تحلیل گفتمان دیپلماسی رسانهای فیلم «٣٠٠»
با استقبال بیسابقهای که فیلم ضدایرانی ٣٠٠ به کارگردانی زاک اسنایدر با آن روبهرو شد، به نظر میرسد سازندگان و دستاندرکاران فیلم ظاهراً به برخی از اهداف خود نزدیک شده باشند. این فیلم که محصولی از کمپانی فیلمسازی برادران وارنر است در سالنهای سینمای آمریکا و کانادا تنها در سه روز اولیه اکران، ٧٠ میلیون دلار فروش کرد که به نوبه خود در تاریخ هنر هفتم بیسابقه است. به گزارش کمپانی IMAX ـ که مسئولیت پخش این فیلم را بر عهده دارد ـ در تمام سانسهای پخش، سالنها مملو از جمعیت بوده و فیلم ٣٠٠ به احتمال بسیار زیاد موفقترین فیلم هفتههای اخیر از نظر جلب تماشاگر خواهد بود. دان فلمان مسئول پخش داخلی تایم وارنر نیز با ابراز رضایت از این استقبال بینظیر، پخش این فیلم را یکی از موفقیتهای دوران کاری خود دانسته است. استقبال از این فیلم ضد ایرانی به حدی زیاد بوده است که برخی سینماها در ساعت ٢:٣٠ دقیقه بامداد نیز برای نمایش آن سانس فوقالعاده گذاشتند.
از یک منظر شاید بتوان اینگونه تحلیل نمود: استقبال از فیلمی که دارای ضعفهای آشکار و برداشت بسیار سطحی از تاریخ ایران و ایرانی است، نشانگر تشنگی افکار عمومی جهان نسبت به دانستن در مورد «ایران» و «ایرانی» نیز باشد. همچنین فرصتی برای هالیوود است تا هر چه سریعتر نسبت به شکل دادن «هویت ایرانیها» نزد اذهان افکار عمومی جهان، در شرایط حساس کنونی دست به کار شود.
بسیاری از تحلیلگران معتقدند این فیلم، در راستای زمینه سازی روانی درمیان افکار عمومی جهانیان برای حمله به ایران صورت گرفته و در آن تلاش شده است جرج بوش، به فرمانده سپاهیان آتنی ـ که شجاعانه در برابر ایرانیان خطرناک و ضد صلح میجنگد ـ تشبیه شود.
گزارش
حاضر با این دیدگاه که «فیلم ٣٠٠» نمودی از دیپلماسی عمومی آمریکا،
بهویژه دیپلماسی رسانهای این کشور است؛ تلاش دارد تا الگویی به منظور
مطالعه میان رشتهای محتوای فیلم، با بهرهگیری از روش «تحلیل گفتمان» نیز
ارائه کند و راهبردهایی در این راستا ارائه دهد.