مدیریت مدرسه محور: الگویی نوین برای نظام آموزش و پرورش
مدیریت مدرسهمحور واژهای نو در ادبیات سازمانیافته آموزش و پرورش جهان است که به نوعی سیاست و مشی اجرایی در امور تعلیم و تربیت را رهنمون میشود. در کالبدشکافی این سیاست، به دو مفهوم «بصیرت و عمل» برخورد میکنیم که اولی پیشنیاز دومی و دومی مکمل اولی است و این دو به منزلة ارکان فلسفی ارائه مدل برای اجرا هستند.
آنچه در مفهوم بصیرت مطرح است، سلسلهای از باورها است که میتواند در قرن بیستویکم به ظهور عنصر مشارکت اصیل و انقلابی در نظام آموزش و پرورش منجر شود. در این بصیرت مبانی زیر مطرح است:
١.اعتقاد به فرهنگ شورا و مشارکت فکری در همة امور با توجه به نظام ارزشهای معنوی و الهی؛
٢.اعتقاد به حقگرایی و واقعبینی در تصمیمسازیها و تصمیمگیریها؛
٣.اعتقاد به قرابت موضع اخذ تصمیم به مدرسه و کلاس؛
٤.امکان بالقوه برای توانمندی مدیران، آموزگاران، کارکنان و دانشآموزان؛
٥.امکان انتقال قدرت والدین از منتقدان به متحدان مدرسه؛
٦.ظهور تعادل بین قدرت متمرکز و غیرمتمرکز؛ (تقسیم قدرت ملی)
٧.اصلاحات سیاسی در اخذ تصمیمات؛
٨.اصلاحات مدیریتی در قالب تمرکزگریزی؛
٩.ایجاد فرصت برای متخصصان امور تعلیم و تربیت در اخذ تصمیمهای حرفهای و تخصصی؛
١٠.تمرین کار گروهی، بهرهوری فزونتر و موفقیت بیشتر و تقویت اعتماد به نفس؛
١١.اعتقاد به همراهی و انسجام تصمیمسازیها با عناصر و باورهای ملی و برنامههای کشوری؛
١٢.وجود همدلی و عشق، ارزشهای اخلاقی و انسانی در جامعه و تقویت این عناصر؛
از سوی دیگر برای به عمل آوردن هر برنامهای به ساختار عملیاتی نیاز داریم؛ به همین دلیل به نظر میرسد در طراحی نظام اجرایی با کارایی و توانمندی فراوان که مورد حمایت و سازگار با نظام اخلاقی و اسلامی باشد، باید به مبانی و عناصر ی پرداخت که این گزارش به آنها می پردازد.