گزارش
۰۱ شهريور ۱۳۹۵ | ۱۱:۰۳
"آیندهشناسی هویتهای جمعی در ایران"
تاریخ : ١٢مهر ١٣٨٨
موضوع : سیاست فرهنگی
برگزارکننده : معاونت پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی / گروه پژوهشهای اجتماعی
خلاصه
با توجه به ضرورت مطالعات آیندهنگری درخصوص ابعاد
هویت جمعی جامعه ایران و تأثیر اینگونه مطالعات در سیاستگذاری هویتی و
تبیین خطمشیهای کلان فرهنگی اجتماعی، معاونت پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی
مجمع تشخیص مصلحت نظام، با هدف ارائه مجموعهای از دستاوردهای تحقیقاتی و
پژوهشی آیندهپژوهانه که توسط پژوهشگران عضو یا همکار مرکز انجام شده است،
سمینار تخصصی را در این خصوص برگزار مینماید.
این همایش در روز سهشنبه مورخ ٨٨/٧/١٢ در محل مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام با حضور جمعی از اندیشمندان و پژوهشگران و با رویکرد ارائه آخرین یافتههای پژوهشی در حوزه آیندهشناسی هویتهای جمعی برگزار شد و طی آن سخنران به ارائه مقاله دیدگاههای خود پرداختند. سخنرانان این همایش دکتر حسن روحانی، دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، دکتر ناصر فکوهی، مسعود عالمی، علی قنبری، دکتر سیدرحیم ابوالحسنی، دکتر ابراهیم حاجیانی، دکتر افشین زرگر، دکتر صادق جوکار و دکتر علی کریمی مله بودند. چکیده سخنرانی اساتید و پژوهشگران در ذیل آمده است.
مبادی هویت ایرانی
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن*
برای بررسی هویت ایرانی باید به سپیدهدم تاریخ رفت. ما با نوعی مداومت تاریخی روبهروییم که تحت سه عامل شکل گرفته است:
١- جغرافیا و موقعیت طبیعی؛
٢- تاریخ یعنی حوادثی که بر این کشور گذشته؛
٣- اقلیم یعنی آب و هوا که گرایش به کمبارانی داشته است.
موقعیت جغرافیایی تأثیر درجه اول در سرنوشت ایرانی داشته، زیرا این کشور را در مرکز جهان شناخته شده قرار داده بود: حائل میان شرق و غرب، محاط در میان سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا.
از این رو تمدن ایران جنبه تلفیقی و ترکیبی به خود گرفته، و بهعلت وضع جغرافیایی حساس خود، ناگزیر بوده است که جنبه دفاعی قوی داشته باشد.
این دفاع در دوران پیش از اسلام از طریق نیروی نظامی تأمین میشد و در دوران بعد از اسلام، از طریق فرهنگ.
در عصر تجدد، یعنی از صد سال پیش به این سو، در ایران سه عنصر در کنار هم قرار گرفتهاند که هویت امروزی او را شکل میدهند: اسلامیت، ایرانیت و علم جدید. مطلوب آن است که در میان این سه موازنهای برقرار گردد.
آینده پژوهشی هویتهای جمعی در ایران؛
هویتهای جماعتی ـ فرهنگی: واگرایی و همگرایی
دکتر ناصر فکوهی*
جامعه ایران به دلایل گوناگون یکی از پویا ترین جوامع کنونی در جهان را تشکیل میدهد و همین امر سبب شده است که فرایند ایجاد هویتهای جمعی در آن گسترش، عمق و شدت زیادی به خود بگیرد و این روند به صورت روزافزونی افزایش یابد. دلایل اصلی که میتوانند این فرایند را در کشور ما توجیه کنند و تقریبا همواره به انقلاب اسلامی و روند تحولی سی ساله آن مربوط میشوند عمدتا عبارتند از : افزایش شدید حضور اجتماعی زنان، گسترش عظیم نظام آموزش عالی در کشور و بالا رفتن شدید نرخ شهرنشینی و فرهنگ شهری در جامعه ما. هر یک از این عوامل به تنهایی برای ایجاد تحولاتی بزرگ در یک جامعه کافی میبود اما ما هر سه عامل را با یکدیگر و در کنار عوامل دگرگونی فرهنگی بی شمار دیگر تجربه کرده ایم. از همین رو نباید تعجب کرد در جامعهای زندگی میکنیم که از لحاظ سبکهای زندگی، رویکردهای فرهنگی، سلایق و افکار و عقاید و... به شدت تفاوت یافته و متنوع است.
این تفاوتها عموما بر اساس فرایندهای شناخته شده جامعه شناختی و انسان شناختی به ایجاد هویتهای جمعی منجر میشوند که ما در در این مقاله به گونهای از آن یعنی هویتهای جماعتی فرهنگی اشاره میکنیم. به طور کلی هر نوع از هویت یابی شیوهای است که به یک فرد یا یک گروه اجتماعی امکان میدهد خود را در جامعه خویش تعریف و شرایط بقا و تداوم خود در آن جامعه را مهیا سازد. بنابراین هویت به معنی تصویر و تصور یک فرد یا یک گروه از خود و تصویر یا تصور دیگران از آن فرد یا گروه است که از خلال مولفههای بسیار زیادی نظیر رفتارها، اندیشه ها، مناسک، ظواهر، حرکات، زبان و غیره خود را نشان داده و به تثبیت میرسانند. برخی از هویتها جنبه پایدار تر دارند برخی عمر چندانی نداشته و صرفا به صورت مقطعی به وجود میآیند. و در این میان هویتهای جماعتی – فرهنگی هویتهایی عموما پایدار هستند که تعدادی از افراد را درون نوعی همبستگی با یکدیگر قرار میدهند به گونهای که امتیازات را میان خود تقسیم کرده و در برابر یورشها و خطرات بیرونی واکنشهای تدافعی از خود بروز دهند.
باید توجه داشت که در فرایند عمومی مدرنیته و جهانی شدن در دنیای امروز افزایش شمار و تنوع هویتی امری بسیار رایج محسوب میشود. با این همه پیچیدگی جهان امروز و لزوم سازمان یافتگی جوامع برای امکان دوام آنها نیاز به انسجام حداقلی نیز دارد یه عبارت دیگر نمیتوان انتظار داشت هیچ جامعهای بتواند بیش از حد معینی در تنوع یافتن پیش رفته و افراد آن هیچ نوع وجه مشترکی با یکدیگر نداشته باشند. از این رو ما همواره با دو روند همزمان و متناقض سر کار داریم از یک سو روند هویت یابیهای جدید یعنی ایجاد تنوع بیشتر در سلایق افراد و شکل گرفتن گروههای جماعتی جدید و از طرف دیگر فشار و نیاز جامعه به ایجاد یکدستی و یکپارچگی برای شکل دادن به مخرج مشترکهای یکسان با هدف امکان پذیر کردن سازمان دهی و هدایت و ایجاد هماهنگی میان اعضای یک جامعه به زیستن با هم. این دو روند را ما از یک سو واگرایی و از سوی دیگر هم گرایی مینامیم.
جامعه ما به دلیل قرار گرفتن در فرایند یک انقلاب بزرگ اجتماعی از یک طرف و داشتن بن مایههای ذاتی تنوع (نظیر زبان ها، قومیت ها، اقلیمهای متفاوت... ) از طرف دیگر، دارای توان و ظرفیت بسیار بالایی برای ایجاد فرایندهای واگرایی است. اما همیبن جامعه از منابعی غنی و دست ناخورده یا کمتر بهره برداری شده برای ایجاد هم گرایی نیز برخوردار است. همه چیز بدان بر میگردد که اولا این رابطه دوگانه و بسیار پیچیبده را در پیچیدگی خاص آن درک کنیم و تلاش نداشته باشیم آن را از طریق ایدئولوژی یا با ابزارهای مکانیکی تقلیل دهیم. و ثانیا پس از درک آن مرحله سخت تری را که همان مدیریت و هماهنگ ساختن این روندها با هدف بهبود زندگی اجتماعی است را آغاز کنیم.
به نظر ما جامعه ایرانی دارای چنین امکانی هست. تاریخ گذشته ما نشان میدهد که تمدن ایرانی توانسته است فرایندهای بسیار سخت واگرایانه را پشت سر گدذاشته و خود را در هویتهایی در عین حال متنوع و هماهنگ با یکدیگر در قالبهای بزرگتر تعریف کند. امروز نیز این امر ممکن است به شرط آنکه برای این کار به دنبال مدل بیرونی نباشیم. در حقیقت نه تاریخ گذشته اروپا و آمریکا و نه بسیاری از مدلهای دیگر کشورهای در حال توسعه به تنهایی نمیتوانند به ما الگویی مناسب برای ایجاد مدرنیتههایی ایرانی برای مدیریت کردن فرایندهای پیچیده واگرایی و هم گرایی عرضه کنند. ما بیش از هر چیز نیاز به ابتکار و اندیشمندی در این زمینه داریم، بدون آنکه هیچ تجربهای را در کشورهای دیگر نادیده انگاریم.
در این مقاله تلاش شده است اولا بر ناگزیر بودن تنوع یافتن هویتی از نوع جماعتی و فرهنگی آن یعنی هویتهایی مبتنی بر همبستگیهای اجتماعی و مولفههای فرهنگی تاکید شود. و ثانیا بر لزوم سیاسی رسیدن به سنتزهای هویتی در فالبهای بزرگتر. در بسیاری موارد برای رسیدن به چنین سنتزهایی ما نیاز به ابزارهایی در آن واحد سیاسی و اجتماعی داریم که به عقیده ما باید به صورت گستردهای از منابع دینی و سنتی نیز استفاده کنند تا بتوانند مشکلات پیش روی را از میان بردارند.
جامعه آینده ایرانی بدین ترتیب میتواند نه فقط جامعهای آزاد و مستقل و متنوع از لحاظ فرهنگی باشد، و از این رو خلاقیت و ابتکارهای فردی و جمعی را تشویق و گسترش دهد، بلکه شرایط یک جامعه مقتدر را که هم گرایی در بسیاری از جنبههای زندگی اجتماعی به ویژه در بعد سیاسی است نیز تامین کند.
پیشبینی تحولات هویت قومی در ایران
دکتر علی کریمی مله*
آینده شناسی در عصر تحولات ژرف، گسترده و شتابان برای سیاستگذاران و مجریان ضرورتی حیاتی است و تصمیم گیری بدون توجه به روندهای محتمل آینده میسور و معقول نیست چه تصمیم گیری و سیاست گذاری عاقلانه مستلزم آن است که پیامدهای آتی اقدامات و کنشهای خود و دیگران را بشناسیم و نیروهای کنترل ناپذیر را شناسایی و راههای مهار آنها را درک نماییم زیرا انسانها عموماً و سیاستگذاران خصوصاً در برخورد با محیط پیرامون خود رهیافتی مسأله محور دارند و بر اساس انتظاراتی که نسبت به شرایط و پیش بینی آینده در محیط دارند، تواناییهای بالقوه و بالفعل و ذهنی و عینی خود را برای بیشینه سازی منافع متصور و شانس بقای خویش ارتقا میدهند و مساعی خود را برای برساختن آینده مرجح و مطلوب به کار میگیرند.
نیل به این مهم جز با اتخاذ دیدگاه سیستمی و جامع نگر در آینده شناسی و قبول فرض به هم پیوستگی جهان و روابط تعاملی محیطها میسر نیست. با این ملاحظه این نوشته علیرغم اذعان به محدودیتها و دشواریهای پیش بینی آینده، با الهام از رویکرد سیستمی و نظریه ساختار فرصت سیاسی و تکیه بر برخی روشهای آینده پژوهی مانند روش روندشناسی یا برون یابی روندها ی آینده با تکیه بر بهترین دانستهها و معرفتهای زمینهای background knowledges، روش دلفی و نظرخواهی از کارشناسان و متخصصان و سناریوسازی بویژه با تکیه بر نظریات ویل کیملیکا در باره تحولات قومی، آینده تحولات قومی ایران را متأثر از روندهای زیر میداند:
گسترش روند جهانی مردم سالاری فزاینده، تحول گفتمان حقوق بشر دوران جنگ سرد به گفتمان حقوق اقلیتها در عصر پساجنگ سرد، شکل گیری جهان شبکهای و جهانی شدن محلی گرایی ها، تغییر نقش و کارکرد هویت سازی دولت ها، انقلاب اطلاعات و افزایش ضریب اثرگذاری و تسهیل تبادل اطلاعات برای کنش گران اجتماعی، تسریع جابه جایی فرهنگی نوین و خلق و اشاعه نظامهای ارزشی خاص، بازخیزش قبیله گراییهای نوین و تحول در هویت و وفاداریهای شهروندان و غیره که همگی به شدت زندگی فردی و جمعی ایرانیان را تحت تأثیر قرار داده است.
با این ملاحظات به نظر میرسد که یکی از جدی ترین و مهم ترین مسأله فردای قابل پیش بینی ایران موضوع پویشهای قومی و سوگیری آن نسبت به نظام سیاسی و ساحت اجتماعی ایران و برجسته شدن هویتهای قومی خواهد بود. در این راستا با توجه به هژمونیک شدن گفتمان شناساییrecognition و جانشینی آن با گفتمان توزیع distribution مسأله مطالبات فرهنگی- هویتی قومی بیش از گذشته در ساحت سیاسی ایران رخ خواهد نمود و تراکم چنین مطالباتی در کنار تداوم نابرابری اقتصادی، سیاسی، مدیریتی و منزلتی در داخل به انضمام محیط متخاصم، منفعت محور و ابزارانگار سیاسی به انباشت نارضایتی و مآلاً سیاسی شدن، رادیکالیزه شدن و حتی امنیتی شدن موضوع قومیتها در ایران خواهد شد.
با عنایت به قرائن و شواهد مدعای فوق مانند تشدید گسست میان هویت ملی و قومی، تصاعد مطالبات اجتماعی-منزلتی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، رشد فزاینده سازمانها، نهادها، انجمنها و مراکز قومی، رشد فزاینده تمایلات تشکیلاتی در قالب انجمنهای ادبی و هنری قومی دانشجویی و غیردانشجویی، تکوین احساسات قومگرایانه افراطی در میان نخبگان، روشنفکران و احزاب سیاسی قومی، افزایش بیگانگی سیاسی و ایجاد فاصله میان اقوام و نظام سیاسی، بروز و ظهور مطالبات هویت خواهانه قومی در فرصتهای انبساط سیاسی مانند انتخاباتهای ملی و محلی چنین به نظر میرسد که تشدید هویتها و پویشهای قومی یکی از بارزترین مظاهر دینامیسم سیاسی و اجتماعی ایران در آینده خواهد بود و با توجه به حضور ابرساختارهای پیونددهنده جامعه ایران مانند دین، روحیه استقلال خواهی دیرین، سنتهای تاریخی و پیشینه زیست مسالمت آمیز بین اقوام ایرانی و غیره از بین سناریوهای محتمل:
١- افزایش ملی گرایی و ارتقای نیروهای مرکزگرا در مناطق قومی
٢- تشدید ناسیونالیسم قومی جدایی خواه
٣- افزایش هویت خواهی قومی بدون گرایش به تجزیه طلبی
٤- هویت جویی قومی با تقاضای فدرالیسم در چهارچوب تمامیت سرزمینی ایران
٥- غیرقومی شدن جامعه و اقبال بیشتر به سمت حقوق شهروندی بدون تمایل به هویت جویی قومی، سناریوهای سوم و چهارم از احتمال وقوع بیشتری برخوردار خواهند بود.
نسبت جهانی شدن و هویت ملی در ایران
دکتر حمید احمدی*
جهانیشدن چه به عنوان یک فرآیند و چه به عنوان یک برنامه در پدیدههایی همچون حاکمیت، دولت و ملیت تأثیرات دوگانهای میگذارد. گذشت بیش از یک دهه از اوجگیری محبوبیت این پارادایم نشان داده است که برخلاف پیشبینیهای رایج ـ همانگونه که در مورد سایر پارادایمهای پیشین علوم اجتماعی صادق بوده است ـ جهانیشدن نتایج مورد نظر بسیاری از هواخواهان خود را در رابطه با از میان بردن اقتدار دولت و حاکم کردن یک هویت جهانی و در نتیجه از میان برداشتن هویتهای ملی به بار نیاورده است. از سوی دیگر جهانی شدن تا حد زیادی پدیدههای مذکور را تحت تأثیر قرار داده است. این تأثیرگذاری دوگانه باعث شده است که گفتمانهای مقاومت در برابر پدیدهای که از آن با عنوان چالش جهانیشدن فرهنگ نام برده میشود از سوی بازیگران حاشیهای نظام جهانی شکل بگیرد. این پدیده خود را به بیشترین وجه به شکل بازسازی و تقویت هویتهای ملی به نمایش درآورده است. این پژوهش بر آن است که با استفاده از این چارچوب نظری، سازوکارهای بازسازی و تقویت هویت ملی ایرانی را در فرایند جهانی شدن مورد مطالعه قرار دهد.
پیشبینی آینده وضعیت هویت ملی در ایران
دکتر ابراهیم حاجیانی*
در چارچوب مطالعات آینده (Future Study) مسائل فرهنگی و اجتماعی ایران، یکی از دغدغهها و نگرانیها و ابهامات اساسی، شرایط، کیفیت، جنس و ماهیت هویتهای جمعی از جمله هویت ملی میباشد. چراکه هویت، ذات، قلب و اساس فرهنگ را شکل میدهد و بر این اساس تأمل و تدقیق درباره آینده آن، از نگاه راهبردی حائز اهمیت فراوان است. سؤال اصلی در این نوشتار آن است که وضعیت و جنس (یا ذات) هویت ملی ایرانیان در آینده (مشخصاً تا دو دهه آینده) در چه شرایطی قرار خواهد گرفت.
برای پاسخ به این سؤال مهم نویسنده از تکنیک تحلیل ماتریس متقاطع (Cross-Impact Analysis) که یکی از روشهای مهم آیندهپژوهی (Futurology) میباشد، بهره گرفته است. در این تکنیک، پیشبینی یک موضوع معین تحت تأثیر متقابل و ارتباطات تعاملی مجموعه نیروها (Forces)، متغیرها، روندها (Trends)، رویدادها (Events) و عوامل ساختاری (Structural) مورد بررسی قرار میگیرد و پدیدة تحت مطالعه به عنوان محصول و نتیجة روابط و اثرگذاری متقابل و پیچیده عوامل در نظر گرفته میشود. مانند هر تکنیک پیشبینی خروجی نهایی این فعالیت پژوهشی مبتنی بر احتمالات بوده و موجب ارائه انواع سناریوها یا احتمالات ممکن میشود.
در بررسی آینده هویت ملی، رویکرد اصلی نگارنده آن بوده و هست که هویت ایرانی در وضعیت فعلی و آتی همواره ماهیت ترکیبی پیوندی (Hybrid)، چندضلعی و متنوع داشته و روابط میان این ابعاد مختلف از نوع همزیستی، هماهنگی، انطباق (Adaption) است که متضمن فقدان تعارض، برجستگی و ناسازگاری هویتی میباشد. این مهم را بایستی برداشت دقیق از مجموعه رویکردهای کلاسیک و معاصر نظریههای جامعهشناسی از جمله نظریهپردازان مکتب کنش متقابل نمادین دانست که دادههای تجربی و تاریخی متعدد از آن حمایت میکنند. به هر حال سؤال اصلی در اینجا آن است که کیفیت مناسبات و روابط میان اجزای هویت در آینده ایران چگونه خواهد بود و بهطور مشخص وضعیت هویت ملی بهعنوان یکی از اضلاع یا ابعاد هویت ایرانی چگونه خواهد بود؟
بر اساس تکنیک به کار گرفته شده در این مقاله، مجموعه عوامل و روندهای مؤثر بر تکوین، تغییر و تکامل هویت ملی احصاء تأثیرات آنها مورد بررسی قرار گرفته است. ناگفته نماند ماهیت و جنس هویت ملی بر اساس نظریههای هویت و تجارب تاریخی مشتمل بر چهار نوع مهم هویت ملی مبتنی بر فرهنگ مشترک، مبتنی بر تعلقات اجتماعی، مبتنی بر نژاد و مبتنی بر حقوق شهروندی (یا هویت مدنی) میتواند باشد. هماکنون (و در شرایط کنونی) به نظر میرسد هویت ملی ایرانیان ماهیت فرهنگی داشته و دارد یعنی آنکه آنچه عامل اساسی احساس تعلق (و تا حدودی تعهد) کنشگران ایرانی به اجتماع ایران میشود عمدتاً جنس و ماهیت و مبنای فرهنگی داشته و تحت تأثیر عوامل سنتی و میراث ادبی زبانی و هنری به دست آمده از گذشته میباشد. حال باید دید آیا این شرایط در آینده نیز ثابت میماند یا تغییر میکند؛ چراکه هرگونه تغییر در آن الزامات سیاسی (سیاستگذاری فرهنگی) متفاوتی را به دنبال میآورد.
در بخش بعدی مقاله نیروها و عوامل اثرگذار در آینده هویت شناسایی شده است که اهم آن عبارتند از: وضعیت و روند توسعه اقتصادی و اجتماعی در کل کشور و در مناطق قومی، اقتدار و نفوذ دولت (نظام)، وضعیت هویت قومی اقوام ایرانی، وضعیت هویت مذهبی، جهانگرایی و هویت مدرن، سکولاریسم، کاهش یا افزایش تأثیر دولت بر فرایندهای هویتسازی، افزایش تأثیر فرایندهای اقتصادی جهانی شدن، اهمیتیابی سیاست تفاوت، گسترش فرهنگ سیاسی لیبرال دموکراسی، اهمیتیابی حقوق فردی، رشد شاخصهای شهروندی، توسعه حقوق بینالملل، رشد جامعه مدنی جهانی (مبتنی بر اخلاق مدنی جهانی)، رشد شبکه مدنی جهانی، منابع مالی دولت، کیفیت جامعه اطلاعاتی، جامعه شبکهای و مشخصههای جامعه صنعتی در ایران.
نویسنده بر آن است که با توجه به مجموعه مؤلفههای فوقالذکر و تعاملات میان این متغیرها، نقش فرهنگ مشترک ملی در هویت ایرانی رو به کاهش میگذارد و تحت تأثیر فرایند جهانی شدن، اخلاق مدنی جهانی و پذیرش حقوق شهروندی عناصر فرهنگ سنتی (مثل زبان و ادب فارسی، معماری بومی، موسیقی ایرانی، سنتهای تاریخی و...) کمرنگ میشوند و آنچه بهجای عنصر فرهنگی مشترک موجب انسجام و همبستگی جامعه ایران خواهد بود، «حقوق شهروندی» است که این به معنای شکلگیری «هویت مدنی» بهعنوان مبنا و چارچوب شکلگیری هویت ایرانی در دنیای جدید میباشد. با این همه، تحقق این وضعیت به معنای تضعیف کامل عنصر فرهنگ و تعلقات اجتماعی در هویت آینده ایرانیان نخواهد بود. نویسنده در پایان به الزامات سیاستگذاری ناشی از شکلگیری این وضعیت اشاره نموده است.
گرایش یا جهتگیری هویت ملی در آینده
دکتر رحیم ابوالحسنی*
هویت ملی از بهترین انواع هویت اجتماعی است که به اعتقاد بسیاری از متفکران پدیدهای نسبی، سیال و در حال تحول است، بنابراین تعریفی که اعضای یک جامعه ملی از «خود» به عنوان عضو این جامعه مینمایند به لحاظ ارزشها، نگرشها، اعتقادات، هنجارها و نمادها نسبت به ابعاد جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی، جامعهای و سیاسی متفاوت خواهد بود. مسئله این مقاله این است که محتوا و عرصههای هویت ملی و ایرانی در آینده چگونه خواهد بود؟ هرچند آیندهنگری امری دشوار و غیر علمی است، اما تلاش شده است براساس چارچوب نظری کارکردگرایی، اندکی به این پرسش پاسخ داده شود، به نظر می¬رسد هویت ملی آینده ایرانی ترکیبی از هویت مدرنیته جهانی و اسلام عقلانی و ایرانی دموکراتیک باشد.
آیندهنگاری برجستگی هویت ایرانی اسلامی تحت تأثیر جهانی شدن
مسعود عالمی*
مقاله حاضر حاصل پژوهش پیرامون پیش بینی آینده هویت ملی تحت تأثیر فرایند جهانی شدن میباشد. بر اساس نظریهها و واقعیتهای موجود، سه عامل اساسی وجود دارند که جهانی شدن به واسطه آنها بر هویت ملی تأثیر میگذارد: 1) نقش بازیگران فراملی 2) توسعه ملی 3) هویتهای فراملی. که در اینجا از میان هویتهای فراملی هویت اسلامی بیش از سایرین برجسته میباشد. با استفاده از روش سناریونویسی و دیدگاه صاحبنظران چگونگی وضعیت هر یک از سه عامل فوق در آینده بیست ساله و سناریوهای گوناگونی که برای هویت ایرانی-اسلامی پیش خواهد آمد، مورد پیش بینی و توصیف قرار گرفته و محتمل ترین سناریوها استخراج گردیده اند.
نگاهی به آینده هویت ملی ایرانیان
علی قنبری*
در این مقاله تلاش بر این است که آینده هویت ملی و هویت قومی، با استفاده از روش سناریونویسی تبیین و تحلیل گردد. از این رو برای اعتماد بیشتر به نتایج سناریوها از ٢٤ مصاحبه دلفایی با صاحبنظران و محققان و اهل قلم این حوزه هم استفاده شده است. برای این امر بر اساس مبانی نظری متغیرهای جهانی شدن، کارامدی، مشروعیت، عدالت توزیعی، هویت انقلابی، هویت قومی بهعنوان متغیر مستقل مفروض مورد استفاده قرار گرفتند و ٨ سناریو استخراج شده و سپس محتملترین سناریوهای ممکن هم ارائه شدند. در این تحقیق، هویت قومی و هویت دینی هم بهعنوان متغیر مستقل و هم بهعنوان متغیر وابسته مورد بررسی قرار گرفتند. در سالهای آینده شاهد سازهای قویتر از حال به نام «هویت ملی» باشیم اما یادآوری این تأکید مؤکدی که در دادهها و مصاحبهها وجود داشت تعهدآور و مسئولیتآفرین است که گفته شود به همان اندازه که دادهها و مجموعه شرایطی برای ارتقای هویت ملی وجود دارد به همان اندازه هم دادهها و شرایطی مبنی بر چالشها و تهدیدها برای آن وجود دارد. بنابراین و با توجه به وضعیت¬های محتمل برای آینده هویت ملی با توجه به محیط و فرایند جهانی شدن از دیدگاه صاحبنظران، به نظر می¬آید احتمالاً هویت ملی در آینده در حد انتظار و آنچنان که نیاز ساخت سیاسی جامعه است نیازمند شرایط تقویت و ترمیم بهینه میباشد، اگرچه رو به ضعف هم نخواهد رفت لیکن باید به این واقعیتها و دقایق هم توجه داشت که متغیرهایی مثل کارامدی و پایگاه روحانیت و عدالت توزیعی میتوانند چالشهای جدی و بنیادین در این مسیر ایجاد کند و پتانسیلهای کم اعتمادی و بی اعتمادی را تقویت کند. اما ملیگرایی و نیاز به همبستگی اجتماعی، جایگاه استواری در مجموعه فرهنگ سیاسی ایرانی پیدا نموده و در بسیاری از طبقات و اقشار شهری، تا روحانیت و طبقه متوسط جدید و سنتی، تجار و بازاریان و کارگران و روشنفکران، نفوذ میکند. هویت قومی فینفسه و قائم به ذات سبب تهدید و تقویت آینده هویت ملی نمیشود. به عبارتی، نخبگان مطالبات اقوام را بهسمت مطالباتی از جنس ناسیونالیسم مدنی هدایت میکنند. اساس و ادعای این فاز از هویت ملی برابری و حقوق شهروندی و در معنای وسیعتر هویت انسانی و ایمانی است. تقویت هویت ملی با اعتلاء و رشد هویت انسانی عامی که در ادبیات جدیدتر طرح میشود تناقضی نداشته و قرائنی نشان میدهد که ایرانیان فراتر از هویت ملی خود دارای آن پتانسیل معنایی و تاریخی هستند که هویت انسانی را بارورتر از حال و گذشته نمایند و فراتر از ایران به هویت متعالی انسانی بیندیشند. بر اساس تحلیل نتایج متغیر مشروعیت و کارامدی مهمترین وزن را در تعیین آینده هویت مطلوب و یا هویت ملی ضعیف دارند.
خوزستان و آینده هویت ملی ایرانی
دکتر سید عبدالامیر نبوی*
تحولات گوناگون داخلی و خارجی، در یک دهه اخیر، سبب شده است توجه پژوهشگران مسائل ایران به وضعیت هویت ملی ایرانی و آینده آن بیش از پیش جلب شود. اگرچه واکنش عمومی نسبت به برخی رویدادها نشان داد که نمیتوان به مقایسهسازی ساده شرایط ایران با دیگر کشورها، بهویژه کشورهای همسایه، دست زد. با این حال عدم حساسیت جدی در برابر برخی وقایع و پدیدهها مشکلاتی پدیده آورده و چالشبرانگیز شده است. مقاله حاضر میکوشد با تمرکز بر خوزستان و مسائل خاص این استان، برآوردی از وضعیتهای احتمالی پیش روی به دست دهد و در نهایت نکاتی جهت سیاستگذاری پیشنهاد کند. بر این اساس وضعیت فرهنگی ـ هویتی خوزستان، با توجه به مطالعات میدانی صورت گرفته، نشان میدهد که تقویت مبانی هویت ملی ایرانی نیازمند سرمایهگذاری کلان در سه بعد فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است. چنانچه سرعت، دقت و ظرافت لازم در خلال این سرمایهگذاری نگردد، جریان نوظهور و در حال گسترش «سلفیگرایی جدید» بیشترین خطر را برای آینده هویت ملی ایرانی در این منطقه رقم خواهد زد.
روند ملتسازی در جمهوری آذربایجان؛
علائق و نگرانیهای ایران
دکتر افشین زرگر*
وضعیت و چگونگی ملتسازیهای جدید در حوزه تمدن ایرانی بهویژه جمهوری آذربایجان، برای ایران مهم و حیاتی بوده و از جنبههای مختلف علایق و نگرانیهای ایران را بر میانگیزد. اگرچه ایران از توسعه و پیشرفت صلح و ثبات منطقهای در حوزه تمدن ایرانی -که شدیداً تابعی از پیشرفت روند دولت-ملتسازی در واحدهای کشوری موجود است- منتفع گشته و لذا از آن حمایت میکند، ولی از سوی دیگر برخی دغدغههای مهم در مورد نوع و چگونگی دولتسازی و ملتسازی در کشورهای پیرامونی خود دارد. در برخی نمونهها روندهای دولتسازی و بهویژه ملتسازی در جهتی سوق یافته که آثار منفی امنیتی بر ایران برجای میگذارد. چنین وضعیتی بهطور خاص در مورد جمهوری آذربایجان نمود پیدا میکند. از همان بدو استقلال این جمهوری(١٩٩١)، برخی گرایشات ناسیونالیستی افراطی در این کشور ظهور و نگرانیهایی را برای ایران بهوجود آورد. در طول حیات جدید این جمهوری، برخی سیاستهای رسمی و غیر رسمی در راستای دولتسازی و ملتسازی در پیش گرفته شده است که به شدت با مرزهای هویتی، فرهنگی و امنیتی ایران تداخل و حتی تعارض پیدا کرده است.
جمهوری آذربایجان یکی از تکههای برجسته پازل حوزه تمدن ایرانی بوده و دارای اشتراکات فرهنگی، مذهبی، تمدنی و تاریخی گسترده و عمیقی با ایران است و بنابراین هرگونه تغییر و تحول در سطح این جمهوری همواره در معرض رصد ایران قرار دارد(ویا باید قرار داشته باشد. ) کشور مستقل کنونی آذربایجان، برای صدها سال در چارچوب سرزمینی و تمدنی ایران قرار داشته و ایرانیان هیچگاه نمیتوانند علائق و خویشاوندیاشان نسبت به آن را فراموش نمایند. بنابر اوصاف یادشده، این موضوع از اهمیت حیاتی برخوردار بوده و جذابیتهای مطالعاتی و کاربردی وسیعی دارد. لذا در این مقاله تلاش خواهد شد با بررسی اجمالی روند ملتسازی در جمهوری آذربایجان، تاثیرات آن بر ایران مورد مطالعه قرار گرفته و علائق و نگرانیهای ایران برجسته گردند.
الگوهای محتمل هویتیابی قومی مردم عرب خوزستان در آینده
عقیل دغاقله*
در این مقاله سعی میشود تا نمودهای محتمل هویت قومی مردم عرب خوزستان با رجوع به تغییرات محتمل در متغیرهای کلیدی موثر بر این پدیده در سطح کلان مورد بررسی قرار گیرد. یافتههای این مقاله شامل گشت و گذاری کوچک در جنگل وسیع سناریوهای ممکن است. اقدامی که امکان انتخاب از میان احتمالات آینده را برای سیاستگذار فراهم میسازد و برنامه و سیاستهای جایگزین به همراه تبعات احتمالی آنها در اختیار قرار میدهد. سناریوها تصاویری از آیندههای محتمل هستند که دروناً به هم وابسته هستند. این سناریوها، از اطلاعات مربوط به احتمالات و روندهای متنوع تصاویری باورپذیر و دروناً سازگار از آینده ایجاد میکنند.
منظور و مقصود از الگوهای محتمل هویتیابی قومی آن است که هویت قومی افراد چه ویژگیهائی را در بردارد و فرد با چه معیارها و متغیرهائی هویت قومی خود را باز تعریف میکند. در این مبحث با توجه به روندهای عام هویتیابی در جوامع دو نمود محتمل برای هویت قومی مد نظر قرار گرفت. نمود اول که سابقه تاریخی آن بالاخص در جوامع سنتی بیشتر است هویت قومی ایدئولوژیک است. در هویت قومی ایدئولوژیک فرد مبنای تعریف از خود را نفی دیگری قرار میدهد و عناصر کلیدی این نوع هویتیابی رد تعامل و همچنین تضاد با دیگری است. این نوع از هویت عمدتاً مبارزجویانه و مبتنی بر خصومت با دیگری تعریف میشود.
این در حالیست که هویت مبتنی بر سبک زندگی ضمن پذیرش و قبول دیگری و به دور از تضادها با دیگران سعی میکند ضمن تعامل با هویتهای دیگر هویت خود را در قالب سبکزندگی تعریف میکند. چنین تعریفی از هویت، روندی است عام و جهان شمول که باتوجه به فرایند مدرنیزاسیون و نوسازی جوامع به تدریج خود را بر فضای عام جوامع تحمیل میکند و البته تعامل با متغیرهای مختلف میتواند آن را تحت تاثیر قرار دهد. این نوع هویتیابی مربوط به شیوة زندگی فرد است که با الگوهای مصرف و علقه و تعهد به یک سبک زندگی مشخص، هویت خویش را تعریف میکند.
از سوی دیگر 4 متغیر کلان و قابل توجه که میتواند این الگوهای هویتیابی را متاثر سازند و روندهای محتمل آنها در آینده را میتوان در جدول شماره 1 مشاهده کرد:
جدول شماره 1: متغیرهای موثر بر الگوهای هویت یابی و وضعیتهای محتمل
متغیر وضعیتهای محتمل
سیاستهای قومی کلان انسداد گشایش
شکاف دولت ملت گسترش کاهش
حاشیهنشینی اجتماعی گسترش کاهش
تضادهای قومی محلی گسترش کاهش
در مجموع با ترکیب این عوامل میتوان 16 حالت مختلف را متصور بود که هر کدام از این حالتها میتواند مبنای طراحی یک سناریو قرار گیرد. با این حال پس از بررسی این 16 حالت و حذف برخی حالتهای نامحتمل و همچنین ادغام حالتهائی مشابه در مجموع 4 سناریو کلیدی طراحی شد.
وضعیت صفر: برای پیشبینی آینده ضروری است تا وضعیت صفر تعریف شود و بر مبنای آن و تغییرات یک یا چند متغیر وضعیتهای محتمل ارائه شوند. در این مقاله بر مبنای مطالعات قبلی و شناخت نگارنده از وضعیت موجود، وضیت صفر به شکل ذیل طراحی شد:
وضعیت صفر سیاستهای قومی کلان: متمایل به انسداد
وضعیت شکاف دولت- ملت: متمایل به عمیق و گسترده
حاشیهنشینی اجتماعی مردم عرب: گسترده
تضادهای قومی محلی: گسترده
این ترکیب وضعیتهای محتمل، هویت قومی مردم عرب خوزستان را به یک هویت ایدئولوژیک متمایل میسازد و بر هین مبنا در حال حاضر میتوان شدت این الگوی هویتیابی را بالا تصور نمود. بر همین مبنا سناریوپردازی با تغییر تدریجی یک یا چند متغیر فوق از وضعیت صفر انجام میشود.
سناریو 1: در سناریو اول تنها یکی از متغیرهای فوق دچار تغییر میشود. به عنوان نمونه در حوزه سیاستهای قومی کلان به تدریج از وضعیت انسداد خارج شده و حکومت به سمت و سوی گشایش در سیاستهای قومی حرکت میکند. اما بقیه متغیرها کماکان در وضعیت صفر باقی بمانند. چنین وضعیتی همان نتیجه وضعیت صفر را در بردارد و هویتیابی ایدئولوژیک نتیجه و محصول آن خواهد بود با این تفاوت که احتمالاً گرایشهای واگرایانه و خشونتهای قومی به دلیل گشایش حاصله افزایش مییابد. در مجموع تغییر تنها یکی از چهار متغیر تاثیر چندانی بر الگوی هویتیابی ایدئولوژیک ندارد و احتمالاً باز تولید این الگوی هویتیابی را تشدید میکند.
سناریو 2: گشایش سیاستهای قومی کلان و کاهش تضادهای محلی از یک سو و تداوم شکاف دولت – ملت و حاشیهنشینی اجتماعی. در این سناریو فرض بر ایجاد تحول در متغیرهای محلی است. به عنوان نمونه کاهش حاشیه نشینی اجتماعی و کاهش تضادهای محلی در عین تداوم سیاستهای انسدادی سطح کلان و شکاف دولت- ملت. احتمالاً نتیجه چنین تغییراتی چیز جز الگوی هویتیابی ایدئولوژیک نخواهد بود. همچنانکه احتمالاً چنین وضعیتی از ثبات اندکی برخوردار خواهد و بر اثر مداخله دیگر متغیرها و همچنین تداوم هویتیابی ایدئولوژیک به تدریج به دامن زدن شکافهای محلی و تردید حکومت در گسترش سیاستهای گشایشی را به دنبال خواهد داشت. در مجموع احتمال ایجاد یک وضعیت ناپایدار و بازگشت به نقطه صفر پس از یک دوره اعمال این سیاستها محتملترین وضعیت پیشروی چنین روندی خواهد بود. ایجاد وضعیت ناپایدار و متاثر از متغیرها و رخدادهای بیرونی در دیگر حالتهائی که تنها دو متغیر دچار تغییر و تحول میشوند نیز رخ میدهد و در همه این حالتها احتمال بازگشت به نقطه صفر وجود خواهد داشت.
سناریو 3: سناریو سوم بر این مبنا طراحی میشود که تنها یک متغیر ثابت بماند و در سه متغیر دیگر تغییر رخ دهد. در چنین وضعیتی با توجه به متغیری که دستکاری نمیشود، احتمال رخدادن حالتهای گوناگون افزایش مییابد. به عنوان با تداوم حاشیه نشینی اجتماعی در کنار سیاستهای گشایشی در حوزه اقوام، کاهش شکاف دولت ملت و کاهش تضادهای قومی محلی میتوان احتمال داد که الگوی هویتیابی به سمت سبک زندگی متمایل شود. در عین حال این خطر وجود دارد که حاشیهنشینی اجتماعی به عنوان یک متغیر مستقل خود به تدریج به دامن زدن تضادهای قومی محلی منجر شود، امری که بر ناپایداری این وضعیت خواهد افزود.
حالت دیگر دستکاری و حرکت به سمت گشایش و بهبود در همه متغیرها و در عین حال تداوم شکاف دولت ملت است. در چنین وضعیت احتمال ناپایداری بالا خواهد بود و به دلیل عدم اعتماد به حکومت احتمال باز تولید هویت ایدئولوژیک قومی و یا تضادهای محلی بالا میرود و از این روی پیش بینی آن سخت است.
تغییر و بهبود دیگر متغیرها در کنار تداوم تضادهای محلی، احتمال گرایش به الگوهای هویتیابی مبتنی بر سبک زندگی را افزایش میدهد، اما تداوم تضادهای قومی ممکن است خود به تریج به تشدید شکاف دولت ملت و ایجاد وضعیت ناپایدار و بازگشت به نقطه صفر را محتمل سازد.
سناریو 4: تغییر همزمان و تدریجی در سیاستهای قومی کلان به سمت گشایش، کاهش حاشیهنشینی اجتماعی، کاهش شکاف دولت ملت و کاهش تضادهای قومی محلی است. در چنین وضعیت احتمال گسترش و تقویت الگوی هویتیابی قومی مبتنی بر سبک زندگی افزایش میبابد و در صورت تحقق پایدارترین وضعیت در آینده خواهد بود.
آینده تحولات قومی در آذربایجان و خوزستان
با روش سناریونویسی
حسین اکبری*
مسأله اصلی این پژوهش بررسی تحولات آتی مسائل قومی در دو منطقه آذربایجان و خوزستان میباشد. رویکرد اصلی پژوهش حاضر نظریه جهانی شدن است و با عنایت به عدم امکان ارائه نتیجهگیری قاطع در خصوص کیفیت تأثیر جهانی شدن بر قومیت، محقق بر آن است که جهانی شدن در ابعاد مختلف آن، بهطور توأم موجد قومگرایی و نیز باعث تقویت ملیگرایی و وفاداریهای در سطح کلان میشود. به عبارتی در آیندهنگری مسائل قومی ایران نویسنده به هر دو رویکرد عنایت داشته است و در هر دو پایه تحولات را پیشبینی نموده است.
روش اصلی پژوهشگر سناریونویسی است. وی بازیگران عرصه قومیت را به دو بخش فراملی (خارجی) و فروملی تقسیم کرده است و برای رفتارهای هرکدام از آنها پیشبینیهایی را ارائه کرده است. در نهایت ٤ سناریوی کاملاً مطلوب (همگرایی ملی)، ادامه وضع موجود، واگرایی و در نهایت تحرکات تجزیهطلبانه را برای هر دو منطقه بهطور جداگانه مورد بررسی قرار داده است و مکانیسم وقوع هرکدام را با عنایت به نحوه خاص رفتار بازیگران تحلیل نموده است.
این همایش در روز سهشنبه مورخ ٨٨/٧/١٢ در محل مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام با حضور جمعی از اندیشمندان و پژوهشگران و با رویکرد ارائه آخرین یافتههای پژوهشی در حوزه آیندهشناسی هویتهای جمعی برگزار شد و طی آن سخنران به ارائه مقاله دیدگاههای خود پرداختند. سخنرانان این همایش دکتر حسن روحانی، دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، دکتر ناصر فکوهی، مسعود عالمی، علی قنبری، دکتر سیدرحیم ابوالحسنی، دکتر ابراهیم حاجیانی، دکتر افشین زرگر، دکتر صادق جوکار و دکتر علی کریمی مله بودند. چکیده سخنرانی اساتید و پژوهشگران در ذیل آمده است.
مبادی هویت ایرانی
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن*
برای بررسی هویت ایرانی باید به سپیدهدم تاریخ رفت. ما با نوعی مداومت تاریخی روبهروییم که تحت سه عامل شکل گرفته است:
١- جغرافیا و موقعیت طبیعی؛
٢- تاریخ یعنی حوادثی که بر این کشور گذشته؛
٣- اقلیم یعنی آب و هوا که گرایش به کمبارانی داشته است.
موقعیت جغرافیایی تأثیر درجه اول در سرنوشت ایرانی داشته، زیرا این کشور را در مرکز جهان شناخته شده قرار داده بود: حائل میان شرق و غرب، محاط در میان سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا.
از این رو تمدن ایران جنبه تلفیقی و ترکیبی به خود گرفته، و بهعلت وضع جغرافیایی حساس خود، ناگزیر بوده است که جنبه دفاعی قوی داشته باشد.
این دفاع در دوران پیش از اسلام از طریق نیروی نظامی تأمین میشد و در دوران بعد از اسلام، از طریق فرهنگ.
در عصر تجدد، یعنی از صد سال پیش به این سو، در ایران سه عنصر در کنار هم قرار گرفتهاند که هویت امروزی او را شکل میدهند: اسلامیت، ایرانیت و علم جدید. مطلوب آن است که در میان این سه موازنهای برقرار گردد.
آینده پژوهشی هویتهای جمعی در ایران؛
هویتهای جماعتی ـ فرهنگی: واگرایی و همگرایی
دکتر ناصر فکوهی*
جامعه ایران به دلایل گوناگون یکی از پویا ترین جوامع کنونی در جهان را تشکیل میدهد و همین امر سبب شده است که فرایند ایجاد هویتهای جمعی در آن گسترش، عمق و شدت زیادی به خود بگیرد و این روند به صورت روزافزونی افزایش یابد. دلایل اصلی که میتوانند این فرایند را در کشور ما توجیه کنند و تقریبا همواره به انقلاب اسلامی و روند تحولی سی ساله آن مربوط میشوند عمدتا عبارتند از : افزایش شدید حضور اجتماعی زنان، گسترش عظیم نظام آموزش عالی در کشور و بالا رفتن شدید نرخ شهرنشینی و فرهنگ شهری در جامعه ما. هر یک از این عوامل به تنهایی برای ایجاد تحولاتی بزرگ در یک جامعه کافی میبود اما ما هر سه عامل را با یکدیگر و در کنار عوامل دگرگونی فرهنگی بی شمار دیگر تجربه کرده ایم. از همین رو نباید تعجب کرد در جامعهای زندگی میکنیم که از لحاظ سبکهای زندگی، رویکردهای فرهنگی، سلایق و افکار و عقاید و... به شدت تفاوت یافته و متنوع است.
این تفاوتها عموما بر اساس فرایندهای شناخته شده جامعه شناختی و انسان شناختی به ایجاد هویتهای جمعی منجر میشوند که ما در در این مقاله به گونهای از آن یعنی هویتهای جماعتی فرهنگی اشاره میکنیم. به طور کلی هر نوع از هویت یابی شیوهای است که به یک فرد یا یک گروه اجتماعی امکان میدهد خود را در جامعه خویش تعریف و شرایط بقا و تداوم خود در آن جامعه را مهیا سازد. بنابراین هویت به معنی تصویر و تصور یک فرد یا یک گروه از خود و تصویر یا تصور دیگران از آن فرد یا گروه است که از خلال مولفههای بسیار زیادی نظیر رفتارها، اندیشه ها، مناسک، ظواهر، حرکات، زبان و غیره خود را نشان داده و به تثبیت میرسانند. برخی از هویتها جنبه پایدار تر دارند برخی عمر چندانی نداشته و صرفا به صورت مقطعی به وجود میآیند. و در این میان هویتهای جماعتی – فرهنگی هویتهایی عموما پایدار هستند که تعدادی از افراد را درون نوعی همبستگی با یکدیگر قرار میدهند به گونهای که امتیازات را میان خود تقسیم کرده و در برابر یورشها و خطرات بیرونی واکنشهای تدافعی از خود بروز دهند.
باید توجه داشت که در فرایند عمومی مدرنیته و جهانی شدن در دنیای امروز افزایش شمار و تنوع هویتی امری بسیار رایج محسوب میشود. با این همه پیچیدگی جهان امروز و لزوم سازمان یافتگی جوامع برای امکان دوام آنها نیاز به انسجام حداقلی نیز دارد یه عبارت دیگر نمیتوان انتظار داشت هیچ جامعهای بتواند بیش از حد معینی در تنوع یافتن پیش رفته و افراد آن هیچ نوع وجه مشترکی با یکدیگر نداشته باشند. از این رو ما همواره با دو روند همزمان و متناقض سر کار داریم از یک سو روند هویت یابیهای جدید یعنی ایجاد تنوع بیشتر در سلایق افراد و شکل گرفتن گروههای جماعتی جدید و از طرف دیگر فشار و نیاز جامعه به ایجاد یکدستی و یکپارچگی برای شکل دادن به مخرج مشترکهای یکسان با هدف امکان پذیر کردن سازمان دهی و هدایت و ایجاد هماهنگی میان اعضای یک جامعه به زیستن با هم. این دو روند را ما از یک سو واگرایی و از سوی دیگر هم گرایی مینامیم.
جامعه ما به دلیل قرار گرفتن در فرایند یک انقلاب بزرگ اجتماعی از یک طرف و داشتن بن مایههای ذاتی تنوع (نظیر زبان ها، قومیت ها، اقلیمهای متفاوت... ) از طرف دیگر، دارای توان و ظرفیت بسیار بالایی برای ایجاد فرایندهای واگرایی است. اما همیبن جامعه از منابعی غنی و دست ناخورده یا کمتر بهره برداری شده برای ایجاد هم گرایی نیز برخوردار است. همه چیز بدان بر میگردد که اولا این رابطه دوگانه و بسیار پیچیبده را در پیچیدگی خاص آن درک کنیم و تلاش نداشته باشیم آن را از طریق ایدئولوژی یا با ابزارهای مکانیکی تقلیل دهیم. و ثانیا پس از درک آن مرحله سخت تری را که همان مدیریت و هماهنگ ساختن این روندها با هدف بهبود زندگی اجتماعی است را آغاز کنیم.
به نظر ما جامعه ایرانی دارای چنین امکانی هست. تاریخ گذشته ما نشان میدهد که تمدن ایرانی توانسته است فرایندهای بسیار سخت واگرایانه را پشت سر گدذاشته و خود را در هویتهایی در عین حال متنوع و هماهنگ با یکدیگر در قالبهای بزرگتر تعریف کند. امروز نیز این امر ممکن است به شرط آنکه برای این کار به دنبال مدل بیرونی نباشیم. در حقیقت نه تاریخ گذشته اروپا و آمریکا و نه بسیاری از مدلهای دیگر کشورهای در حال توسعه به تنهایی نمیتوانند به ما الگویی مناسب برای ایجاد مدرنیتههایی ایرانی برای مدیریت کردن فرایندهای پیچیده واگرایی و هم گرایی عرضه کنند. ما بیش از هر چیز نیاز به ابتکار و اندیشمندی در این زمینه داریم، بدون آنکه هیچ تجربهای را در کشورهای دیگر نادیده انگاریم.
در این مقاله تلاش شده است اولا بر ناگزیر بودن تنوع یافتن هویتی از نوع جماعتی و فرهنگی آن یعنی هویتهایی مبتنی بر همبستگیهای اجتماعی و مولفههای فرهنگی تاکید شود. و ثانیا بر لزوم سیاسی رسیدن به سنتزهای هویتی در فالبهای بزرگتر. در بسیاری موارد برای رسیدن به چنین سنتزهایی ما نیاز به ابزارهایی در آن واحد سیاسی و اجتماعی داریم که به عقیده ما باید به صورت گستردهای از منابع دینی و سنتی نیز استفاده کنند تا بتوانند مشکلات پیش روی را از میان بردارند.
جامعه آینده ایرانی بدین ترتیب میتواند نه فقط جامعهای آزاد و مستقل و متنوع از لحاظ فرهنگی باشد، و از این رو خلاقیت و ابتکارهای فردی و جمعی را تشویق و گسترش دهد، بلکه شرایط یک جامعه مقتدر را که هم گرایی در بسیاری از جنبههای زندگی اجتماعی به ویژه در بعد سیاسی است نیز تامین کند.
پیشبینی تحولات هویت قومی در ایران
دکتر علی کریمی مله*
آینده شناسی در عصر تحولات ژرف، گسترده و شتابان برای سیاستگذاران و مجریان ضرورتی حیاتی است و تصمیم گیری بدون توجه به روندهای محتمل آینده میسور و معقول نیست چه تصمیم گیری و سیاست گذاری عاقلانه مستلزم آن است که پیامدهای آتی اقدامات و کنشهای خود و دیگران را بشناسیم و نیروهای کنترل ناپذیر را شناسایی و راههای مهار آنها را درک نماییم زیرا انسانها عموماً و سیاستگذاران خصوصاً در برخورد با محیط پیرامون خود رهیافتی مسأله محور دارند و بر اساس انتظاراتی که نسبت به شرایط و پیش بینی آینده در محیط دارند، تواناییهای بالقوه و بالفعل و ذهنی و عینی خود را برای بیشینه سازی منافع متصور و شانس بقای خویش ارتقا میدهند و مساعی خود را برای برساختن آینده مرجح و مطلوب به کار میگیرند.
نیل به این مهم جز با اتخاذ دیدگاه سیستمی و جامع نگر در آینده شناسی و قبول فرض به هم پیوستگی جهان و روابط تعاملی محیطها میسر نیست. با این ملاحظه این نوشته علیرغم اذعان به محدودیتها و دشواریهای پیش بینی آینده، با الهام از رویکرد سیستمی و نظریه ساختار فرصت سیاسی و تکیه بر برخی روشهای آینده پژوهی مانند روش روندشناسی یا برون یابی روندها ی آینده با تکیه بر بهترین دانستهها و معرفتهای زمینهای background knowledges، روش دلفی و نظرخواهی از کارشناسان و متخصصان و سناریوسازی بویژه با تکیه بر نظریات ویل کیملیکا در باره تحولات قومی، آینده تحولات قومی ایران را متأثر از روندهای زیر میداند:
گسترش روند جهانی مردم سالاری فزاینده، تحول گفتمان حقوق بشر دوران جنگ سرد به گفتمان حقوق اقلیتها در عصر پساجنگ سرد، شکل گیری جهان شبکهای و جهانی شدن محلی گرایی ها، تغییر نقش و کارکرد هویت سازی دولت ها، انقلاب اطلاعات و افزایش ضریب اثرگذاری و تسهیل تبادل اطلاعات برای کنش گران اجتماعی، تسریع جابه جایی فرهنگی نوین و خلق و اشاعه نظامهای ارزشی خاص، بازخیزش قبیله گراییهای نوین و تحول در هویت و وفاداریهای شهروندان و غیره که همگی به شدت زندگی فردی و جمعی ایرانیان را تحت تأثیر قرار داده است.
با این ملاحظات به نظر میرسد که یکی از جدی ترین و مهم ترین مسأله فردای قابل پیش بینی ایران موضوع پویشهای قومی و سوگیری آن نسبت به نظام سیاسی و ساحت اجتماعی ایران و برجسته شدن هویتهای قومی خواهد بود. در این راستا با توجه به هژمونیک شدن گفتمان شناساییrecognition و جانشینی آن با گفتمان توزیع distribution مسأله مطالبات فرهنگی- هویتی قومی بیش از گذشته در ساحت سیاسی ایران رخ خواهد نمود و تراکم چنین مطالباتی در کنار تداوم نابرابری اقتصادی، سیاسی، مدیریتی و منزلتی در داخل به انضمام محیط متخاصم، منفعت محور و ابزارانگار سیاسی به انباشت نارضایتی و مآلاً سیاسی شدن، رادیکالیزه شدن و حتی امنیتی شدن موضوع قومیتها در ایران خواهد شد.
با عنایت به قرائن و شواهد مدعای فوق مانند تشدید گسست میان هویت ملی و قومی، تصاعد مطالبات اجتماعی-منزلتی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، رشد فزاینده سازمانها، نهادها، انجمنها و مراکز قومی، رشد فزاینده تمایلات تشکیلاتی در قالب انجمنهای ادبی و هنری قومی دانشجویی و غیردانشجویی، تکوین احساسات قومگرایانه افراطی در میان نخبگان، روشنفکران و احزاب سیاسی قومی، افزایش بیگانگی سیاسی و ایجاد فاصله میان اقوام و نظام سیاسی، بروز و ظهور مطالبات هویت خواهانه قومی در فرصتهای انبساط سیاسی مانند انتخاباتهای ملی و محلی چنین به نظر میرسد که تشدید هویتها و پویشهای قومی یکی از بارزترین مظاهر دینامیسم سیاسی و اجتماعی ایران در آینده خواهد بود و با توجه به حضور ابرساختارهای پیونددهنده جامعه ایران مانند دین، روحیه استقلال خواهی دیرین، سنتهای تاریخی و پیشینه زیست مسالمت آمیز بین اقوام ایرانی و غیره از بین سناریوهای محتمل:
١- افزایش ملی گرایی و ارتقای نیروهای مرکزگرا در مناطق قومی
٢- تشدید ناسیونالیسم قومی جدایی خواه
٣- افزایش هویت خواهی قومی بدون گرایش به تجزیه طلبی
٤- هویت جویی قومی با تقاضای فدرالیسم در چهارچوب تمامیت سرزمینی ایران
٥- غیرقومی شدن جامعه و اقبال بیشتر به سمت حقوق شهروندی بدون تمایل به هویت جویی قومی، سناریوهای سوم و چهارم از احتمال وقوع بیشتری برخوردار خواهند بود.
نسبت جهانی شدن و هویت ملی در ایران
دکتر حمید احمدی*
جهانیشدن چه به عنوان یک فرآیند و چه به عنوان یک برنامه در پدیدههایی همچون حاکمیت، دولت و ملیت تأثیرات دوگانهای میگذارد. گذشت بیش از یک دهه از اوجگیری محبوبیت این پارادایم نشان داده است که برخلاف پیشبینیهای رایج ـ همانگونه که در مورد سایر پارادایمهای پیشین علوم اجتماعی صادق بوده است ـ جهانیشدن نتایج مورد نظر بسیاری از هواخواهان خود را در رابطه با از میان بردن اقتدار دولت و حاکم کردن یک هویت جهانی و در نتیجه از میان برداشتن هویتهای ملی به بار نیاورده است. از سوی دیگر جهانی شدن تا حد زیادی پدیدههای مذکور را تحت تأثیر قرار داده است. این تأثیرگذاری دوگانه باعث شده است که گفتمانهای مقاومت در برابر پدیدهای که از آن با عنوان چالش جهانیشدن فرهنگ نام برده میشود از سوی بازیگران حاشیهای نظام جهانی شکل بگیرد. این پدیده خود را به بیشترین وجه به شکل بازسازی و تقویت هویتهای ملی به نمایش درآورده است. این پژوهش بر آن است که با استفاده از این چارچوب نظری، سازوکارهای بازسازی و تقویت هویت ملی ایرانی را در فرایند جهانی شدن مورد مطالعه قرار دهد.
پیشبینی آینده وضعیت هویت ملی در ایران
دکتر ابراهیم حاجیانی*
در چارچوب مطالعات آینده (Future Study) مسائل فرهنگی و اجتماعی ایران، یکی از دغدغهها و نگرانیها و ابهامات اساسی، شرایط، کیفیت، جنس و ماهیت هویتهای جمعی از جمله هویت ملی میباشد. چراکه هویت، ذات، قلب و اساس فرهنگ را شکل میدهد و بر این اساس تأمل و تدقیق درباره آینده آن، از نگاه راهبردی حائز اهمیت فراوان است. سؤال اصلی در این نوشتار آن است که وضعیت و جنس (یا ذات) هویت ملی ایرانیان در آینده (مشخصاً تا دو دهه آینده) در چه شرایطی قرار خواهد گرفت.
برای پاسخ به این سؤال مهم نویسنده از تکنیک تحلیل ماتریس متقاطع (Cross-Impact Analysis) که یکی از روشهای مهم آیندهپژوهی (Futurology) میباشد، بهره گرفته است. در این تکنیک، پیشبینی یک موضوع معین تحت تأثیر متقابل و ارتباطات تعاملی مجموعه نیروها (Forces)، متغیرها، روندها (Trends)، رویدادها (Events) و عوامل ساختاری (Structural) مورد بررسی قرار میگیرد و پدیدة تحت مطالعه به عنوان محصول و نتیجة روابط و اثرگذاری متقابل و پیچیده عوامل در نظر گرفته میشود. مانند هر تکنیک پیشبینی خروجی نهایی این فعالیت پژوهشی مبتنی بر احتمالات بوده و موجب ارائه انواع سناریوها یا احتمالات ممکن میشود.
در بررسی آینده هویت ملی، رویکرد اصلی نگارنده آن بوده و هست که هویت ایرانی در وضعیت فعلی و آتی همواره ماهیت ترکیبی پیوندی (Hybrid)، چندضلعی و متنوع داشته و روابط میان این ابعاد مختلف از نوع همزیستی، هماهنگی، انطباق (Adaption) است که متضمن فقدان تعارض، برجستگی و ناسازگاری هویتی میباشد. این مهم را بایستی برداشت دقیق از مجموعه رویکردهای کلاسیک و معاصر نظریههای جامعهشناسی از جمله نظریهپردازان مکتب کنش متقابل نمادین دانست که دادههای تجربی و تاریخی متعدد از آن حمایت میکنند. به هر حال سؤال اصلی در اینجا آن است که کیفیت مناسبات و روابط میان اجزای هویت در آینده ایران چگونه خواهد بود و بهطور مشخص وضعیت هویت ملی بهعنوان یکی از اضلاع یا ابعاد هویت ایرانی چگونه خواهد بود؟
بر اساس تکنیک به کار گرفته شده در این مقاله، مجموعه عوامل و روندهای مؤثر بر تکوین، تغییر و تکامل هویت ملی احصاء تأثیرات آنها مورد بررسی قرار گرفته است. ناگفته نماند ماهیت و جنس هویت ملی بر اساس نظریههای هویت و تجارب تاریخی مشتمل بر چهار نوع مهم هویت ملی مبتنی بر فرهنگ مشترک، مبتنی بر تعلقات اجتماعی، مبتنی بر نژاد و مبتنی بر حقوق شهروندی (یا هویت مدنی) میتواند باشد. هماکنون (و در شرایط کنونی) به نظر میرسد هویت ملی ایرانیان ماهیت فرهنگی داشته و دارد یعنی آنکه آنچه عامل اساسی احساس تعلق (و تا حدودی تعهد) کنشگران ایرانی به اجتماع ایران میشود عمدتاً جنس و ماهیت و مبنای فرهنگی داشته و تحت تأثیر عوامل سنتی و میراث ادبی زبانی و هنری به دست آمده از گذشته میباشد. حال باید دید آیا این شرایط در آینده نیز ثابت میماند یا تغییر میکند؛ چراکه هرگونه تغییر در آن الزامات سیاسی (سیاستگذاری فرهنگی) متفاوتی را به دنبال میآورد.
در بخش بعدی مقاله نیروها و عوامل اثرگذار در آینده هویت شناسایی شده است که اهم آن عبارتند از: وضعیت و روند توسعه اقتصادی و اجتماعی در کل کشور و در مناطق قومی، اقتدار و نفوذ دولت (نظام)، وضعیت هویت قومی اقوام ایرانی، وضعیت هویت مذهبی، جهانگرایی و هویت مدرن، سکولاریسم، کاهش یا افزایش تأثیر دولت بر فرایندهای هویتسازی، افزایش تأثیر فرایندهای اقتصادی جهانی شدن، اهمیتیابی سیاست تفاوت، گسترش فرهنگ سیاسی لیبرال دموکراسی، اهمیتیابی حقوق فردی، رشد شاخصهای شهروندی، توسعه حقوق بینالملل، رشد جامعه مدنی جهانی (مبتنی بر اخلاق مدنی جهانی)، رشد شبکه مدنی جهانی، منابع مالی دولت، کیفیت جامعه اطلاعاتی، جامعه شبکهای و مشخصههای جامعه صنعتی در ایران.
نویسنده بر آن است که با توجه به مجموعه مؤلفههای فوقالذکر و تعاملات میان این متغیرها، نقش فرهنگ مشترک ملی در هویت ایرانی رو به کاهش میگذارد و تحت تأثیر فرایند جهانی شدن، اخلاق مدنی جهانی و پذیرش حقوق شهروندی عناصر فرهنگ سنتی (مثل زبان و ادب فارسی، معماری بومی، موسیقی ایرانی، سنتهای تاریخی و...) کمرنگ میشوند و آنچه بهجای عنصر فرهنگی مشترک موجب انسجام و همبستگی جامعه ایران خواهد بود، «حقوق شهروندی» است که این به معنای شکلگیری «هویت مدنی» بهعنوان مبنا و چارچوب شکلگیری هویت ایرانی در دنیای جدید میباشد. با این همه، تحقق این وضعیت به معنای تضعیف کامل عنصر فرهنگ و تعلقات اجتماعی در هویت آینده ایرانیان نخواهد بود. نویسنده در پایان به الزامات سیاستگذاری ناشی از شکلگیری این وضعیت اشاره نموده است.
گرایش یا جهتگیری هویت ملی در آینده
دکتر رحیم ابوالحسنی*
هویت ملی از بهترین انواع هویت اجتماعی است که به اعتقاد بسیاری از متفکران پدیدهای نسبی، سیال و در حال تحول است، بنابراین تعریفی که اعضای یک جامعه ملی از «خود» به عنوان عضو این جامعه مینمایند به لحاظ ارزشها، نگرشها، اعتقادات، هنجارها و نمادها نسبت به ابعاد جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی، جامعهای و سیاسی متفاوت خواهد بود. مسئله این مقاله این است که محتوا و عرصههای هویت ملی و ایرانی در آینده چگونه خواهد بود؟ هرچند آیندهنگری امری دشوار و غیر علمی است، اما تلاش شده است براساس چارچوب نظری کارکردگرایی، اندکی به این پرسش پاسخ داده شود، به نظر می¬رسد هویت ملی آینده ایرانی ترکیبی از هویت مدرنیته جهانی و اسلام عقلانی و ایرانی دموکراتیک باشد.
آیندهنگاری برجستگی هویت ایرانی اسلامی تحت تأثیر جهانی شدن
مسعود عالمی*
مقاله حاضر حاصل پژوهش پیرامون پیش بینی آینده هویت ملی تحت تأثیر فرایند جهانی شدن میباشد. بر اساس نظریهها و واقعیتهای موجود، سه عامل اساسی وجود دارند که جهانی شدن به واسطه آنها بر هویت ملی تأثیر میگذارد: 1) نقش بازیگران فراملی 2) توسعه ملی 3) هویتهای فراملی. که در اینجا از میان هویتهای فراملی هویت اسلامی بیش از سایرین برجسته میباشد. با استفاده از روش سناریونویسی و دیدگاه صاحبنظران چگونگی وضعیت هر یک از سه عامل فوق در آینده بیست ساله و سناریوهای گوناگونی که برای هویت ایرانی-اسلامی پیش خواهد آمد، مورد پیش بینی و توصیف قرار گرفته و محتمل ترین سناریوها استخراج گردیده اند.
نگاهی به آینده هویت ملی ایرانیان
علی قنبری*
در این مقاله تلاش بر این است که آینده هویت ملی و هویت قومی، با استفاده از روش سناریونویسی تبیین و تحلیل گردد. از این رو برای اعتماد بیشتر به نتایج سناریوها از ٢٤ مصاحبه دلفایی با صاحبنظران و محققان و اهل قلم این حوزه هم استفاده شده است. برای این امر بر اساس مبانی نظری متغیرهای جهانی شدن، کارامدی، مشروعیت، عدالت توزیعی، هویت انقلابی، هویت قومی بهعنوان متغیر مستقل مفروض مورد استفاده قرار گرفتند و ٨ سناریو استخراج شده و سپس محتملترین سناریوهای ممکن هم ارائه شدند. در این تحقیق، هویت قومی و هویت دینی هم بهعنوان متغیر مستقل و هم بهعنوان متغیر وابسته مورد بررسی قرار گرفتند. در سالهای آینده شاهد سازهای قویتر از حال به نام «هویت ملی» باشیم اما یادآوری این تأکید مؤکدی که در دادهها و مصاحبهها وجود داشت تعهدآور و مسئولیتآفرین است که گفته شود به همان اندازه که دادهها و مجموعه شرایطی برای ارتقای هویت ملی وجود دارد به همان اندازه هم دادهها و شرایطی مبنی بر چالشها و تهدیدها برای آن وجود دارد. بنابراین و با توجه به وضعیت¬های محتمل برای آینده هویت ملی با توجه به محیط و فرایند جهانی شدن از دیدگاه صاحبنظران، به نظر می¬آید احتمالاً هویت ملی در آینده در حد انتظار و آنچنان که نیاز ساخت سیاسی جامعه است نیازمند شرایط تقویت و ترمیم بهینه میباشد، اگرچه رو به ضعف هم نخواهد رفت لیکن باید به این واقعیتها و دقایق هم توجه داشت که متغیرهایی مثل کارامدی و پایگاه روحانیت و عدالت توزیعی میتوانند چالشهای جدی و بنیادین در این مسیر ایجاد کند و پتانسیلهای کم اعتمادی و بی اعتمادی را تقویت کند. اما ملیگرایی و نیاز به همبستگی اجتماعی، جایگاه استواری در مجموعه فرهنگ سیاسی ایرانی پیدا نموده و در بسیاری از طبقات و اقشار شهری، تا روحانیت و طبقه متوسط جدید و سنتی، تجار و بازاریان و کارگران و روشنفکران، نفوذ میکند. هویت قومی فینفسه و قائم به ذات سبب تهدید و تقویت آینده هویت ملی نمیشود. به عبارتی، نخبگان مطالبات اقوام را بهسمت مطالباتی از جنس ناسیونالیسم مدنی هدایت میکنند. اساس و ادعای این فاز از هویت ملی برابری و حقوق شهروندی و در معنای وسیعتر هویت انسانی و ایمانی است. تقویت هویت ملی با اعتلاء و رشد هویت انسانی عامی که در ادبیات جدیدتر طرح میشود تناقضی نداشته و قرائنی نشان میدهد که ایرانیان فراتر از هویت ملی خود دارای آن پتانسیل معنایی و تاریخی هستند که هویت انسانی را بارورتر از حال و گذشته نمایند و فراتر از ایران به هویت متعالی انسانی بیندیشند. بر اساس تحلیل نتایج متغیر مشروعیت و کارامدی مهمترین وزن را در تعیین آینده هویت مطلوب و یا هویت ملی ضعیف دارند.
خوزستان و آینده هویت ملی ایرانی
دکتر سید عبدالامیر نبوی*
تحولات گوناگون داخلی و خارجی، در یک دهه اخیر، سبب شده است توجه پژوهشگران مسائل ایران به وضعیت هویت ملی ایرانی و آینده آن بیش از پیش جلب شود. اگرچه واکنش عمومی نسبت به برخی رویدادها نشان داد که نمیتوان به مقایسهسازی ساده شرایط ایران با دیگر کشورها، بهویژه کشورهای همسایه، دست زد. با این حال عدم حساسیت جدی در برابر برخی وقایع و پدیدهها مشکلاتی پدیده آورده و چالشبرانگیز شده است. مقاله حاضر میکوشد با تمرکز بر خوزستان و مسائل خاص این استان، برآوردی از وضعیتهای احتمالی پیش روی به دست دهد و در نهایت نکاتی جهت سیاستگذاری پیشنهاد کند. بر این اساس وضعیت فرهنگی ـ هویتی خوزستان، با توجه به مطالعات میدانی صورت گرفته، نشان میدهد که تقویت مبانی هویت ملی ایرانی نیازمند سرمایهگذاری کلان در سه بعد فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است. چنانچه سرعت، دقت و ظرافت لازم در خلال این سرمایهگذاری نگردد، جریان نوظهور و در حال گسترش «سلفیگرایی جدید» بیشترین خطر را برای آینده هویت ملی ایرانی در این منطقه رقم خواهد زد.
روند ملتسازی در جمهوری آذربایجان؛
علائق و نگرانیهای ایران
دکتر افشین زرگر*
وضعیت و چگونگی ملتسازیهای جدید در حوزه تمدن ایرانی بهویژه جمهوری آذربایجان، برای ایران مهم و حیاتی بوده و از جنبههای مختلف علایق و نگرانیهای ایران را بر میانگیزد. اگرچه ایران از توسعه و پیشرفت صلح و ثبات منطقهای در حوزه تمدن ایرانی -که شدیداً تابعی از پیشرفت روند دولت-ملتسازی در واحدهای کشوری موجود است- منتفع گشته و لذا از آن حمایت میکند، ولی از سوی دیگر برخی دغدغههای مهم در مورد نوع و چگونگی دولتسازی و ملتسازی در کشورهای پیرامونی خود دارد. در برخی نمونهها روندهای دولتسازی و بهویژه ملتسازی در جهتی سوق یافته که آثار منفی امنیتی بر ایران برجای میگذارد. چنین وضعیتی بهطور خاص در مورد جمهوری آذربایجان نمود پیدا میکند. از همان بدو استقلال این جمهوری(١٩٩١)، برخی گرایشات ناسیونالیستی افراطی در این کشور ظهور و نگرانیهایی را برای ایران بهوجود آورد. در طول حیات جدید این جمهوری، برخی سیاستهای رسمی و غیر رسمی در راستای دولتسازی و ملتسازی در پیش گرفته شده است که به شدت با مرزهای هویتی، فرهنگی و امنیتی ایران تداخل و حتی تعارض پیدا کرده است.
جمهوری آذربایجان یکی از تکههای برجسته پازل حوزه تمدن ایرانی بوده و دارای اشتراکات فرهنگی، مذهبی، تمدنی و تاریخی گسترده و عمیقی با ایران است و بنابراین هرگونه تغییر و تحول در سطح این جمهوری همواره در معرض رصد ایران قرار دارد(ویا باید قرار داشته باشد. ) کشور مستقل کنونی آذربایجان، برای صدها سال در چارچوب سرزمینی و تمدنی ایران قرار داشته و ایرانیان هیچگاه نمیتوانند علائق و خویشاوندیاشان نسبت به آن را فراموش نمایند. بنابر اوصاف یادشده، این موضوع از اهمیت حیاتی برخوردار بوده و جذابیتهای مطالعاتی و کاربردی وسیعی دارد. لذا در این مقاله تلاش خواهد شد با بررسی اجمالی روند ملتسازی در جمهوری آذربایجان، تاثیرات آن بر ایران مورد مطالعه قرار گرفته و علائق و نگرانیهای ایران برجسته گردند.
الگوهای محتمل هویتیابی قومی مردم عرب خوزستان در آینده
عقیل دغاقله*
در این مقاله سعی میشود تا نمودهای محتمل هویت قومی مردم عرب خوزستان با رجوع به تغییرات محتمل در متغیرهای کلیدی موثر بر این پدیده در سطح کلان مورد بررسی قرار گیرد. یافتههای این مقاله شامل گشت و گذاری کوچک در جنگل وسیع سناریوهای ممکن است. اقدامی که امکان انتخاب از میان احتمالات آینده را برای سیاستگذار فراهم میسازد و برنامه و سیاستهای جایگزین به همراه تبعات احتمالی آنها در اختیار قرار میدهد. سناریوها تصاویری از آیندههای محتمل هستند که دروناً به هم وابسته هستند. این سناریوها، از اطلاعات مربوط به احتمالات و روندهای متنوع تصاویری باورپذیر و دروناً سازگار از آینده ایجاد میکنند.
منظور و مقصود از الگوهای محتمل هویتیابی قومی آن است که هویت قومی افراد چه ویژگیهائی را در بردارد و فرد با چه معیارها و متغیرهائی هویت قومی خود را باز تعریف میکند. در این مبحث با توجه به روندهای عام هویتیابی در جوامع دو نمود محتمل برای هویت قومی مد نظر قرار گرفت. نمود اول که سابقه تاریخی آن بالاخص در جوامع سنتی بیشتر است هویت قومی ایدئولوژیک است. در هویت قومی ایدئولوژیک فرد مبنای تعریف از خود را نفی دیگری قرار میدهد و عناصر کلیدی این نوع هویتیابی رد تعامل و همچنین تضاد با دیگری است. این نوع از هویت عمدتاً مبارزجویانه و مبتنی بر خصومت با دیگری تعریف میشود.
این در حالیست که هویت مبتنی بر سبک زندگی ضمن پذیرش و قبول دیگری و به دور از تضادها با دیگران سعی میکند ضمن تعامل با هویتهای دیگر هویت خود را در قالب سبکزندگی تعریف میکند. چنین تعریفی از هویت، روندی است عام و جهان شمول که باتوجه به فرایند مدرنیزاسیون و نوسازی جوامع به تدریج خود را بر فضای عام جوامع تحمیل میکند و البته تعامل با متغیرهای مختلف میتواند آن را تحت تاثیر قرار دهد. این نوع هویتیابی مربوط به شیوة زندگی فرد است که با الگوهای مصرف و علقه و تعهد به یک سبک زندگی مشخص، هویت خویش را تعریف میکند.
از سوی دیگر 4 متغیر کلان و قابل توجه که میتواند این الگوهای هویتیابی را متاثر سازند و روندهای محتمل آنها در آینده را میتوان در جدول شماره 1 مشاهده کرد:
جدول شماره 1: متغیرهای موثر بر الگوهای هویت یابی و وضعیتهای محتمل
متغیر وضعیتهای محتمل
سیاستهای قومی کلان انسداد گشایش
شکاف دولت ملت گسترش کاهش
حاشیهنشینی اجتماعی گسترش کاهش
تضادهای قومی محلی گسترش کاهش
در مجموع با ترکیب این عوامل میتوان 16 حالت مختلف را متصور بود که هر کدام از این حالتها میتواند مبنای طراحی یک سناریو قرار گیرد. با این حال پس از بررسی این 16 حالت و حذف برخی حالتهای نامحتمل و همچنین ادغام حالتهائی مشابه در مجموع 4 سناریو کلیدی طراحی شد.
وضعیت صفر: برای پیشبینی آینده ضروری است تا وضعیت صفر تعریف شود و بر مبنای آن و تغییرات یک یا چند متغیر وضعیتهای محتمل ارائه شوند. در این مقاله بر مبنای مطالعات قبلی و شناخت نگارنده از وضعیت موجود، وضیت صفر به شکل ذیل طراحی شد:
وضعیت صفر سیاستهای قومی کلان: متمایل به انسداد
وضعیت شکاف دولت- ملت: متمایل به عمیق و گسترده
حاشیهنشینی اجتماعی مردم عرب: گسترده
تضادهای قومی محلی: گسترده
این ترکیب وضعیتهای محتمل، هویت قومی مردم عرب خوزستان را به یک هویت ایدئولوژیک متمایل میسازد و بر هین مبنا در حال حاضر میتوان شدت این الگوی هویتیابی را بالا تصور نمود. بر همین مبنا سناریوپردازی با تغییر تدریجی یک یا چند متغیر فوق از وضعیت صفر انجام میشود.
سناریو 1: در سناریو اول تنها یکی از متغیرهای فوق دچار تغییر میشود. به عنوان نمونه در حوزه سیاستهای قومی کلان به تدریج از وضعیت انسداد خارج شده و حکومت به سمت و سوی گشایش در سیاستهای قومی حرکت میکند. اما بقیه متغیرها کماکان در وضعیت صفر باقی بمانند. چنین وضعیتی همان نتیجه وضعیت صفر را در بردارد و هویتیابی ایدئولوژیک نتیجه و محصول آن خواهد بود با این تفاوت که احتمالاً گرایشهای واگرایانه و خشونتهای قومی به دلیل گشایش حاصله افزایش مییابد. در مجموع تغییر تنها یکی از چهار متغیر تاثیر چندانی بر الگوی هویتیابی ایدئولوژیک ندارد و احتمالاً باز تولید این الگوی هویتیابی را تشدید میکند.
سناریو 2: گشایش سیاستهای قومی کلان و کاهش تضادهای محلی از یک سو و تداوم شکاف دولت – ملت و حاشیهنشینی اجتماعی. در این سناریو فرض بر ایجاد تحول در متغیرهای محلی است. به عنوان نمونه کاهش حاشیه نشینی اجتماعی و کاهش تضادهای محلی در عین تداوم سیاستهای انسدادی سطح کلان و شکاف دولت- ملت. احتمالاً نتیجه چنین تغییراتی چیز جز الگوی هویتیابی ایدئولوژیک نخواهد بود. همچنانکه احتمالاً چنین وضعیتی از ثبات اندکی برخوردار خواهد و بر اثر مداخله دیگر متغیرها و همچنین تداوم هویتیابی ایدئولوژیک به تدریج به دامن زدن شکافهای محلی و تردید حکومت در گسترش سیاستهای گشایشی را به دنبال خواهد داشت. در مجموع احتمال ایجاد یک وضعیت ناپایدار و بازگشت به نقطه صفر پس از یک دوره اعمال این سیاستها محتملترین وضعیت پیشروی چنین روندی خواهد بود. ایجاد وضعیت ناپایدار و متاثر از متغیرها و رخدادهای بیرونی در دیگر حالتهائی که تنها دو متغیر دچار تغییر و تحول میشوند نیز رخ میدهد و در همه این حالتها احتمال بازگشت به نقطه صفر وجود خواهد داشت.
سناریو 3: سناریو سوم بر این مبنا طراحی میشود که تنها یک متغیر ثابت بماند و در سه متغیر دیگر تغییر رخ دهد. در چنین وضعیتی با توجه به متغیری که دستکاری نمیشود، احتمال رخدادن حالتهای گوناگون افزایش مییابد. به عنوان با تداوم حاشیه نشینی اجتماعی در کنار سیاستهای گشایشی در حوزه اقوام، کاهش شکاف دولت ملت و کاهش تضادهای قومی محلی میتوان احتمال داد که الگوی هویتیابی به سمت سبک زندگی متمایل شود. در عین حال این خطر وجود دارد که حاشیهنشینی اجتماعی به عنوان یک متغیر مستقل خود به تدریج به دامن زدن تضادهای قومی محلی منجر شود، امری که بر ناپایداری این وضعیت خواهد افزود.
حالت دیگر دستکاری و حرکت به سمت گشایش و بهبود در همه متغیرها و در عین حال تداوم شکاف دولت ملت است. در چنین وضعیت احتمال ناپایداری بالا خواهد بود و به دلیل عدم اعتماد به حکومت احتمال باز تولید هویت ایدئولوژیک قومی و یا تضادهای محلی بالا میرود و از این روی پیش بینی آن سخت است.
تغییر و بهبود دیگر متغیرها در کنار تداوم تضادهای محلی، احتمال گرایش به الگوهای هویتیابی مبتنی بر سبک زندگی را افزایش میدهد، اما تداوم تضادهای قومی ممکن است خود به تریج به تشدید شکاف دولت ملت و ایجاد وضعیت ناپایدار و بازگشت به نقطه صفر را محتمل سازد.
سناریو 4: تغییر همزمان و تدریجی در سیاستهای قومی کلان به سمت گشایش، کاهش حاشیهنشینی اجتماعی، کاهش شکاف دولت ملت و کاهش تضادهای قومی محلی است. در چنین وضعیت احتمال گسترش و تقویت الگوی هویتیابی قومی مبتنی بر سبک زندگی افزایش میبابد و در صورت تحقق پایدارترین وضعیت در آینده خواهد بود.
آینده تحولات قومی در آذربایجان و خوزستان
با روش سناریونویسی
حسین اکبری*
مسأله اصلی این پژوهش بررسی تحولات آتی مسائل قومی در دو منطقه آذربایجان و خوزستان میباشد. رویکرد اصلی پژوهش حاضر نظریه جهانی شدن است و با عنایت به عدم امکان ارائه نتیجهگیری قاطع در خصوص کیفیت تأثیر جهانی شدن بر قومیت، محقق بر آن است که جهانی شدن در ابعاد مختلف آن، بهطور توأم موجد قومگرایی و نیز باعث تقویت ملیگرایی و وفاداریهای در سطح کلان میشود. به عبارتی در آیندهنگری مسائل قومی ایران نویسنده به هر دو رویکرد عنایت داشته است و در هر دو پایه تحولات را پیشبینی نموده است.
روش اصلی پژوهشگر سناریونویسی است. وی بازیگران عرصه قومیت را به دو بخش فراملی (خارجی) و فروملی تقسیم کرده است و برای رفتارهای هرکدام از آنها پیشبینیهایی را ارائه کرده است. در نهایت ٤ سناریوی کاملاً مطلوب (همگرایی ملی)، ادامه وضع موجود، واگرایی و در نهایت تحرکات تجزیهطلبانه را برای هر دو منطقه بهطور جداگانه مورد بررسی قرار داده است و مکانیسم وقوع هرکدام را با عنایت به نحوه خاص رفتار بازیگران تحلیل نموده است.
ارسال نظرات