هم پیوندی سیاستهای اقتصادی و فرهنگی-اجتماعی در مدیریت بحران انرژی؛ با نگاهی بر عرضه و تقاضای گاز طبیعی در کشور
مسأله واگرایی بین تولید و مصرف گاز
آمارهای داخلی و بین المللی در مورد شدت مصرف انرژی نشان میدهد که جامعه ایرانی نسبت به متوسط جهانی، بیش از ۷۰ درصد در مصرف انرژی اسراف میکند. در دو دهه اخیر، در بحث ناترازی گاز، تلنگرهای جدی از بدنه کارشناسی به گوش میرسد که تلاش دارد به مدیران، این موضوع را منتقل نماید که این ناترازی، دیر یا زود، به بحرانی جدی خواهد انجامید، هرچند تا همین اواخر، باورپذیر نبود که به این سرعت، کشور به چنین نقطهای برسد. ذهنیت جامعه در کشوری که دومین دارنده مخازن گاز دنیاست، به طور طبیعی، به این سمت سوق مییابد که هرگز با چنین مشکلی مواجه نخواهد شد، ولی اعداد و ارقام، حاکی از یک شکاف بین تولید و مصرف (عرضه و تقاضا) است که واگرایی زیادی دارد.
بطور مشخص، بحران از یک نقطه (مرحله) متولد شده، رشد کرده، به بلوغ رسیده و درنهایت به مرحله افول خواهد رسید. حال، در پاسخ به این پرسش که «بحران گاز در کشور، در کدام مرحله قرار دارد؟» باید گفت، مرحله تولد بحران سپری شده، به مرور، رشد کرده و اکنون به حدی از بلوغی خویش رسیده است.
از سویی دیگر، بحث سرعت رشد و شدت مصرف انرژی در کشور مطرح است که شدت مصرف انرژی در داخل، تفاوت فاحشی با وضعیت دنیا دارد. یعنی دنیا در چهار دهه گذشته به سمت کاهش مصرف انرژی حرکت کرده است. امروز، دنیا سبد انرژی متنوعی دارد و اگر انحصاراً شدت مصرف انرژی داخل و خارج، مورد مقایسه قرار گیرد، میتوان گفت درحالی که دنیا [درمصرف انرژی]روندی نزولی را طی کرده، در داخل، روندی صعودی را در مصرف، میتوان شاهد بود.
کشور در سال ۱۴۰۲، معادل ۲۰۰ میلیون متر مکعب در روز کمبود گاز داشت. وقتی این کمبود، در بخش خانگی وجود داشته باشد از بخش صنعت جبران میشود، یعنی شیرهای صنعت، بسته میشود. البته در تحلیلهای کلان اقتصادی، این تصمیم درستی به نظر نمیرسد، زیرا برای کشوری درحال توسعه که باید با سرعت بالا در مسیر توسعه حرکت نماید، پذیرفته نیست که در طول ۳ تا ۶ ماه از سال، امکان فعالیت، از شرکتها گرفته شود و درنتیجه، شرکتهای پتروشیمیایی، صنایع، سیمان، فولاد و مانند آن، که خوراک اصلی آنها گاز است- بخاطر نداشتن گاز، از چرخه تولید خارج شوند.
در حال حاضر در فصول سرد، کشور در حال گذشتن از مرز یک میلیارد متر مکعب گاز در بخش خانگی است. بررسی آماری مصرف بخش خانگی در فصول سرد و گرم، شواهد و هشدارهای چندی را اعلام می-کند. ازجمله آنکه در فصول سرد سال، ۷۰ درصد گاز طبیعی کشور در بخش خانگی مصرف میشود و ۳۰ درصد مصرف گاز به سایر بخشها اختصاص دارد. این نسبتها در فصول گرم جابجا میشود، یعنی ۳۰ درصد مصرف گاز طبیعی کشور در بخش خانگی مصرف میشود و ۷۰ درصد دیگر به سایر بخشها اختصاص دارد.
باید اضافه نمود که با بررسی نقشه انحراف نسبی مصرف خانوار نسبت به سرانه مجاز اقلیمی، روشن میشود که در استانهای سیستان و بلوچستان، هرمزگان، بوشهر و خوزستان –که عمدتا در نواحی گرم و مرطوب کشور قرار دارند- مصرف گاز، «مطابق الگوی مصرف» است. استانهای فارس، خراسان جنوبی، چهارمحال و بختیاری، ایلام، کرمانشاه، همدان، مرکزی، زنجان و البرز، در رده «بالاتر از الگوی مصرف» قرار دارند. بیشترین تعداد استانها (کرمان، یزد، سمنان، تهران، آذربایجان شرقی، خراسان رضوی، خراسان شمالی، لرستان، کردستان، گیلان، اردبیل و قم) در رده «بسیار بالاتر از الگوی مصرف» واقع شدند. استانهای قزوین، آذربایجان غربی و گلستان، وضعیتی به مراتب شدیدتر داشته و استان مازندران از بدترین وضعیت مصرف گاز در کشور برخوردار است. این بدان معنی است که در مورد میزان مصرف، صرفا موضوع عدد جمعیت مطرح نیست، بلکه الگوهای سبک زندگی و مصرف خانواده و نوع واحدهای مسکونی (ویلایی و باغ ویلا)، نقش بسیار مهمی در این باره دارد. اگرچه مصرف بالا در مناطق سردسیری منطقی به نظر میرسد، اما مصرف بالا در استان¬های دارای آب و هوای معتدل و یا استانهای با بافت عمیق مذهبی، جای تأمل بسیار دارد.
با روندهای جاری، پیش بینی میشود که تا سال ۱۴۲۰، کشور به میزان ۵۰۰ میلیون مترمکعب کسری گاز داشته باشد. یعنی عملاً از صادرکننده گاز، به واردکننده آن تبدیل شود. در حال حاضر، کشور، سهمی یک درصدی از انرژیهای تجدیدپذیر را به خود اختصاص داده است در حالیکه بسیاری از کشورها این سهم را افزایش داده و سهم انرژیهای فسیلی آنها با سرعت قابل توجهی، درحال کاهش است.
تأملاتی برای سیاست گذاران
بررسی آماری روند ۱۰ساله تغییرات مصرف، حاکی از افزایش ۲۰ درصدی مصرف گاز طی دوسال گذشته، بدون افزایش معنی دار مشترکین مصرف است. چند سالی است که نداهای مرتبط با رشد جمعیت و پنجره جمعیتی کشوری به گوش میرسد. در دو دهه گذشته، کشور تنها ۱۲ درصد رشد جمعیت داشته است، اما مصرف گاز خانگی درکشور، تقریباً یک و نیم برابر (۱۵۰ درصد) رشد داشته شده است. این نشان میدهد که باید در بخش تقاضا تغییرات محسوسی ایجاد و به عبارتی، آنرا مدیریت کرد. لازم است تا هم ابزارها و هم آگاهیهای لازم به خانوادهها (به عنوان مصرف کننده اصلی گاز طبیعی) داده شود تا بتوانند مصرف را کاهش داده و به سمت و سوی بهینه حرکت کنند.
بحران انرژی کشور (بویژه در مورد گاز) در هر دو سمت عرضه و تقاضا نیازمند بازنگری است. بخش زیادی از شهرهای کشور، نسبت به متوسط جهانی، مصرفی بیش از اندازه دارند. با این روند، تا سال ۱۴۲۰ این واگرایی در تولید و مصرف گاز طبیعی، کشور را به نقطهای سوق میدهد که به واردکننده گاز تبدیل خواهد شد. یکی از پاسخهای درست به این مسأله، پاسخهای رفتاری، ساختاری و فرهنگی است؛ با تعریف نقش خانواده و زن در مدیریت این بحران، به طور عمده در بخش تقاضا میتوان کنشهای مثبت اجتماعی به منظور صرفه جویی و اصلاح الگوی مصرف در داخل واحد مسکونی و هم در داخل اجتماع را خلق نمود.
برای انگیزه سازی و گره زدن نقش زنان و خانوادهها به مباحث اقتصادی، به عنوان پیشنهاد، میتوان از محل صرفه جویی که خانوادهها و بویژه زنان به عنوان مدیران منزل دارند، آوردهای را برای آنان درنظر گرفت. به بیانی دیگر، زنان موفقتر در بهره وری، با کمترین هزینه و بالاترین مطلوبیت، مصرف انرژی (بویژه گاز) را در خانه مدیریت میکنند، البته که باید برای دادن سهمی به آنان در اقتصاد جامعه، تدبیری اندیشید.
به این نکته نیز باید اشاره نمود که در برنامه هفتم توسعه تلاش شد تا سهم انرژیهای تجدیدپذیر در سبد انرژی کشور افزایش داده شود، لذا امید است با همت جمعی (مردم و حاکمیت در معنای قوای سه گانه)، این امر محقق شود.