توسط انتشارات ایران انجام شد؛
۳۰ مهر ۱۳۹۹ | ۱۰:۰۸
حلقههای ترسیمی نامزدهای ریاست جمهوری امریکا برای مهار جمهوری سلامی ایران
راهبرد پژوهی سیاست مهار ایران در رویکرد دونالد ترامپ و جو بایدن
تفاوت راهبرد مهار جمهوری اسلامی در رویکرد ترامپ و بایدن را میتوان در استفاده از ابزار دیپلماسی در جریان فشار حداکثری و یا پس از ناتوان سازی ساختار اقتصادی جمهوری اسلامی خلاصه نمود. ترامپ به دنبال ناتوان سازی اقتصادی جمهوری اسلامی و سپس آوردن ایران به پای میز مذاکره است درحالی که بایدن به دنبال استفاده همزمان تحریم و مذاکره است.
مقدمه
صحنه مجادله راهبردی بایدن و ترامپ در آمریکا محل طرح انتقادات از راهبردهای داخلی و خارجی ریاست جمهوری فعلی در مواجه با چالش های موجود و طرح راهبردهای ادعایی برای رفع بحران های پیش رو توسط نامزد انتخاباتی رقیب است. علارغم حاشیه های موجود در مجادلات راهبردی این دو رقیب سیاسی برخی مطالب ارایه شده در حوزه مسایل سیاست داخلی و سیاست خارجی آمریکا از محتوای راهبردی و روندساز برخوردار هستند.
در حوزه مسایل داخلی آمریکا مدیریت بحران کرونا، افزایش نرخ بیکاری، تضادها و خشونت های نژادی، طرح های درمانی ارزان و مسایل مرتبط با پناهنده ها و محیط زیست مورد نقد و دفاع نامزدها و معاونین آنها قرار گرفته است. در حوزه تهدیدات سیاست خارجی نیز تقویت قدرت جهانی چین، مدیریت مسایل و بحران های منطقه ای و تهدیدات نامتقارن فراملی مانند اقدامات تروریستی و ایذایی برخی کشورها مورد نقد و طعن طرفین واقع شده است. نقد راهبرد مهار جمهوری اسلامی ایران به عنوان چالش گر منطقه ای در سیاست خارجی آمریکا توسط جو بایدن و کامالا هریس و دفاع دونالد ترامپ و مایک پنس از راهبرد کنونی دولت آمریکا یکی از عرصه های برخورد هر دو نامزد انتخاباتی جهت به چالش کشیدن دیگری بود. در نوشتار پیش رو راهبرد مهار جمهوری اسلامی ایران توسط بایدن و ترامپ بررسی می شود.
ابزارها و رویکردهای مهار
مفهوم مهار در سیاست خارجی قدرت های بزرگ یکی از مفاهیم برجسته در راهبردهای بازدارندگی در برابر سایر قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای است. ریشه شناسی تاریخی این مفهوم به تقابل آمریکا و شوروی در دوره جنگ سرد و مهار شوروی توسط آمریکا بازمی گردد. در دوره پس از جنگ سرد با قرار گرفتن چین روسیه، ایران و کره شمالی در ردیف دشمنان اصلی آمریکا این مفهوم از کاربرد گسترده تری در سیاست خارجی این کشور برخوردار شد. در راهبرد مهار دو رویکرد اساسی یک جانبه گرایی و چندجانبه گرایی وجود دارد که با ترکیب شده با ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری به جعبه ابزار سیاست خارجی آمریکا شکل می دهند.
حلقه اول: مهار هسته ای؛ از چندجانبه گرایی تا یکجانبه گرایی
مهار برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران یکی از مهمترین حوزه های اختلاف بایدن و ترامپ در مناظره های انتخاباتی بوده است. مهمترین نقدهای بایدن به ترامپ در ارتباط با خروج یکجانبه از برجام و اعمال راهبرد فشار حداکثری را می توان در سه مورد خلاصه نمود. 1-تشدید فعالیت های غنی سازی و کاهش زمان دست رسی جمهوری اسلامی ایران به سلاح هسته ای 2-کاهش اعتبار آمریکا نزد متحدین منطقه ای و سایر قدرت های جهانی به دلیل یکجانبه گرایی انزواطلبانه دولت ترامپ 3-شکست راهبرد فشار حداکثری ترامپ به دلیل عدم حضور ایران بر سر میز مذاکرات مجدد.
راهبرد فشار حداکثری ترامپ در برابر نقدهای اغلب دموکرات ها از جمله جو بایدن به بقای میدانی خود ادامه داده است و در پاسخ به نقدهای موجود از خود دفاع کرده است. ترامپ در پاسخ به ناکارآمد بودن راهبرد فشار حداکثری با نقد رویکرد چندجانبه دوره اوباما و توافقنامه برجام خروجی رویکرد چندجانبه گرایی را به دلیل انتقال نزدیک به 2 میلیارد دلار در قالب توافقنامه برجام به ساختار اقتصادی ایران و همچنین کاهش فشارهای اقتصادی و سیاسی به ایران به ضرر آمریکا دانسته است. ترامپ با وخیم توصیف کردن وضعیت شاخصه های اقتصادی موجود ایران و تمایل نخبگان سیاست خارجی این کشور به مذاکره با آمریکا را مهمترین دست آورد راهبرد فشار حداکثری عنوان کرده است.
حلقه دوم: مهار منطقه ای؛ تقویت متحدین و برخورد مستقیم
سیاست مهار جمهوری اسلامی ایران توسط آمریکا در سه لایه منطقه ای، تسلیحاتی و هسته ای بیش از سه دهه در جریان بوده است. سه راهبرد موازنه منفی، چندجانبه گرایی تنبیهی و یکجانبه گرایی بر مبنای فشار حداکثری در چهار دهه اخیر راهبردهای مهار جمهوری اسلامی ایران را تشکیل داده اند. در بعد منطقه ای راهبرد موازنه منفی در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با تحریک عراق به جنگ با ایران جهت تضعیف و مهار هر دو نیروی چالشگر منطقه ای اجرایی شد. راهبرد چندجانبه گرایی اغلب در دستورکار دموکرات ها قرار داشته است و در دوره اوباما اوج به کارگیری این راهبرد را شاهد بودیم.
قطعنامه های 1747 و 1929 شورای امنیت مهمترین دست آورد دموکرات ها در قالب راهبرد چندجانبه گرایی جهت مهار جمهوری اسلامی ایران بوده است. با خروج ترامپ از توافقنامه برجام، راهبرد چندجانبه گرایی تنبیهی به یکجانبه گرایی بر مبنای فشار حداکثری در بعد نرم افزاری و تهدیدات سخت افزاری چرخش پیدا کرد. اعمال تحریم های ثانویه شدیدتر مانند تحریم های کاتسا و اضافه کردن 18 بانک داخلی به لیست تحریم های ثانویه در راستای راهبرد مذکور قرار می گیرند.
در قالب راهبرد مهار منطقه ای جمهوری اسلامی ایران، بایدن و کاملا هریس سه نقد اساسی را به راهبرد مهار منطقه ای ایران توسط ترامپ وارد کرده اند. نقد اول بایدن، تضعیف همکاری با متحدین منطقه ای آمریکا در قالب چندجانبه گرایی منطقه ای و رهاسازی آنها به همراه بی اعتبار شدن تعهدات آمریکا نسبت به آنها است. به باور بایدن یکجانبه گرایی ترامپ سبب بی اعتبار شدن تعهدات آمریکا و افزایش هزینه های مهار ایران شده است. نقد دوم بایدن و کاملا هریس به پاسخ نظامی ایران به شهادت سردار سلیمانی و آسیب جدی اعتبار نظامی آمریکا در حمله موشکی به عین الاسد و زخمی شدن تعدادی از نظامیان این کشور بازمی گردد. به نظر بایدن نمایش تلافی نظامی ایران سبب شد ورق به نفع آمریکا بازنگردد و آمریکا خسارت ببیند. این خسارت مورد انتقاد دموکرات هایی مانند نانسی پلوسی نیز قرار گرفته بود. بایدن در سخنرانی های تبلیغاتی و مناظره با ترامپ راهبرد مهار رفتار منطقه ای ایران توسط ترامپ را با توجه به نفوذ ژئوپلتیکی ایران از مرزهای رژیم صهیونیستی تا یمن را شکست خورده دانسته است.
دونالد ترامپ در قالب حمایت از راهبرد مهار منطقه ای موجود از حذف سردار سلیمانی که به ادعای خود به افزایش امنیت نیروهای نظامی آمریکا و متحدین منطقه ای آن و کاهش نفوذ ایران در معادلات قدرت در سوریه و عراق منجر شده، دفاع کرده است. ترامپ با برجسته سازی ابزارها و تهدیدات نظامی (جنگ محدود) بر این باور است که در راهبرد فشار حداکثری بهره گیری از یکجانبه گرایی محدود نظامی به کاهش نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی ایران انجامیده است.
حلقه سوم: مهار تسلیحاتی؛ اجماع دوحزبی
هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات در تضعیف بازدارندگی نظامی جمهوری اسلامی ایران توافق دارند و انتقال تسلیحات پیشرفته را بر هم زننده ثبات مدنظر آمریکا در منطقه غرب آسیا می دانند. تصویب قانون کاتسا توسط اکثریت نمایندگان هر دو حزب در دوره ترامپ نشان دهنده تمایل هر دو حزب به بهره گیری از ابزارهای یکجانبه و چندجانبه در مهار تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران است. تحریم های ثانویه تسلیحاتی آمریکا بر علیه جمهوری اسلامی ایران مهمترین ابزار مهار نظامی ایران برای آمریکا محسوب می شوند.
در مناظرات انتخاباتی آنچه محل اختلاف بایدن و ترامپ بوده است تکنیک مهار تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران در قالب مهار فرا برجامی و مهار درون برجامی است. مهار تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران در راهبرد فشار حداکثری در چهارچوب مهار یکجانبه با استفاده از فشار اقتصادی و تهدید مشتریان و فروشنده های سلاح به جمهوری اسلامی ایران دنبال می شود. جو بایدن رقیب انتخاباتی ترامپ با اشاره به هجوم موشکی ایران به پایگاه های نظامی آمریکا در عراق و تهدید نظامی ایران برای متحدین منطقه ای آمریکا سیاست مهار تسلیحاتی ترامپ را شکست خورده دانسته است و مهار تسلیحاتی ایران در قالب بازگشت به برجام و تقویت سازوکارهای مهار تسلیحاتی از طریق توافقات چندجانبه جدید را به صورت ضمنی مطرح کرده است.
تحلیل راهبردی
تفاوت رویکرد راهبردی جو بایدن و دونالد ترامپ در ارتباط با مهار جمهوری اسلامی ایران در سه حلقه هم پیوند راهبردی منطقه ای، موشکی و هسته ای بررسی شد. انتقادات بایدن و کاملا هریس به ترامپ و پنس و دفاع ترامپ از راهبرد فشار حداکثری در سه سطح شناسایی و ادراک از تهدید جمهوری اسلامی ایران، ارائه راهبرد کارآمد و مناسب مهار جمهوری اسلامی ایران و محاسبه هزینه های پیش رو قابل ارزیابی است. هر دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری ادراک تهدیدآمیز بالایی از توانایی های تسلیحاتی- هسته ای و منطقه ای جمهوری اسلامی ایران دارند و آن را برای امنیت ملی آمریکا و متحدین منطقه ای آن تهدیدآمیز می دانند.
دموکرات هایی مانند بایدن بر این باور هستند که راهبرد فشار حداکثری ترامپ به امتیازگیری از جمهوری اسلامی ایران منجر نشده است بلکه توانایی ایران را در بسیج افکار عمومی داخلی جهت مقاومت در برابر راهبرد فشار حداکثری آمریکا افزایش داده است. در منطق راهبرد چندجانبه پیشنهادی بایدن که امتداد چندجانبه گرایی اوباما است امتیازگیری پلکانی و مطرح کردن برجام های منطقه ای و موشکی در پیوند با برجام هسته ای میزان سرسختی نخبگان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را کاهش می دهد و با کاهش بار روانی حاصل از فشار حداکثری زمینه های کسب توافق در حوزه های مختلف را فراهم می سازد. در راهبرد چندجانبه گرایانه بایدن بر اساس بازگشت به توافقنامه برجام وضعیت جمهوری اسلامی ایران همچنان در فضای قرار گیری در مارپیچ بحران خواهد بود با این تفاوت که با تحمیل برجام های کامل تر از برجام قبلی به فرسودگی راهبردی موجود آمریکا در برابر ایران پایان می دهد.
دونالد ترامپ و جمهوری خواهان طرفدار وی با ضعیف دانستن مذاکره پیش از درهم شکستن توان اقتصادی و راهبردی جمهوری اسلامی ایران، حاصل مذاکره برابر و استفاده بیش از اندازه از ابزار دیپلماسی را تنفس مصنوعی و امتیاز دهی به جمهوری اسلامی ایران می دانند و تنها راه حل پایان دادن به تهدیدات تسلیحاتی- هسته ای و منطقه ای ایران را قرار دادن این کشور در بن بست راهبردی و خفگی اقتصادی می دانند. ترامپ بر خلاف بایدن بر این باور است که با اعمال فشار حداکثری و تسلیم جمهوری اسلامی ایران می توان بدون امتیازدهی تدریجی به صورت یکجانبه و یکباره حل و فصل نمود.
برخلاف تاکتیک دموکرات ها که قرار دادن ایران در مارپیچ بحران را با استفاده از امتیازگیری تدریجی مطلوب و کاهنده هزینه های مهار جمهوری اسلامی ایران می دانند تیم سیاست خارجی ترامپ قرار دادن ایران در مدار انقباض راهبردی و حل یکباره و کامل مسایل موجود با جمهوری اسلامی ایران را مطلوب و کم هزینه تر از مذاکرات بلندمدت و امتیاز گیری تدریجی ارزیابی می کنند. در جنگ هیبری (ترکیبی) دو دهه اخیر بر علیه نفوذ منطقه ای و برنامه موشکی و هسته ای جمهوری اسلامی ایران آنچه شاخص تفاوت رفتار نگاه های ترامپی و بایدنی بوده است تقدم و تاخیر لحظه آغاز مذاکره بوده است. ترامپی ها طرفدار فرمول ابتدا فشارهای ناتوان کننده و بعد مذاکره هستند و بایدنی ها به دنبال مذاکره توام با فشارهای فلج کننده می باشند.
نتیجه گیری
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به دلیل نقش تعیین کنندگی آن در سیاست خارجی آمریکا از اهمیت بالایی نزد کشورهایی که از سیاست خارجی این کشور تاثیر می پذیرند برخوردار است. رویکردهای متفاوت کاندیداهای ریاست جمهوری در حوزه مهار جمهوری اسلامی ایران توسط نخبگان سیاست خارجی ایران دنبال می شود و علیرغم شباهت های بسیار بین این دو نامزد در بحث راهبرد مهار ایران تفاوت های این دو نامزد قابل توجه بوده است. استفاده از ابزار دیپلماسی با استفاده از رویکرد چندجانبه گرایی گزینه مطلوب دموکرات های طرفدار جو بایدن بوده است و در سمت دیگر ترامپ به دنبال ناتوان سازی و تسلیم جمهوری اسلامی ایران با استفاده از راهبرد فشار حداکثری و در مرحله بعد امتیازگیری حداکثری در میز مذاکره است. فصل مشترک ادراک مبتنی بر تهدید هر دو کاندیدا مهار ایران با استفاده از ابزارهای تحریم و مذاکره است. اما آنچه فصل تمایز این دو رقیب انتخاباتی را تشکیل می دهد همزمانی و ناهمزمانی بهره گیری از ابزار دیپلماسی و تحریم است.
خبرهای مرتبط
ارسال نظرات