
غذا، استقلال و امنیت ملی؛ بازخوانی امنیت غذایی پیش و پس از انقلاب اسلامی
غذا تنها نیاز زیستی انسان نیست؛ ستون فقرات استقلال ملی و امنیت پایدار هر سرزمینی است. هیچ ملتی را نمیتوان آزاد دانست اگر در سفرهاش وابستگی موج بزند. روز جهانی غذا، یادآور آن است که امنیت غذایی، از بذر تا نان، نه فقط مسئله کشاورزی، بلکه مسئلهی سیاست، هویت و آینده ملتهاست.
در این نوشتار، با نگاهی تحلیلی و تاریخی، مسیر پر فراز و نشیب ایران از دوران قاجار و پهلوی تا جمهوری اسلامی بررسی میشود؛ مسیری که از قحطیهای تحمیلی و وابستگی غذایی، به سوی خوداتکایی، تابآوری و سیاستهای پایدار در حوزه غذا حرکت کرده است. بدنه اصلی این نوشتار، از چهار بند («الف»، «ب»، «ج» و «د») تشکیل شده و در نهایت، توصیههایی را ارایه میدهد.
الف) زمینه تاریخی؛ از قحطی تا وابستگی
۱-دوران قاجار؛ سایه قحطی و سلطه بیگانه
در قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری شمسی، ایران بارها مزه تلخ گرسنگی را چشید. قحطی بزرگ ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ شمسی، که بنا بر پژوهشهای تاریخی، جان میلیونها ایرانی را گرفت، حاصل صرفاً خشکسالی نبود؛ بلکه از پیوند بیکفایتی مدیریتی، فروپاشی ساختار تولید سنتی و دخالت قدرتهای استعماری شکل گرفت. در روزگاری که غلات ایران به فرمان نیروهای بیگانه از کشور خارج میشد و روستاها در فقر مطلق دستوپا میزدند، کشاورزی نه صنعتی مولد، بلکه ساختاری زمینگیر بود که دهقان در آن، جز دسترنج اندک و ناامنی معیشتی، چیزی نصیب نمیبرد. در چنین بستر تاریخی، امنیت غذایی، قربانی بیدولتی و نفوذ استعمار شد.
۲-دوران پهلوی؛ نوسازی ظاهری، وابستگی عمیق
با برآمدن پهلوی، اگرچه کشور وارد دورهای از نوسازی فنی شد، اما این نوسازی بیش از آنکه به خوداتکایی بینجامد، در خدمت وابستگی ساختاری به غرب بود. در دهه ۱۳۵۰، همزمان با وفور دلارهای نفتی، کشاورزی داخلی در سایه صنعتگرایی وارداتی به حاشیه رانده شد. بخش قابل توجهی از اقلام اساسی -از گندم و شکر گرفته تا دانههای روغنی و خوراک دام- از خارج وارد میشد. در واقع، ایرانِ ثروتمندِ نفتی، در امنیت غذایی فقیر و محتاج بود. سیاستهای اصلاحات ارضی دهه ۱۳۴۰ که قرار بود زمین را از ارباب به دهقان برساند، کشاورزی سنتی را متلاشی کرد بیآنکه نظام مدرن جایگزینی بنا شود. نتیجه، مهاجرت گسترده روستاییان، افت تولید، و رشد وابستگی غذایی بود. در جنگ جهانی دوم نیز، کنترل مسیرهای غله توسط متفقین، بار دیگر کشور را در تنگنای غذایی قرار داد و نشان داد که وابستگی در حوزه غذا، میتواند به سادگی استقلال سیاسی را نیز در معرض تهدید قرار دهد.
ب) پس از انقلاب اسلامی؛ از بازسازی تا خودکفایی
۱-انقلاب، بازگشت به هویت تولید
با پیروزی انقلاب اسلامی، مسئله غذا به عنوان رکن استقلال ملی در کانون سیاستگذاری قرار گرفت. در دهه نخست پس از انقلاب، در حالیکه کشور درگیر جنگ تحمیلی و تحریمهای ظالمانه بود، سیاست خودکفایی غذایی به عنوان هدفی راهبردی دنبال شد. ثمره این جهتگیری، در آمارهای چهار دهه اخیر نمایان است. تولید غلات کشور از حدود ۸ میلیون تن در سال ۱۳۵۷ به بیش از ۲۱ میلیون تن در سالهای اخیر رسیده است؛ تولید میوه از کمتر از ۲ میلیون تن به بیش از ۱۶ میلیون تن افزایش یافته؛ و تولید شیر از حدود ۲٫۷ میلیون تن به بیش از ۸ میلیون تن رسیده است. امروز، بخش کشاورزی حدود ۱۱ درصد تولید ناخالص داخلی، بیش از ۱۸ درصد اشتغال، و نزدیک به ۸۰ درصد از نیاز غذایی کشور را در داخل تأمین میکند. این تحولات، بیانگر گذار از الگوی واردکننده مصرفی پهلوی به الگوی مولد بومی جمهوری اسلامی است.
۲-خودکفایی در گندم؛ نماد استقلال غذایی
موفقیت در تولید گندم، نماد بارز این تحول است. ایران پیش از انقلاب، سالانه بیش از یک میلیون تن گندم وارد میکرد؛ اما در دو دهه اخیر، بارها به مرز خودکفایی پایدار در این محصول راهبردی رسیده است. سیاست خرید تضمینی، حمایت از کشاورزان خُرد، توسعه سامانههای آبیاری تحت فشار و مکانیزاسیون، نقش محوری در این دستاورد داشتهاند. در برخی سالها، تولید داخلی گندم حتی از نیاز مصرفی کشور فراتر رفته و ایران را در زمره تولیدکنندگان عمده منطقه قرار داده است. این دستاورد، صرفاً اقتصادی نیست؛ بیانیهای از اراده ملی برای استقلال و مقاومت در برابر فشارهای خارجی است.
۳-ارتقای کیفیت و ایمنی غذایی
در کنار رشد کمی، کیفیت نیز ارتقا یافته است. توسعه صنایع فرآوری و بستهبندی، استانداردسازی زنجیره تولید، و گسترش نظارتهای بهداشتی، موجب افزایش شاخص امنیت غذایی گردید. مطابق گزارشهای رسمی، شاخص «کفایت تأمین انرژی غذایی» در ایران طی سالهای اخیر بیش از ۱۰۰ درصد بوده است؛ یعنی ظرفیت تولید و تأمین غذا از نیاز پایه جمعیت فراتر رفته است. این امر نشان میدهد که جامعه ایرانی، در مقیاس ملی، از ناامنی غذایی ساختاری فاصله گرفته است.
ج) چالشهای نوپدید؛ سایه وابستگی فناورانه و تهدید منابع طبیعی
با وجود این پیشرفتها، امنیت غذایی کشور همچنان با چالشهایی روبهروست:
-نخست، اتلاف مواد غذایی؛ برآوردها نشان میدهد سالانه حدود ۳۰ تا ۳۵ درصد محصولات کشاورزی در مراحل تولید تا مصرف از بین میرود، رقمی معادل غذای مصرفی میلیونها نفر.
دوم، وابستگی فناورانه به واردات نهادهها مانند بذر، کود، سموم و ماشینآلات، که در شرایط تحریم یا نوسانات ارزی، زنجیره تولید را تضعیف میکند.
سوم، فشار بر منابع طبیعی؛ کشاورزی ایران نزدیک به ۹۰ درصد آب تجدیدپذیر کشور را مصرف میکند، در حالیکه الگوی بهرهوری هنوز پایین است.
چهارم، نابرابری تغذیهای؛ دهکهای پایینتر جامعه همچنان از دسترسی کافی به غذای سالم و متنوع برخوردار نیستند، که میتواند آثار اجتماعی و بهداشتی بلندمدت داشته باشد.
د) ارزیابی راهبردی؛ از وابستگی به تابآوری
جمهوری اسلامی ایران توانسته است از وضعیتی که در آن وابستگی غذایی، ابزاری برای فشار سیاسی و استعماری بود، به نقطهای برسد که در آن امنیت غذایی بخش عمدهای از جمعیت کشور بر پایه تولید داخلی تأمین میشود. سطح تابآوری کشور در برابر بحرانهای جهانی -از جمله تحریم، خشکسالی و نوسانات بازار جهانی- در مقایسه با پیش از انقلاب بهمراتب بالاتر است. با اینحال، تا استقلال غذایی به معنای مطلق، هنوز باید راهی را پیمود؛ زیرا استقلال واقعی و کامل، زمانی پایدار است که وابستگی فناورانه، هدررفت منابع و آسیب به محیط زیست نیز مهار شود. به بیان دیگر، جمهوری اسلامی توانسته است بنیان استقلال غذایی را بنا کند، اما برای حفظ و ارتقای آن، باید مسیر پیشرفت و توسعه و حکمرانی علمی بر زنجیره غذا را با جدیت دنبال کند.
جمعبندی
ایران، که روزگاری در سایه قحطی و استعمار، امنیت غذاییاش به دست بیگانگان بازیچه میشد، امروز با اتکا به دانش، اراده و سیاستگذاری ملی، توانسته است بخش عمده غذای خود را بر پایه تولید داخلی تأمین کند. انقلاب اسلامی نه تنها استقلال سیاسی، بلکه استقلال در نان و غذا را به عنوان نماد عزت ملی بازآفرینی کرد. با این حال، امنیت غذایی مفهومی ایستا نیست؛ باید هر روز از نو ساخته شود. آینده غذا در ایران، نه در زمینهای حاصلخیز بلکه در تصمیمهای خردمندانه، سیاستهای علمی و همافزایی نهادهای ملی رقم خواهد خورد. در صورتی که این مسیر با درایت و تدبیر ادامه یابد، جمهوری اسلامی ایران میتواند نه تنها در تأمین غذای مردم خود، بلکه در تبدیل شدن به یکی از قدرتهای غذایی منطقه و الهامبخش استقلال غذایی جهان اسلام، نقشآفرینی کند. توصیههای سیاستی زیر به همین منظور مطرح گردیده است:
-توسعه کشاورزی دانشبنیان: سرمایهگذاری هدفمند در فناوریهای هوشمند آبیاری، اصلاح بذر، و دادهمحوری در مدیریت تولید.
-کاهش ضایعات غذایی: اصلاح نظام انبارداری و حملونقل، توسعه صنایع تبدیلی و بستهبندی، و فرهنگسازی ملی برای کاهش اسراف.
-تنوعبخشی به سبد غذایی: گسترش تولید پروتئینهای داخلی، توسعه شیلات و دامپروری پایدار، و تمرکز بر محصولات سازگار با کمآبی.
-بومیسازی نهادههای راهبردی: حمایت از شرکتهای داخلی برای تولید بذر، کود و ماشینآلات، و ایجاد ذخایر استراتژیک فناورانه.
-پایش مستمر امنیت غذایی: نظرداشت نسبت به «رصدخانه ملی غذا» برای جمعآوری دادههای واقعی از تولید تا مصرف، و انتشار منظم شاخصهای امنیت غذایی.
-عدالت تغذیهای: اجرای طرحهای حمایتی برای دسترسی دهکهای پایین به غذای سالم، و ارتقای سواد تغذیهای در سطح جامعه.
-پایداری منابع طبیعی: بازچرخانی آب، توسعه کشاورزی حفاظتی، و بازسازی خاکهای فرسوده.
-هماهنگی سیاستهای کلان: اهتمام به «سند جامع حکمرانی غذا، آب و محیط زیست» به عنوان نقشه راه ملی برای دهه آینده.