در سال ۱۹۷۱، جمهوری خلق چین به عنوان نماینده چین در سازمان ملل جایگزین تایوان شد. کسب این موقعیت بینالمللی جدید توسط چین، این امکان را فراهم آورد تا این کشور نقش فعالانهتری را در امور جهانی از جمله مسئله فلسطین ایفا نماید. در این دوره، چین به طور فزایندهای از آرمان فلسطین حمایت کرد و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) را به عنوان نماینده قانونی مردم فلسطین به رسمیت شناخت.
در طول دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، چین همواره خواستار راهحل "دو دولت" برای مسئله فلسطین بود.
در قرن بیست و یکم، به موازات افزایش قدرت چین در شاخصهای مختلف اقتصادی، نظامی و سیاسی، موضع این کشور در قبال مسئله فلسطین به تکامل خود ادامه داد و این کشور نقش فعالتری را در منطقه به لحاظ اقتصادی برعهده گرفت. در همین راستا چین، تلاشهای دیپلماتیک و تعامل خود با اسرائیل و فلسطین را افزایش داد و به دنبال ایفای نقش مهمتری در روند صلح خاورمیانه برآمد. در این دوره، مشارکت چین در پروژههای زیربنایی و توسعه اقتصادی در سرزمینهای فلسطینی، از جمله سرمایه گذاری در زیرساختها، آموزش و مراقبتهای بهداشتی، افزایش یافت. در سالهای اخیر چین علاوه بر حمایت از راه حل دو دولت، به دنبال متعادل کردن روابط خود با اسرائیل و فلسطین بوده و اغلب بر اهمیت گفتگو و مذاکره در حل این مسئله تأکید کرده است.
در واقع با بررسی مواضع چین در قبال مسئله فلسطین، شاهد تحول تدریجی در سیاست خارجی چین در قبال موضع فلسطین بودهایم؛ بدین معنا که سیاست این کشور از یک دوره زمانی بیطرفی، به یک دوره حمایت فعال از حقوق فلسطینیان و راه حل دو دولتی متحول شده است. این تحول نشاندهنده نفوذ روزافزون چین در جهان و تمایل این کشور به منظور ارائه کمک به ثبات و توسعه منطقهای در خاورمیانه است.
در همین راستا در سالهای اخیر چین به طور فعال به دنبال میانجیگری در مسئله فلسطین بوده است؛ چین در همین راستا، طرحی پنج مادهای را به منظور حل و فصل بحران فلسطین پیشنهاد کرده و نمایندگان ویژهای را نیز در این زمینه تعیین کرده است. چین همواره از تشکیل کشور مستقل فلسطینی بر اساس مرزهای سال ۱۹۶۷ با پایتختی بیتالمقدس شرقی حمایت کرده و شهرکسازیهای اسرائیل در کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی را به عنوان نقض قوانین بینالمللی مورد انتقاد قرار میدهد.
علاوه بر این، وزیر امور خارجه چین در سال ۲۰۲۲ تأکید کرد که مسئله فلسطین نباید به حاشیه کشیده شود و در سال ۲۰۲۳، محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگران به منظور گفتگو در مورد حمایت بیشتر چین از فلسطین، از این کشور بازدید کرد.
واکنش چین به تحولات اخیر مرتبط با عملیات حماس در سرزمینهای اشغالی، بر حمایت پایدار این کشور از فلسطین و منافع ژئوپلیتیک گستردهتر آن در خاورمیانه استوار است. به نظر میرسد رویکرد چین به جنگ غزه، به ویژه موضع نرم آن در قبال حماس، بخشی از یک استراتژی بزرگتر چین با هدف کسب رهبری جهانی و ارائه مدلی جدید در رقابت با ایالات متحده است. در حالی که بیانیه اولیه این کشور به دلیل محکوم نکردن حماس مورد انتقاد غربیها قرار گرفت، به نظر میرسد چین در حال پیشبرد راهبرد طولانیمدتی به منظور جلب رضایت کشورهای طرفدار آرمان فلسطین در مناطقی مانند خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین است. زیرا کشورهای این مناطق، متحدین بالقوه چین محسوب میشوند و پکن در رقابت فزاینده خود با آمریکا به همکاری آنها نیاز روزافزونی دارد.
در شرایط کنونی، چین به طور فزایندهای در خاورمیانه و بحران فسلطین نقشآفرین میشود؛ به نحوی که ایفای نقش فعالانه چین در این بحران، منجر به کاهش فشارهای یکپارچه غربیها بر علیه حماس شده و ایجاد نوعی دودستگی میان قدرتهای بزرگ بر سر این بحران را ایجاد میکند. فلسطینیها میتوانند از این دو دستگی که احتمالاً در آینده آشکارتر خواهد شد، به سود تقویت مواضع خود بهره گیرند.
این انتظار وجود دارد که رقابت میان چین با ایالات متحده و به طور کلی مجموعه غرب به مرور زمان افزایش یابد؛ تشدید رقابت به نوبه خود، بر بحرانهای منطقهای و توازن نیروها در این بحرانها تأثیر خواهد گذارد. در همین راستا مواضع و کنش چین در بحران فلسطین، به شکلگیری توازن جدیدی در سطح متغیرهای کلان تأثیرگذار بر این بحران کمک میکند؛ توازنی که فضای بیشتری را در اختیار طرفهای فسلطینی به منظور نقشآفرینی قرار میدهد.