گزارش
بررسی وضعیت اورژانس اجتماعی کشور
درآمدی بر آغاز و انجام دولت تدبیر و امید (۱۴۰۰-۱۳۹۲)
سیاستگذاری اجتماعی در برنامه هفتم توسعه کشور/ دکتر علی اصغر عنابستانی
تقابل سیاستهای فرهنگی گلوبالیستی با فرهنگهای بومی
اپیدمی کرونا و نسبت آن با موقعیت های طبقات اجتماعی
باید معیارهای جدیدی برای رتبهبندی نظامهای سلامت در دنیا ایجاد کرد
تأثیر پاندمی کرونا بر آموزش عالی از نگاه دکتر محمد ملاعباسی
بحران کرونا؛ چشمانداز دو تکانه در فرهنگ عمومی جامعه ایران
۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ | ۱۰:۲۴
مروری بر مقاله
مسئله اجتماعی از منظر پارادایم مدرن و پستمدرن (با تأکید بر اندیشههای مارکس، دورکیم، وبر، و دریدا)
هدف پژوهش حاضر، بررسی «مسئله اجتماعی» از منظر دو پارادایم مدرن و پستمدرن است. سیر اندیشۀ اجتماعی در اروپا، پس از رنسانس شاهد ظهور دو منظومۀ فکری جداگانه بوده است که در قالب دو جریان «مدرن» و «پستمدرن» قابلتفکیک است. هریک از این رویکردها، براساس بنیادهای معرفتشناختی خود، مسئله اجتماعی را به شیوۀ خاص تعریف و معنا میکنند؛ بهگونهای که در هریک از رویکردهای نظری مدرن و پستمدرن، مسئله اجتماعی، وجه تعریفی و چارچوب تبیینی متفاوتی مییابد. درهمینراستا، با اتکا به «روش تحلیل محتوای کیفی»، اندیشههای اجتماعی کارل مارکس، امیل دورکیم، و ماکس وبر، بهعنوان اندیشمندان کلاسیک و مدرن جامعهشناسی و ژاک دریدا، بهعنوان مهمترین چهرۀ پساساختاگرایی، در مورد مفهوم مسئلۀ اجتماعی واکاوی شده است. نتایج تحلیل نشان میدهد، از منظر اندیشه اجتماعی مدرن، مسئله اجتماعی، وجودی عینی داشته و میتوان آن را از طریق علمِ جامعهشناسی، تبیین و پیشبینی کرد؛ درحالیکه بهنظر دریدا، مسئلۀ اجتماعی، برساختهای اجتماعی است که منبع تولید آن، قدرت است و هیچ معیار صدق و کذبی برای شناخت آن وجود ندارد. اندیشمندان مدرن در این مورد، درصدد «مسئلهشناسی» و تعیین سازوکار شناخت مسئله اجتماعی، و در نقطه مقابل، اندیشمندان پساساختارگرا، قائل به «مسئلهسازی» هستند.
برای مطالعه و دریافت اصل مقاله، به تارنمای فصلنامه راهبرد اجتماعی-فرهنگی به نشانی زیر مراجعه فرمایید:
ارسال نظرات