نشست تخصصی
۲۱ شهريور ۱۳۹۵ | ۱۱:۰۵
"چالش های نظام برنامه ریزی و مدیریت هنری در ایران "
تاریخ : ١٨ مهر ١٣٩٠
موضوع : فرهنگی
برگزارکننده : معاونت پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی / گروه پژوهشهای اجتماعی
خلاصه
گزارش نشست تخصصی " چالش های نظام برنامه ریزی و مدیریت هنری در ایران "
تاریخ برگزاری : ١٨/٧/٩٠ ساعت ٩ الی ١٢
هدف نشست:
بهدلیل ماهیت فعالیتهای هنری و مسائل خاص آن، مدیریت، تصمیمگیری و برنامهریزی در عرصههای هنری از اقتضائات ویژهای برخوردار است که عدم توجه به آنها منجر به شکست یا توقف اهداف در نظر گرفته شده خواهد شد. بنابراین باید گفت: تنها در پرتو توجه و امعان نظر جدی به این ویژگیها است که امکان مدیریت، سیاستگذاری و راهبری نهادها و فعالیتهای تخصصی در حوزههای مختلف هنری میسور و امکانپذیر خواهد شد. با این همه، به نظر میرسد تاکنون توجه کافی به تدوین تجارب بهدست آمده و مشکلات موجود در حوزه مدیریت و برنامهریزی هنری صورت نگرفته است. بر این اساس معاونت پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک اقدام به برگزاری نشستی با این موضوع کرده است.
محورهای نشست:
١. آسیبشناسی برنامهریزی فعالیتهای هنری در ایران؛
٢. نقد و ارزیابی مدیریت کلان مسائل هنری در کشور؛
٣. بررسی رویکردهای موجود در مدیریت مسائل هنری در ایران، طی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی؛
٤. الزامات، اقتضائات و راهبردهای مدیریت و برنامهریزی کلان فعالیتهای هنری در کشور، با توجه به فرایندهای جهانیشدن و نظام ارزشی ـ هنجاری جامعه ایران.
خلاصهای از مباحث مطرح شده
در ابتدای نشست، آقای دکتر سید رضا صالحی معاون پژوهش های فرهنگی و اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک به این موضوع اشاره داشتند که در معاونت فرهنگی و اجتماعی، چندین نشست درباره هنر و چالشهای آن برگزار شده و در تمامی آنها به نامطلوب بودن وضع موجود اشاره شده است. ایشان اظهار داشتند: در یک برداشت ثانوی از مجموعه نشستهای برگزارشده میتوان به این نکته اشاره کرد که ما دچار نوعی دوآلیسم هستیم. به عبارت دیگر، آنچه ما به عنوان برنامه می نویسیم و اجرا میکنیم با آنچه در صحنه عینی جامعه اتفاق میافتد، بسیار متفاوت است. این دوآلیسم را هم در سطح گفتاری و هم در سطح رفتاری میتوان مشاهده کرد، اما به طور خاص درسطح مصرف فرهنگی جامعه شاهد آن هستیم. به دیگر سخن، مصرف جامعه آن چیزی نیست که تولید میکنیم و هر روز این شکاف بیشتر از پیش میشود و آمارها هم این مطلب را تائید میکنند. ازاینرو، لازم است از عرصه دستوری خارج شوده و به عرصه عقلی برسیم، یعنی به جای کمّی کردن پدیدهها به کیفیت بیندیشیم. در این میان، سؤال اصلی این است که چگونه میتوان به نیازهای هنری نسل جوان پاسخ داد تا آنها نیازهای خود را از واردات تامین نکنند و نظام برنامهریزی هنری چه برنامههایی را باید اتخاذ کند و چه مسیری را باید انتخاب نماید که این شکافها پر شود.
خانم دکتر اعظم راود راد عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران، سخنران بعدی نشست بودند که از منظر جامعه شناسی هنر به موضوع پرداختند. ایشان عنوان کردند: وقتی سخن از هنر به میان میآید، باید در نظر داشت که هنر یک فضای اجتماعی کلی است و افراد بسیاری غیر از خود هنرمند هستند که در تولید آثار هنری نقش ایفا میکنند. در این میان، آنچه بدان تأکید میشود، نقش مدیران هنری و سیاستگذاران است که درسه عرصه تولید، توزیع و مصرف نقش بسیار مهمی را ایفا مینمایند. ایشان افزودند: در حوزه تولید، حمایتهای مالی و تبلیغاتی مدیران سبب میشود بعضی از هنرها و بعضی از هنرمندان رشد بیشتری پیدا کنند و این امر سبب میشود بسیاری از هنرمندان ترجیح دهند در این حوزه فعالیت کنند. البته این حمایتها در مراحل بعدی اثرگذاری بیشتری دارد و نتیجه آن در مراحل بعدی چشمگیرتر است. در مرحله بعد(توزیع) چون فاصله مخاطب و هنرمند زیاد است، سازمان ها و نهادها نقش بسیار مهمی ایفا میکنند. به عبارت دیگر، مدیران هستند که با حمایت یا عدم حمایت از توزیع یک اثر، تعیین نوع آثاری هستند که در دسترس مخاطب قرار میگیرد. در این میان، اگر مدیران، بیشتر سیاسی باشند تا متخصص، نمیتوانند از نظر کیفی و زیباییشناسی اثر مطلوب را تشخیص دهند، ازاینرو بیشتر به گرایش سیاسی و محتوای اثر توجه میکنند تا به فرم، سبک و قالب آن و این امر در بسیاری ازمواقع سبب میشود که مدیران از هنرهای دست پائین و عامهپسند حمایت کرده وآن را پرورش دهند. در نهایت اینکه مدیران، با این نحوه حمایت در بخش تولید و توزیع، در واقع ذائقه هنری مخاطب را به سمت خاصی تغییر داده و آن را پرورش میدهند.
آقای سادات اخوی معاون هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، سخنران بعدی نشست بودند. ایشان اشاره داشتند که متأسفانه فاصله زیادی بین حوزه نظر و عمل وجود دارد. به عبارت دیگر، عدهای از دوستان مباحثی را مطرح میکنند و تصمیماتی را میگیرند اما در جای دیگر به نحو دیگری عمل میشود. ایشان عقیده داشتند: باید یک نمونهسازی از مدیریت هنری صورت بگیرد که نیازمند یاری همه سازمانهای مرتبط است و به تنهایی امکانپذیر نیست. ایشان در انتها به این نکته اشاره کردند که اینگونه جلسات باید استمرار داشته باشد و البته نه فقط به صورت نظری، بلکه لازم است مسئولان اجرایی در این نشستها حضور داشته باشند تا این مباحث از حوزه نظر به حوزه عمل راه پیدا کرده و در حوزه مدیریتی اجرا شود.
آقای علی معلم دامغانی رئیس فرهنگستان هنر به عنوان سخنران بعدی نشست به این نکته اشاره کردند که هنر هنوز درجامعه ما تعریف درستی ندارد، یعنی هر گروهی بنا به آموختههای خود، تعاریف مختلفی ارائه میکنند. برای مثال، عدهای از هنرمندان و شاعران هنر را هلنیسم میشمرند، در مقابل عدهای هنر را متعلق به دیوان و موجودات عالم تاریکی میدانند. ایشان افزودند: موضوع دیگری که میتوان بدان اشاره کرد و به عنوان دردی مشترک ازآن یاد کرد، بیاعتنایی مادی نسبت به هنر است. در حقیقت، مشخص نیست که چه کسی متصدی امور مادی است. برخی از وزارتخانهها مدعی این امر بودند، در حالیکه مؤسسههای فرهنگی خود را برتر از آن میدانند که تحت نظارت وزارتخانهای باشند. مسئله دیگر، این است که ما زبان همدیگر را نمیفهمیم. فاصلهها آنقدر زیاد شدهاند که به محض دور شدن از هم، رأی و نظرمان نیز دگرگون میشود. هرکس زبان خودش را دارد و سلیقهها از همه چیز بالاتر شمرده میشوند و این مشکل عمدهای است که با آن مواجهیم. ایشان در انتها یادآور شدند: هنر میتوانست جلوی بسیاری از مشکلات امروز ما را بگیرد که متأسفانه به دلیل ضعیف عمل کردن مدیریت هنری اینگونه نشد.
دکتر نعمت الله فاضلی استاد دانشگاه علامه طباطبایی ،سخنران بعدی بودند که با رویکرد سیاست فرهنگی به موضوع پرداختند. ایشان ابتدا به تعریف مدیریت هنر پرداخته و عنوان کردند: مدیریت هنر عبارت است از: ایجاد یک نظام ارتباطی مناسب درچرخه تولید، توزیع و مصرف هنر، بهنحوی که جامعه، دولت و هنرمندان بتوانند به هدف غایی توسعه هنری دست یابند. ایشان سپس به مدیریت هنری در ایران اشاره کرده و گفتند: معیار موفقیت یا عدم موفقیت مدیریت هنری، توسعه هنری است، این توسعه هنری در ایران رخ داده و انسان ایرانی نسبت به هر زمان دیگر خلاقتر، مولدتر و از لحاظ بیان خود، توانمندتر شده است. البته این در صورتی است که توسعه هنری را در یک مقیاس زمانی بسنجیم، یعنی امروز را با صد سال پیش مقایسه کنیم. اما اگر معیارمان را عوض کنیم و آن را فرازمانی و فرامکانی درنظر بگیریم و با معیار کارکردهای هنر بسنجیم، کار دشوار میشود، چراکه با در نظر گرفتن این معیارها، موفق نبودهایم و مدیریت هنری ما دچار نوعی آشفتگی زبانی است. این در حالی است که در مثلث هنری دولتمردان، جامعه و هنرمندان باید یک نظام ارتباطی وجود داشته باشد، یعنی دولت با هنرمندان و هنرمندان با مردم و مردم با این دو ارتباط برقرار کنند تا سطحی از رضایت و پویایی برقرار شود.
دکتر روشن سخنران بعدی نشست بودند که به بررسی مشکلات در سه حوزه نظریه، ساختار دانشگاهی و اجرا پرداختند. ایشان در ادامه بیان کردند: در حوزه نظریهپردازی مشکل اساسی این است که فقیهان ما در بسیاری از حوزهها هنوز تکلیف را مشخص نکردهاند، یعنی در بسیاری از موارد معین نکردهاند که حرمت آنها موضوعی است یا طریقی. برای مثال در مورد موسیقی یا مجسمهسازی یا بسیاری موارد دیگر این مشکل وجود دارد. در حوزه آکادمیک و ساختاری، مسئله این است که ما فقط یک دکترای تخصصی برای رشته پژوهش هنر داریم و اصلاً مشخص نیست منظورمان از هنر، سینما است یا موسیقی یا نقاشی یا سایر رشتهها. چالش جدی دیگری که در این حوزه وجود دارد، این است که رشتههای هنری از تسلسل لازم در حوزه آموزش های ابتدایی، راهنمایی، متوسطه و سپس آکادمیک برخوردار نیستند. مشکل موجود در حوزه اجرا هم این است که اقداماتی که ما انجام میدهیم بهصورت جزیرهای است. متولیان متعددی در حوزه هنر وجود دارند که ما نمیدانیم باید تابع کدامشان باشیم. ایشان درانتها به این نکته اشاره کردند که در هنر اصلاً دخالت معنا ندارد و فقط باید نظارت و حمایت صورت بگیرد در حالیکه ما به همه چیز از دید حاکمیتی نگاه میکنیم.
آخرین سخنران این نشست، دکترسعید زاویه عضو گروه هنر وزارت علوم بودند که به موضوع فرصت جهانی شدن پرداختند. ایشان اظهار داشتند: امروزه پدیده جهانیشدن با تکیه بر پارادایم مدرنیته و همه ابعاد خود، در راستای تغییر هویت ملی و قومی و وجوه مختلف زندگی به خصوص با هدف سنت ستیزی وارد حوزههای فرهنگی کشورهای شرقی و اسلامی شده است، ولی آنچه اهمیت دارد، چگونگی برخورد با این پدیده است. ایشان در ادامه به این نکته اشاره کردند که مهمترین دستاورد مفهومی و درعین حال همهجانبه عصر ما، سرعت است و جهانی شدن جبری و حاصل تحولی است که در پدیده سرعت روی داده است. این سرعت نه تنها سبب شده دسترسی به محصول راحتتر صورت بگیرد، بلکه در مورد اندیشه هم به همین صورت عمل کرده است و دسترسی به اندیشههای مختلف را آسان نموده است. از اینرو لازم است در چنین شرایطی دست به تولید بزنیم و از این شرایط نهراسیم. باید تولید کنیم و از موهبت سرعت استفاده کنیم و فرهنگ خود را درمسیر جهانی شدن قرار دهیم. در این میان باید درنظر داشت، همچنان که تاریخ هم نشان داده، دولت ها قادر به تولید نیستند و فقط باید نظارت داشته و بستر لازم را برای تولید آماده سازند.
گزارش نشست تخصصی " چالش های نظام برنامه ریزی و مدیریت هنری در ایران "
تاریخ برگزاری : ١٨/٧/٩٠ ساعت ٩ الی ١٢
هدف نشست:
بهدلیل ماهیت فعالیتهای هنری و مسائل خاص آن، مدیریت، تصمیمگیری و برنامهریزی در عرصههای هنری از اقتضائات ویژهای برخوردار است که عدم توجه به آنها منجر به شکست یا توقف اهداف در نظر گرفته شده خواهد شد. بنابراین باید گفت: تنها در پرتو توجه و امعان نظر جدی به این ویژگیها است که امکان مدیریت، سیاستگذاری و راهبری نهادها و فعالیتهای تخصصی در حوزههای مختلف هنری میسور و امکانپذیر خواهد شد. با این همه، به نظر میرسد تاکنون توجه کافی به تدوین تجارب بهدست آمده و مشکلات موجود در حوزه مدیریت و برنامهریزی هنری صورت نگرفته است. بر این اساس معاونت پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک اقدام به برگزاری نشستی با این موضوع کرده است.
محورهای نشست:
١. آسیبشناسی برنامهریزی فعالیتهای هنری در ایران؛
٢. نقد و ارزیابی مدیریت کلان مسائل هنری در کشور؛
٣. بررسی رویکردهای موجود در مدیریت مسائل هنری در ایران، طی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی؛
٤. الزامات، اقتضائات و راهبردهای مدیریت و برنامهریزی کلان فعالیتهای هنری در کشور، با توجه به فرایندهای جهانیشدن و نظام ارزشی ـ هنجاری جامعه ایران.
خلاصهای از مباحث مطرح شده
در ابتدای نشست، آقای دکتر سید رضا صالحی معاون پژوهش های فرهنگی و اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک به این موضوع اشاره داشتند که در معاونت فرهنگی و اجتماعی، چندین نشست درباره هنر و چالشهای آن برگزار شده و در تمامی آنها به نامطلوب بودن وضع موجود اشاره شده است. ایشان اظهار داشتند: در یک برداشت ثانوی از مجموعه نشستهای برگزارشده میتوان به این نکته اشاره کرد که ما دچار نوعی دوآلیسم هستیم. به عبارت دیگر، آنچه ما به عنوان برنامه می نویسیم و اجرا میکنیم با آنچه در صحنه عینی جامعه اتفاق میافتد، بسیار متفاوت است. این دوآلیسم را هم در سطح گفتاری و هم در سطح رفتاری میتوان مشاهده کرد، اما به طور خاص درسطح مصرف فرهنگی جامعه شاهد آن هستیم. به دیگر سخن، مصرف جامعه آن چیزی نیست که تولید میکنیم و هر روز این شکاف بیشتر از پیش میشود و آمارها هم این مطلب را تائید میکنند. ازاینرو، لازم است از عرصه دستوری خارج شوده و به عرصه عقلی برسیم، یعنی به جای کمّی کردن پدیدهها به کیفیت بیندیشیم. در این میان، سؤال اصلی این است که چگونه میتوان به نیازهای هنری نسل جوان پاسخ داد تا آنها نیازهای خود را از واردات تامین نکنند و نظام برنامهریزی هنری چه برنامههایی را باید اتخاذ کند و چه مسیری را باید انتخاب نماید که این شکافها پر شود.
خانم دکتر اعظم راود راد عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران، سخنران بعدی نشست بودند که از منظر جامعه شناسی هنر به موضوع پرداختند. ایشان عنوان کردند: وقتی سخن از هنر به میان میآید، باید در نظر داشت که هنر یک فضای اجتماعی کلی است و افراد بسیاری غیر از خود هنرمند هستند که در تولید آثار هنری نقش ایفا میکنند. در این میان، آنچه بدان تأکید میشود، نقش مدیران هنری و سیاستگذاران است که درسه عرصه تولید، توزیع و مصرف نقش بسیار مهمی را ایفا مینمایند. ایشان افزودند: در حوزه تولید، حمایتهای مالی و تبلیغاتی مدیران سبب میشود بعضی از هنرها و بعضی از هنرمندان رشد بیشتری پیدا کنند و این امر سبب میشود بسیاری از هنرمندان ترجیح دهند در این حوزه فعالیت کنند. البته این حمایتها در مراحل بعدی اثرگذاری بیشتری دارد و نتیجه آن در مراحل بعدی چشمگیرتر است. در مرحله بعد(توزیع) چون فاصله مخاطب و هنرمند زیاد است، سازمان ها و نهادها نقش بسیار مهمی ایفا میکنند. به عبارت دیگر، مدیران هستند که با حمایت یا عدم حمایت از توزیع یک اثر، تعیین نوع آثاری هستند که در دسترس مخاطب قرار میگیرد. در این میان، اگر مدیران، بیشتر سیاسی باشند تا متخصص، نمیتوانند از نظر کیفی و زیباییشناسی اثر مطلوب را تشخیص دهند، ازاینرو بیشتر به گرایش سیاسی و محتوای اثر توجه میکنند تا به فرم، سبک و قالب آن و این امر در بسیاری ازمواقع سبب میشود که مدیران از هنرهای دست پائین و عامهپسند حمایت کرده وآن را پرورش دهند. در نهایت اینکه مدیران، با این نحوه حمایت در بخش تولید و توزیع، در واقع ذائقه هنری مخاطب را به سمت خاصی تغییر داده و آن را پرورش میدهند.
آقای سادات اخوی معاون هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، سخنران بعدی نشست بودند. ایشان اشاره داشتند که متأسفانه فاصله زیادی بین حوزه نظر و عمل وجود دارد. به عبارت دیگر، عدهای از دوستان مباحثی را مطرح میکنند و تصمیماتی را میگیرند اما در جای دیگر به نحو دیگری عمل میشود. ایشان عقیده داشتند: باید یک نمونهسازی از مدیریت هنری صورت بگیرد که نیازمند یاری همه سازمانهای مرتبط است و به تنهایی امکانپذیر نیست. ایشان در انتها به این نکته اشاره کردند که اینگونه جلسات باید استمرار داشته باشد و البته نه فقط به صورت نظری، بلکه لازم است مسئولان اجرایی در این نشستها حضور داشته باشند تا این مباحث از حوزه نظر به حوزه عمل راه پیدا کرده و در حوزه مدیریتی اجرا شود.
آقای علی معلم دامغانی رئیس فرهنگستان هنر به عنوان سخنران بعدی نشست به این نکته اشاره کردند که هنر هنوز درجامعه ما تعریف درستی ندارد، یعنی هر گروهی بنا به آموختههای خود، تعاریف مختلفی ارائه میکنند. برای مثال، عدهای از هنرمندان و شاعران هنر را هلنیسم میشمرند، در مقابل عدهای هنر را متعلق به دیوان و موجودات عالم تاریکی میدانند. ایشان افزودند: موضوع دیگری که میتوان بدان اشاره کرد و به عنوان دردی مشترک ازآن یاد کرد، بیاعتنایی مادی نسبت به هنر است. در حقیقت، مشخص نیست که چه کسی متصدی امور مادی است. برخی از وزارتخانهها مدعی این امر بودند، در حالیکه مؤسسههای فرهنگی خود را برتر از آن میدانند که تحت نظارت وزارتخانهای باشند. مسئله دیگر، این است که ما زبان همدیگر را نمیفهمیم. فاصلهها آنقدر زیاد شدهاند که به محض دور شدن از هم، رأی و نظرمان نیز دگرگون میشود. هرکس زبان خودش را دارد و سلیقهها از همه چیز بالاتر شمرده میشوند و این مشکل عمدهای است که با آن مواجهیم. ایشان در انتها یادآور شدند: هنر میتوانست جلوی بسیاری از مشکلات امروز ما را بگیرد که متأسفانه به دلیل ضعیف عمل کردن مدیریت هنری اینگونه نشد.
دکتر نعمت الله فاضلی استاد دانشگاه علامه طباطبایی ،سخنران بعدی بودند که با رویکرد سیاست فرهنگی به موضوع پرداختند. ایشان ابتدا به تعریف مدیریت هنر پرداخته و عنوان کردند: مدیریت هنر عبارت است از: ایجاد یک نظام ارتباطی مناسب درچرخه تولید، توزیع و مصرف هنر، بهنحوی که جامعه، دولت و هنرمندان بتوانند به هدف غایی توسعه هنری دست یابند. ایشان سپس به مدیریت هنری در ایران اشاره کرده و گفتند: معیار موفقیت یا عدم موفقیت مدیریت هنری، توسعه هنری است، این توسعه هنری در ایران رخ داده و انسان ایرانی نسبت به هر زمان دیگر خلاقتر، مولدتر و از لحاظ بیان خود، توانمندتر شده است. البته این در صورتی است که توسعه هنری را در یک مقیاس زمانی بسنجیم، یعنی امروز را با صد سال پیش مقایسه کنیم. اما اگر معیارمان را عوض کنیم و آن را فرازمانی و فرامکانی درنظر بگیریم و با معیار کارکردهای هنر بسنجیم، کار دشوار میشود، چراکه با در نظر گرفتن این معیارها، موفق نبودهایم و مدیریت هنری ما دچار نوعی آشفتگی زبانی است. این در حالی است که در مثلث هنری دولتمردان، جامعه و هنرمندان باید یک نظام ارتباطی وجود داشته باشد، یعنی دولت با هنرمندان و هنرمندان با مردم و مردم با این دو ارتباط برقرار کنند تا سطحی از رضایت و پویایی برقرار شود.
دکتر روشن سخنران بعدی نشست بودند که به بررسی مشکلات در سه حوزه نظریه، ساختار دانشگاهی و اجرا پرداختند. ایشان در ادامه بیان کردند: در حوزه نظریهپردازی مشکل اساسی این است که فقیهان ما در بسیاری از حوزهها هنوز تکلیف را مشخص نکردهاند، یعنی در بسیاری از موارد معین نکردهاند که حرمت آنها موضوعی است یا طریقی. برای مثال در مورد موسیقی یا مجسمهسازی یا بسیاری موارد دیگر این مشکل وجود دارد. در حوزه آکادمیک و ساختاری، مسئله این است که ما فقط یک دکترای تخصصی برای رشته پژوهش هنر داریم و اصلاً مشخص نیست منظورمان از هنر، سینما است یا موسیقی یا نقاشی یا سایر رشتهها. چالش جدی دیگری که در این حوزه وجود دارد، این است که رشتههای هنری از تسلسل لازم در حوزه آموزش های ابتدایی، راهنمایی، متوسطه و سپس آکادمیک برخوردار نیستند. مشکل موجود در حوزه اجرا هم این است که اقداماتی که ما انجام میدهیم بهصورت جزیرهای است. متولیان متعددی در حوزه هنر وجود دارند که ما نمیدانیم باید تابع کدامشان باشیم. ایشان درانتها به این نکته اشاره کردند که در هنر اصلاً دخالت معنا ندارد و فقط باید نظارت و حمایت صورت بگیرد در حالیکه ما به همه چیز از دید حاکمیتی نگاه میکنیم.
آخرین سخنران این نشست، دکترسعید زاویه عضو گروه هنر وزارت علوم بودند که به موضوع فرصت جهانی شدن پرداختند. ایشان اظهار داشتند: امروزه پدیده جهانیشدن با تکیه بر پارادایم مدرنیته و همه ابعاد خود، در راستای تغییر هویت ملی و قومی و وجوه مختلف زندگی به خصوص با هدف سنت ستیزی وارد حوزههای فرهنگی کشورهای شرقی و اسلامی شده است، ولی آنچه اهمیت دارد، چگونگی برخورد با این پدیده است. ایشان در ادامه به این نکته اشاره کردند که مهمترین دستاورد مفهومی و درعین حال همهجانبه عصر ما، سرعت است و جهانی شدن جبری و حاصل تحولی است که در پدیده سرعت روی داده است. این سرعت نه تنها سبب شده دسترسی به محصول راحتتر صورت بگیرد، بلکه در مورد اندیشه هم به همین صورت عمل کرده است و دسترسی به اندیشههای مختلف را آسان نموده است. از اینرو لازم است در چنین شرایطی دست به تولید بزنیم و از این شرایط نهراسیم. باید تولید کنیم و از موهبت سرعت استفاده کنیم و فرهنگ خود را درمسیر جهانی شدن قرار دهیم. در این میان باید درنظر داشت، همچنان که تاریخ هم نشان داده، دولت ها قادر به تولید نیستند و فقط باید نظارت داشته و بستر لازم را برای تولید آماده سازند.
ارسال نظرات