گزارش
۰۹ شهريور ۱۳۹۵ | ۱۴:۱۰
تأملی بر ریشههای بحران در سوریه
تاریخ : دی ١٣٩٢
تهیه شده در : معاونت پژوهشهای روابط بینالملل / گروه مطالعات امنیت بینالمللی
موضوع : امنیت
چکیده
آمریکا از سالهای دهه ١٩٧٠ و در زمان وزارت خارجه هنری کیسینجر، سوریه را دولت متنفذ منطقهای، که بدون آن ثبات سیاسی در لبنان و صلحی پایدار در منطقه خاورمیانه شکل نمیگیرد، قلمداد میکرد. در دهه اول هزاره جدید، که آمریکا درگیر جنگ علیه تروریسم بود، باز نیاز به حفظ وضع موجود در سوریه وجود داشت؛ زیرا این به ثبات بیشتر منطقه، بهعنوان پیشزمینهای برای مبارزه مؤثر با تروریسم کمک میکرد. پایانگرفتن جنگ سرد در اواخر دهه ١٩٨٠، فروپاشی شوروی در اوایل دهه ١٩٩٠ و بعداً، کمرنگشدن تروریسم در اواخر دهه ٢٠٠٠، باعث شدند که اهمیت استراتژیک سوریه و نظام حاکم بر آن کشور برای غرب نیز کاهش یابد.
با اوجگیری جنگ داخلی سوریه، آمریکا در برابر مطالبات فزاینده متحدان منطقهای و بینالمللی خود برای مداخله نظامی قرار گرفت، اما با توجه به باطلاق شدن عراق و افغانستان برای آمریکا، دولت اوباما مداخله نظامی در سوریه را فاقد عقلانیت سیاسی و زیرمجموعههای آن؛ عقلانیتهای اقتصادی، اجتماعی، حقوقی و فنی لازم میدید و قاعدتاً علاقهای به آن نداشت.
اما در این میان، رونالد دوما، وزیر امور خارجه فرانسه در اواخر دهه ١٩٨٠ و اوایل دهه ١٩٩٠، در اظهارات خود از وجود برنامههایی برای براندازی دولت کنونی سوریه قبل از شروع "بحران" در این کشور در دوسال گذشته صحبت کرده است. دوما تأکید داشته که رخدادهای اخیر در سوریه، نه در آمریکا بلکه در بریتانیا طراحی شده است.
این در حالی است که برژینسکی، یکی از مشاوران امنیت ملی سابق آمریکا، رخدادهای سوریه را نتیجه تلاش نومحافظه کاران آمریکایی برای بیثباتکردن منطقه خاورمیانه در راستای تقویت اسراییل دانسته است. از سوی دیگر، هنری کیسینجر با طرح ضرورت بالکانیزهکردن سوریه، این موضع قدیمی خود را دنبال کرده که میتوان از ناآرامیها، اعم از اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی برای ادغام کشورها در "نظام بینالمللی" مطلوب بهره برداری کرد.
دریافت فایل ضمیمه :
آمریکا از سالهای دهه ١٩٧٠ و در زمان وزارت خارجه هنری کیسینجر، سوریه را دولت متنفذ منطقهای، که بدون آن ثبات سیاسی در لبنان و صلحی پایدار در منطقه خاورمیانه شکل نمیگیرد، قلمداد میکرد. در دهه اول هزاره جدید، که آمریکا درگیر جنگ علیه تروریسم بود، باز نیاز به حفظ وضع موجود در سوریه وجود داشت؛ زیرا این به ثبات بیشتر منطقه، بهعنوان پیشزمینهای برای مبارزه مؤثر با تروریسم کمک میکرد. پایانگرفتن جنگ سرد در اواخر دهه ١٩٨٠، فروپاشی شوروی در اوایل دهه ١٩٩٠ و بعداً، کمرنگشدن تروریسم در اواخر دهه ٢٠٠٠، باعث شدند که اهمیت استراتژیک سوریه و نظام حاکم بر آن کشور برای غرب نیز کاهش یابد.
با اوجگیری جنگ داخلی سوریه، آمریکا در برابر مطالبات فزاینده متحدان منطقهای و بینالمللی خود برای مداخله نظامی قرار گرفت، اما با توجه به باطلاق شدن عراق و افغانستان برای آمریکا، دولت اوباما مداخله نظامی در سوریه را فاقد عقلانیت سیاسی و زیرمجموعههای آن؛ عقلانیتهای اقتصادی، اجتماعی، حقوقی و فنی لازم میدید و قاعدتاً علاقهای به آن نداشت.
اما در این میان، رونالد دوما، وزیر امور خارجه فرانسه در اواخر دهه ١٩٨٠ و اوایل دهه ١٩٩٠، در اظهارات خود از وجود برنامههایی برای براندازی دولت کنونی سوریه قبل از شروع "بحران" در این کشور در دوسال گذشته صحبت کرده است. دوما تأکید داشته که رخدادهای اخیر در سوریه، نه در آمریکا بلکه در بریتانیا طراحی شده است.
این در حالی است که برژینسکی، یکی از مشاوران امنیت ملی سابق آمریکا، رخدادهای سوریه را نتیجه تلاش نومحافظه کاران آمریکایی برای بیثباتکردن منطقه خاورمیانه در راستای تقویت اسراییل دانسته است. از سوی دیگر، هنری کیسینجر با طرح ضرورت بالکانیزهکردن سوریه، این موضع قدیمی خود را دنبال کرده که میتوان از ناآرامیها، اعم از اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی برای ادغام کشورها در "نظام بینالمللی" مطلوب بهره برداری کرد.
دریافت فایل ضمیمه :
ارسال نظرات