گزارش
۲۵ مرداد ۱۳۹۵ | ۱۵:۲۶
آینده روابط سوریه و ایران در پرتو سناریوهای ممکن
نوع : کوتاه مدت
سال : 1385
موضوع : خاورمیانه
تهیه شده در : معاونت پژوهشهای سیاست خارجی / گروه مطالعات خاورمیانه و خلیج فارس
خلاصه
اصلیترین نقطه قوت هر کشور در صورت واگشت میتواند به اصلیترین نقطه ضعف ان کشور مبدل شود و لبنان برای سوریه چنین وضعی داشت. خروج نیروهای اسرائیلی از بخش عمدهای از مرزهای جنوب لبنان به شکوفایی حس ملیت لبنانی و شوق به استقلال و تمایل به یک سیاست خارجی مستقل انجامید که طی آن دیگر تحمل حضور نیروهای بیگانه برای طبقة متوسط لبنانی بسیار دشوار شده بود. این عامل داخلی در کنار اکراه بشار از ادامه سیاستهای منطقهگرایانه پدرش و تمایل او به تحکیم یک دولت ملی مستقل و مبتنی بر ساز و کارهای مدنیتر، ترور رفیق حریری و همه اینها در کنار فشارهای خارجی از سوی آمریکا و فرانسه و حتی سازمان ملل، مجموعاً سوریه را با معضل مشروعیت حضور در لبنان مواجه ساخت که طی آن 14 هزار سرباز سوری خاک لبنان را ترک گفتند. به دنبال این تحولات، موافقت سوریه با نخستوزیری نجیب میقاتی، یعنی فردی که آن قدر که پیوندهای اقتصادی با سوریه داشت، تعلقات سیاسی بدان نداشت و سپس طرح انتخابات آزاد پارلمانی بدون حضور مؤثر سوریه، مطرح شدن مجدد برخی شخصیتهای مخالف سوریه در سیاست لبنان، فشارهای بینالمللی برای خلع سلاح حزبا...، گزارشها پیرامون سوء رفتار سیاسی سوریها در لبنان و برخی روندهای دیگر که به نظر نمیرسید چندان خود بخودی باشند، مجموعاً لبنان را از یک مزیت به منبعی برای بحران برای سوریه بدل ساختند. در واقع ترور رفیق حریری اوج این جریان بود که طی آن فشارهای سیاسی، حقوقی و اخلاقی علیه سوریه ابعاد ملموس و روشنی یافت و به ویژه با جلب مأموران ارشد دولت سوریه به اروپا جهت بازجویی، ضربه اساسی به شأن و حاکمیت دولت در سوریه وارد آمد. با بروز این فشارها پرسشی که پاسخ به آن در شرایط فعلی اهمیت زیادی پیدا میکند این است که چه چشماندازی برای دولت بشاراسد در آینده قابل پیشبینی وجود دارد؟ صاحبنظران چهار پاسخ را برای این پرسش محتمل میدانند.
بررسی سناریوها
1- کودتای داخلی: گزارشهای چندانی از تشدید مشکلات درون دولتی و درون خاندانی از سوریه در دست نیست. بشاراسد در دو مرحله، کادرهای فرتوت و وفادار به پدر را که تجربه عمل نظامی داشتند کنار نهاده و ابستگان جوانتر عمدتاً تکنوکرات وفادار به خود را روی کار آورده است.
2- دگرگونی از پایین: اصلیترین مشکل دولت سوریه، احتمال افزایش شورشهای قومی اکراد در مناطق نزدیک به مرزها با عراق و ترکیه و ناآرامیهای شهری از سوی اکثریت سنی است. اما نکتهای که استبعاد ذهنی میآفریند آن است که تصور کنیم بین این مشکلات ساختاری و ظهور دولتی جدید در سوریه فاصله اندکی وجود دارد و آن میتواند به این منجر شود. مشکلات فوق هر دو قدیمی و ساختاری هستند و دولت سوریه تاریخی طولانی از مواجهت با آنها را پشت سرگذارده و مهارت اندوخته است. روشن است که بر روی ظرفیت تشکیلات اپوزیسیون مدنی و مخالفت اقلیت مسیحی در جامعه سوریه نیز در میان مدت نمیتوان چندان حساب نمود.
3- تغییر از بیرون: هیچ دولتی تاکنون صرفاً از طریق فشارهای بیرونی سقوط نکرده است. فشارهای بیرونی میتوانند بشاراسد را ضعیف و متزلزل نمایند اما آیا میتوانند بدون بحرانهای سخت داخلی او را تسلیم کنند؟ دولت سوریه در حالی هیچگاه تسلیم نشده است که از ابتدا تاکنون عناصر متعدد ضعفآفرین را در درون خود نهفته داشته است. آیا یک دولت ضعیف شده در سوریه از ادعاهایش بر بلندهای جولان دست برمیدارد؟ آیا از روابط گرم خود با ایران و حزبا... دست میشوید و آیا از توانایی خود برای دیالوگ با رهبران عرب و مخصوصاً رهبران لبنانی تخلیه میشود؟ طبیعتاً خیر. نظریه یک دولت ضعیف در سوریه، واقعیت همین دولت فعلی است. این دولت میتواند حتی از این هم ضعیفتر و بحرانزدهتر شود، اما بخش عمده داعیهها، رفتارها و حق انتخابهای آن همچنان باقی بماند و آن را از رسیدن به مرز تسلیم نگهداری کند.
4- – تداوم مقاومت دولت کنونی: دولت سوریه میتواند سرنگون شود، اما این واقعیت مبتنی بر تحولات و زمینهها و روندهای کنونی نخواهد بود بلکه حاصل یک اتفاق کمتر قابل پیشبینی خواهد بود. مثل حملة نظامی همه جانبه اسرائیل، سقوط هواپیمای حامل سران، بازداشت بشاراسد و غیره. در این شرایط احتمالی که قویتر مینماید، تداوم وضعیت بحرانی در دولت سوریه - یک امر تقریباً موجود – و روند بطئی مهارت یافتن بشاراسد برای کنار آمدن با بحرانهای جاری است. هر چه تحمل بشاراسد بیشتر تداوم یابد، احتمال بروز اختلافات جزیی میان نیروهای خارجی که فشارهای کنونی بر سوریه را رقم میزنند، افزایش مییابد و این یعنی زایش فضاهای کوچک تنفس برای دولت سوریه.
مورد ایران:
احتمالاً سوریه نیز همچون ایران در آینده به تجربة سیاستی ظاهراً متناقض دست خواهد یازید یعنی در حالی که از یک سو میکوشد به دامان روشهای کمابیش مشارکتی و مدنی و تقویت آنها متوسل شود، از دیگر سو به انسجام و تقویت سازمان حکومت همت خواهد گماشت. شاید بتوان گفت که این، سناریوی کلی برای آینده کشورهای دیگری همچون عربستان، پاکستان، کویت و اردن نیز صادق خواهد بود؛ سناریویی که طی آن دولتها میکوشند همزمان خود را قدرتمندتر و مردمیتر بسازند.
در هر حال، سیاست ایران تا زمانی که افقهای استمرار دولت کنونی سوریه وجود دارد، باید حمایتهای مؤثر و کمتر مشروط از این دولت باشد.
اصلیترین نقطه قوت هر کشور در صورت واگشت میتواند به اصلیترین نقطه ضعف ان کشور مبدل شود و لبنان برای سوریه چنین وضعی داشت. خروج نیروهای اسرائیلی از بخش عمدهای از مرزهای جنوب لبنان به شکوفایی حس ملیت لبنانی و شوق به استقلال و تمایل به یک سیاست خارجی مستقل انجامید که طی آن دیگر تحمل حضور نیروهای بیگانه برای طبقة متوسط لبنانی بسیار دشوار شده بود. این عامل داخلی در کنار اکراه بشار از ادامه سیاستهای منطقهگرایانه پدرش و تمایل او به تحکیم یک دولت ملی مستقل و مبتنی بر ساز و کارهای مدنیتر، ترور رفیق حریری و همه اینها در کنار فشارهای خارجی از سوی آمریکا و فرانسه و حتی سازمان ملل، مجموعاً سوریه را با معضل مشروعیت حضور در لبنان مواجه ساخت که طی آن 14 هزار سرباز سوری خاک لبنان را ترک گفتند. به دنبال این تحولات، موافقت سوریه با نخستوزیری نجیب میقاتی، یعنی فردی که آن قدر که پیوندهای اقتصادی با سوریه داشت، تعلقات سیاسی بدان نداشت و سپس طرح انتخابات آزاد پارلمانی بدون حضور مؤثر سوریه، مطرح شدن مجدد برخی شخصیتهای مخالف سوریه در سیاست لبنان، فشارهای بینالمللی برای خلع سلاح حزبا...، گزارشها پیرامون سوء رفتار سیاسی سوریها در لبنان و برخی روندهای دیگر که به نظر نمیرسید چندان خود بخودی باشند، مجموعاً لبنان را از یک مزیت به منبعی برای بحران برای سوریه بدل ساختند. در واقع ترور رفیق حریری اوج این جریان بود که طی آن فشارهای سیاسی، حقوقی و اخلاقی علیه سوریه ابعاد ملموس و روشنی یافت و به ویژه با جلب مأموران ارشد دولت سوریه به اروپا جهت بازجویی، ضربه اساسی به شأن و حاکمیت دولت در سوریه وارد آمد. با بروز این فشارها پرسشی که پاسخ به آن در شرایط فعلی اهمیت زیادی پیدا میکند این است که چه چشماندازی برای دولت بشاراسد در آینده قابل پیشبینی وجود دارد؟ صاحبنظران چهار پاسخ را برای این پرسش محتمل میدانند.
بررسی سناریوها
1- کودتای داخلی: گزارشهای چندانی از تشدید مشکلات درون دولتی و درون خاندانی از سوریه در دست نیست. بشاراسد در دو مرحله، کادرهای فرتوت و وفادار به پدر را که تجربه عمل نظامی داشتند کنار نهاده و ابستگان جوانتر عمدتاً تکنوکرات وفادار به خود را روی کار آورده است.
2- دگرگونی از پایین: اصلیترین مشکل دولت سوریه، احتمال افزایش شورشهای قومی اکراد در مناطق نزدیک به مرزها با عراق و ترکیه و ناآرامیهای شهری از سوی اکثریت سنی است. اما نکتهای که استبعاد ذهنی میآفریند آن است که تصور کنیم بین این مشکلات ساختاری و ظهور دولتی جدید در سوریه فاصله اندکی وجود دارد و آن میتواند به این منجر شود. مشکلات فوق هر دو قدیمی و ساختاری هستند و دولت سوریه تاریخی طولانی از مواجهت با آنها را پشت سرگذارده و مهارت اندوخته است. روشن است که بر روی ظرفیت تشکیلات اپوزیسیون مدنی و مخالفت اقلیت مسیحی در جامعه سوریه نیز در میان مدت نمیتوان چندان حساب نمود.
3- تغییر از بیرون: هیچ دولتی تاکنون صرفاً از طریق فشارهای بیرونی سقوط نکرده است. فشارهای بیرونی میتوانند بشاراسد را ضعیف و متزلزل نمایند اما آیا میتوانند بدون بحرانهای سخت داخلی او را تسلیم کنند؟ دولت سوریه در حالی هیچگاه تسلیم نشده است که از ابتدا تاکنون عناصر متعدد ضعفآفرین را در درون خود نهفته داشته است. آیا یک دولت ضعیف شده در سوریه از ادعاهایش بر بلندهای جولان دست برمیدارد؟ آیا از روابط گرم خود با ایران و حزبا... دست میشوید و آیا از توانایی خود برای دیالوگ با رهبران عرب و مخصوصاً رهبران لبنانی تخلیه میشود؟ طبیعتاً خیر. نظریه یک دولت ضعیف در سوریه، واقعیت همین دولت فعلی است. این دولت میتواند حتی از این هم ضعیفتر و بحرانزدهتر شود، اما بخش عمده داعیهها، رفتارها و حق انتخابهای آن همچنان باقی بماند و آن را از رسیدن به مرز تسلیم نگهداری کند.
4- – تداوم مقاومت دولت کنونی: دولت سوریه میتواند سرنگون شود، اما این واقعیت مبتنی بر تحولات و زمینهها و روندهای کنونی نخواهد بود بلکه حاصل یک اتفاق کمتر قابل پیشبینی خواهد بود. مثل حملة نظامی همه جانبه اسرائیل، سقوط هواپیمای حامل سران، بازداشت بشاراسد و غیره. در این شرایط احتمالی که قویتر مینماید، تداوم وضعیت بحرانی در دولت سوریه - یک امر تقریباً موجود – و روند بطئی مهارت یافتن بشاراسد برای کنار آمدن با بحرانهای جاری است. هر چه تحمل بشاراسد بیشتر تداوم یابد، احتمال بروز اختلافات جزیی میان نیروهای خارجی که فشارهای کنونی بر سوریه را رقم میزنند، افزایش مییابد و این یعنی زایش فضاهای کوچک تنفس برای دولت سوریه.
مورد ایران:
احتمالاً سوریه نیز همچون ایران در آینده به تجربة سیاستی ظاهراً متناقض دست خواهد یازید یعنی در حالی که از یک سو میکوشد به دامان روشهای کمابیش مشارکتی و مدنی و تقویت آنها متوسل شود، از دیگر سو به انسجام و تقویت سازمان حکومت همت خواهد گماشت. شاید بتوان گفت که این، سناریوی کلی برای آینده کشورهای دیگری همچون عربستان، پاکستان، کویت و اردن نیز صادق خواهد بود؛ سناریویی که طی آن دولتها میکوشند همزمان خود را قدرتمندتر و مردمیتر بسازند.
در هر حال، سیاست ایران تا زمانی که افقهای استمرار دولت کنونی سوریه وجود دارد، باید حمایتهای مؤثر و کمتر مشروط از این دولت باشد.
ارسال نظرات