اصول نظری و عملی سیاست در مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی
مقدمه
پس از شهادت سردار رشید اسلام تا کنون؛ نویسندگان مطالب بسیاری در وصف ویژگیهای مختلف شخصیتی و ابعاد دیگر این شهید بزرگوار به رشته تحریر درآوردهاند؛ اما چهره و شخصیت سیاسی حاج قاسم سلیمانی آنطور که شایسته بوده، تبیین و بررسی نشده است. در این یادداشت برخی اصول سیاسی مکتب توحیدی حاج قاسم سلیمانی ذکر خواهد شد تا چراغ راه سیاست ورزان و علاقهمندان به شخصیت برجسته و بیبدیل ایشان باشد.
ولایت، عقلانیت و مقاومت؛ سه عنصر بنیادی مکتب سیاسی حاج قاسم
باور به توحید و به دنبال آن پذیرش ولایت رسول اکرم و ائمه علیهمالسلام و در نهایت اعتقاد به، ولی فقیه اولین عنصر مکتب سیاسی حاج قاسم است که در رفتار و منش سیاسی او تحت عنوان عقلانیت (در حوزه سیاست داخلی) و مقاومت (در حوزه سیاست خارجی) نمود پیدا میکند. زندگی مجاهدانه سردار حاج قاسم سلیمانی مملو و مشحون از این سه عنصر است؛ «ولایت» در جای جای تصمیمات ایشان تأثیر گذاشته به گونهای که حتی یک لحظه نیز بر خلاف خواست و منویات امامین انقلاب اسلامی عمل نکردند.
اما بروز عقلانیت سیاسی در صحنه داخلی کشور، مهمترین مشخصه این شهید عزیز است. هدف غایی حاج قاسم سلیمانی، اعتلای ایران اسلامی بود و در راه رسیدن به این هدف با تمامی جریانهای سیاسی تعامل داشت. به عبارت دیگر در دستگاه محاسباتی حاج قاسم سلیمانی اصالت با منافع ملت مسلمان بود و برای تحقق این منافع از ظرفیت تمامی جریانهای سیاسی استفاده کرد و تمامی همت بلندش را در راه کاهش تنش میان جریانها و ایجاد فهم مشترک از مفاهیم ملی و اسلامی؛ آن هم در صحنه عمل صرف کرد.
اقدامات منطقهای حاج قاسم بیش از دیگر جنبههای شخصیتی ایشان برای ملت ایران قابل درک و فهم است؛ چه این که در طول حیات با برکت خود به واسطه نبوغ فکری و نظامی و همچنین مجاهدت مؤمنانه، به عنوان مرجع و فرمانده عملیاتی میدان مبارزه با استکبار جهانی و منطقهای شناخته شد. مقاومت مهمترین عنصر شخصیتی ایشان است که آن را از مکتب پیر و مراد خود یعنی امام راحل به ارث برده است.
مجموعه این عناصر نشان میدهد که سردار سلیمانی در مشی سیاسی و عملی شاگرد امام راحل بود؛ همانطور که رهبری فرمودند: «اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن به شدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ این را بعضیها سعی نکنند کمرنگ کنند، این واقعیت او است؛ ذوب در انقلاب بود، انقلابی گری خطّ قرمز او بود. در این عوالم تقسیم به احزاب گوناگون و اسمهای مختلف و جناحهای مختلف و مانند اینها نبود، امّا در عالَم انقلابی گری چرا، به شدّت پایبند به انقلاب، پایبند به خطّ مبارک و نورانیِ امام راحل (رضوان الله علیه) بود.» ۱
در ادامه و با توجه به عناصر ذکر شده برخی از اصول عملی حاج قاسم در عرصه سیاست داخلی آمده است:
اول؛ اعتقاد عملی به ولایت فقیه
حاج قاسم سلیمانی در فراز سیاسی وصیتنامه حیرتانگیز خود مفهوم ولایتپذیری عملی را ارتقاء داده است. ایشان با تقسیم ولایتپذیری به «قانونی» و «تنوری» و «عملی»، سومی را اولیتر از دو نوع اول بیان کرده و معتقد است که مسئولین جمهوری اسلامی برای به دوش کشیدن بار مسئولیت باید به ولایت فقیه اعتقاد عملی داشته باشند. بر این اساس مراد از اعتقاد عملی گوش کردن توصیهها و تذکرات، ولی و عمل به آن است. نتیجه انضمامی چنین اعتقادی، ایجاد وحدت فراگیر در بین مسئولین خواهد بود.
جملات ایشان در ایام فتنه ۸۸ به خوبی گویای این اصل است که فرمودند: «من یک معیار و شاخص برای شما بیان کنم که از من داشته باشید. اگر همین بزرگواری که اسم بردید و تمام مراجع و تمام روحانیت و تمام مسئولین و روسای سه قوه و تمام وزرا و دولت و همه و همه یک طرف باشند و رهبر معظم انقلاب یک طرف دیگر باشد، من در کنار رهبر معظم انقلاب در مقابل همه آنها خواهم ایستاد.» ۲
دوم؛ خدمت به مردم
پنجمین توصیه سیاسی وصیتنامه حاج قاسم سلیمانی احترام و خدمت به مردم است. در نگاه حاج قاسم خدمت به خلق خدا عبادت خواهد بود؛ همانطور که رسول اکرم صلیالله علیه و آله فرمودند: «مَنْ قَضی لأخیهِ المؤمنِ حاجه کانَ کمَن عَبَدَ اللهَ دَهرَه» ۳ که بدین معناست هر کس یک نیاز برادر مؤمن خود را برآورد، مانند کسی است که عمر خویش را به عبادت خدا سپری کرده باشد. اگر نگاه مسئولی خدمتگزاری به مردم بود، تمامی حواشی به کنار خواهد رفت و رقابت سیاسی به شکل امروزی اصالت نخواهد داشت. حاج قاسم معتقد است که خدمتگزاری با توسعه ارزشهای دینی برابر است؛ یعنی انجام این امر از سوی مسئولین منجر به نهادینه شدن ارزشها در سطح جامعه اسلامی میشود.
این نوع نگاه حاج قاسم سلیمانی در رفتار او بروز پیدا کرد؛ به طوری که مردمداری و مردمدوستی ایشان زبانزد خاص و عام بود. از همین رو بود که در حوادث گوناگون من جمله سیل خوزستان به یاری مردم شتافت.
سوم؛ اعتقاد راسخ به عدم جدایی دین از سیاست
این اصل حاکم بود بر رفتار سیاسی سردار که نه سیاستزده بود و نه سیاسیکار. مصداق جمله معروف شهید مدرس که میفرمودند سیاست ما عین دیانت ماست. سردار سلیمانی اعتقاد داشتند و رفتارشان نیز اعمال میکردند.
چهارم؛ فراجناحی بودن
در عین نزدیکی به برخی از گروهها و شخصیتهای سیاسی با همه تعامل داشت و هیچگاه اجازه نداد که جناحی او را مصادره کند. راز ماندگاری خون و محبت مردم به ایشان نیز در همین منش سیاسی نهفته است. او فارغ از جناحبندیهای سیاسی، با ایفای نقش در مهمترین مسئله منطقهای و سیاست خارجی کشور، تنها به اعتلای اسلام اندیشید؛ از همین رو بود که مورد احترام همگان از هر دسته و گروه و حزب سیاسی بود.
جمعبندی
تقلیل شخصیت کامل سردار سلیمانی به شخصیت اخلاقی صرف، مانع شناخت و ترویج اصول عملی وی است؛ فلذا لازم است تا پژوهشگران با استفاده از روشهای نو ابعاد مختلف این شخصیت تکرار نشدنی را تبیین نمایند. رفتارشناسی حاج قاسم سلیمانی در فضای تحلیل سیاسی بیانگر این نکته است که او هیچ وقت به صورت علنی وارد دنیای سیاست نشد؛ مگر آنکه تکلیفش ایجاب کند، اما اهل سیاست آن را وارد خطکشیهای مرسوم کرده و رفتار این سردار بزرگ اسلام را جناحی تحلیل کردهاند؛ بنابراین بررسی مشی سیاسی ایشان نشان میدهد، تعامل و همکاری با جریانهای مختلف سیاسی در داخل کشور برای تحقق امنیت و منافع ملت بوده و گزاره اصلی سیاستورزی ایشان عبارت است از: «سیاست برای مردم».
ارجاعات:
1-آیتالله خامنهای، بیانات دیدار با مردم قم در تاریخ ۱۸/۱۰/۱۳۹۸
2-حجتالاسلام سعادتنژاد (مشاور عالی فرهنگی سپاه قدس)، در گفت و گوی برنامه تلویزیونی دست خط
3-شیخ طوسی، امالی، ص ۴۸۱، ح ۱۰۵۱