چهره جدید عربستان بن سلمان؛ الگوی مطلوب مدیریت تهدیدات
مقدمه
چهره جدید منطقه ای عربستان سعودی را می توان به صورت مشخصه های جدید رفتاری و منابع سازنده تغییرات رفتاری مطالعه نمود. مشخصه های رفتار جدید عربستان عبارتند از تهاجمی شدن و متنوع تر شدن راهبرد عربستان در برابر جمهوری اسلامی ایران، تقویت پیوندهای تسلیحاتی و امنیتی با آمریکا، تقویت اشتراک اهداف امنیتی با رژیم صهیونیستی و تقویت پیوندهای فرامنطقه ای با قدرت های جهانی. منابع شکل دهنده به رفتار جدید منطقه ای عربستان را می توان در سه منبع خلاصه نمود. این منابع عبارتند از: نخبگان جدید سیاسی (تقویت ناسیونالیسم عربی)، ظهور طبقه متوسط جدید و اصلاحات اقتصادی سکولار و تغییر موازنه ژئوپلتیکی منطقه غرب آسیا.
تغییرات رفتار راهبردی عربستان در منطقه غرب آسیا پس از به قدرت رسیدن ملک سلمان و قدرت گیری بن سلمان آشکار بوده است. حمله به یمن در سال 2015 و افزایش رویکرد تهاجمی نسبت به جمهوری اسلامی ایران در کنار همراهی با آمریکا و رژیم صهیونیستی و قرار گرفتن در کمپین فشار حداکثری علیه ایران چگونه قابل تبیین و فهم است؟ در برابر رویکرد تهاجمی موجود عربستان الزامات راهبرد امنیتی ایران باید چگونه باشد و نحوه ی صحیح و مطلوب مدیریت تهدیدات عربستان سعودی چیست؟
ظهور نخبگان جدید و پدیده ناسیونالیسم عربی[1]
نخبگان جدید سیاست خارجی عربستان از ویژگی های مانند ضد ایرانی، غربگرا و وابستگی به شخص ملک سلمان و بن سلمان بودن برخوردار هستند. در دکترین سیاست خارجی بن سلمان عنصر ضد ایرانی به شکل برجسته ای مطرح شده است. نخبگان جدید سعودی بر این باورند که رویکردهای گذشته دیگر در شرایط جدید قادر به تامین منافع و امنیت آل سعود نیست و این کشور چاره ای جز در پیش گرفتن رویکردهای جدید تهاجمی معطوف به بکارگیری تمامی عناصر قدرت در سطح منطقه ای ندارد.[2]
در کنار ادراک مبتنی بر شکاف های مذهبی و ایدئولوژیکی نقشی را که بن سلمان به عنوان نماد ناسیونالیسم عربی[3] در منطقه غرب آسیا در تقابل با جمهوری اسلامی ایران به همراهی امارات متحده عربی برای خود تعریف کرده است سبب افزایش تنش ها شده است. در گزاره های ادراکی نخبگان تصمیم ساز عربستان از تهدیدات جمهوری اسلامی ایران، ایران همواره به دنبال سلطه منطقه ای با نفوذگذاری بر سرتاسر منطقه خواهد بود. بن سلمان در برخی از مصاحبه ها خود سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را با سیاست خارجی دیکتاتورهای نازی آلمانی مقایسه کرده است.[4]
تغییر موازنه ژئوپلتیکی منطقه غرب آسیا
به دلیل شکست های متوالی عربستان در حوزه های مختلف رقابت ژئوپلتیکی در برابر جمهوری اسلامی ایران ادراک تهدید و انزوای راهبردی این کشور بیش از گذشته شده است. هزینه 30 میلیارد دلاری عربستان در جنگ داخلی سوریه و هزینه هفتگی 200 میلیون دلاری در جنگ یمن نه تنها به بسط نفوذ منطقه ای این کشور منجر نشده است بلکه خفگی ژئوپلتیکی و تضعیف موقعیت منطقه ای آل سعود را به همراه داشته است. پذیرش گزینه مذاکره با جمهوری اسلامی ایران و انصارالله و انفعال در برابر انفجارهای سپتامبر 2019 در آرامکو بیانگر ضعف عربستان در پیش برد راهبرد منطقه ای از طریق ابزارهای اجبارآمیز یکجانبه و نیاز این کشور به برگزیدن راهبرد احتیاط آمیزتر است. آغاز افول منطقه ای عربستان را می توان همزمان با سقوط صدام در سال 2003 و افزایش عمق راهبردی ایران در عراق و سوریه دانست.
ظهور طبقه متوسط جدید و انجام اصلاحات اقتصادی
ظهور طبقه جدید و حرکت نخبگان جدید عربستان به سمت چند لایه سازی اقتصاد کشور و تعریف پایه های جدید مشروعیت داخلی ریشه در پویایی های سیاسی-اجتماعی و اقتصادی داخلی دارد. بیش از 25 درصد مردم عربستان سفرهای خارجی دارند. 10 میلیون کارگر غیر عربستانی در ساختار اقتصادی-اجتماعی جامعه وجود دارند و بیش از 60 هزار دانشجوی عربستانی در آمریکا درس می خوانند. در عربستان طبقه متوسط با دیدگاه های مدرن درحال رشد است. 60 درصد از جمعیت عربستان زیر 30 سال سن دارند. اصلاحات اجتماعی در عربستان به دلیل از بالا به پایین بودن و کنترل وسیع سیاسی-امنیتی از ظرفیت تاثیرگذاری ناچیزی در سیاست خارجی برخوردار است. به عنوان مثال جریان الصحوه[5] در عربستان نتوانست به خواسته های سیاسی-اجتماعی خود برسد و سرکوب شد. به دلیل کنترل اصلاحات اجتماعی و نمایشی بودن آن در وضعیت حقوق بشر عربستان نیز تغییری ایجاد نشده است.
الگوی مواجهه مطلوب جمهوری اسلامی ایران با عربستان سعودی
راهبرد مطلوب پیشنهادی برای برخورد با سیاست خارجی تهاجمی عربستان در برابر جمهوری اسلامی ایران از سه لایه اجرایی تشکیل می شود. لایه اول تقویت بازدارندگی نظامی جهت کاهش خطر احتمال وقوع جنگ مستقیم نظامی است. لایه دوم تقویت متحدین منطقه ای جهت جلوگیری از تضعیف نفوذ منطقه ای و قرار دادن عربستان سعودی در وضعیت تدافعی است. آخرین لایه اجرایی، بهره گیری از فرصت مذاکره در قالب الگوی مذاکره محدود مورد به مورد است.
این الگو به دلیل عدم دربرگیری همه مسایل منطقه ای و مرحله به مرحله بودن از مطلوبیت بالایی برخوردار است. سازوکار اجرایی این الگو به این صورت است که در ابتدا در یک مورد امنیتی مورد چالش، مذاکره به صورت دوجانبه و چندجانبه انجام می شود و در مرحله بعد با اجرایی شدن توافق اول توافق دوم به صورت دو و چند جانبه مورد مذاکره قرار خواهد گرفت. برای دست یابی به امتیازات بیشتر در فرآیند مذاکرات می توان در کنار تقویت بازدارندگی نظامی و متحدین منطقه ای از ابزارهای دیپلماسی عمومی، دیپلماسی رسانه ای و ارتباط گیری با گروه های مخالف سیاست های بن سلمان استفاده نمود. الگوی مذاکراتی فوق از سه امتیاز راهبردی برخوردار است.
اولین امتیاز تقویت همکاری با کشورهای میانه رو است. با توجه به نفوذ نسبی گسترده عربستان بر حکام حاشیه خلیج فارس با استفاده از توافق بر سر یک و یا دو مورد اختلافی با عربستان در آینده نزدیک می توان با کشورهای میانه رو منطقه مانند کویت و مصر به تقویت مناسبات اقتصادی و سیاسی دست یافت. روابط اقتصادی با کویت و امارات متحده عربی از اهمیت بالایی برخوردار است[6]. در بعد سیاسی اشتراک مواضع ایران و کویت در پیوستن رژیم صهیونیستی به پیمان ان پی تی و عدم تمایل مصر به حضور گسترده در ائتلاف منطقه ای بر علیه ایران را می توان با تقویت مناسبات سیاسی برجسته تر ساخت. ارتباط گیری نزدیک تر با بحرین جهت کاهش فشار بر شیعیان و کاهش لغو تابعیت معترضان بحرینی از دیگر امتیازات راهبردی نزدیک شدن به کشورهای میانه رو منطقه با استفاده از دستیابی به توافق محدود با عربستان است.
کاهش ادراک تهاجمی نخبگان سیاسی عربستان و انزوای حلقه تندرو حامی بن سلمان امتیاز دوم مذاکره محدود با عربستان است. برقراری روابط کنسولی، اعظام حجاج و گردشگری و زیارت از دیگر مزایای مثبت الگوی دوم مذاکره است. مزیت سوم در مذاکره محدود حرکت به سمت دست یابی به الگویی درون زای منطقه ای برای حل مسایل منطقه ای دو جانبه است. تشویق یمنی ها برای مذاکره با عربستان[7]، پیش برد طرح صلح هرمز، امضای توافق نامه عدم تجاوز متقابل، برقراری امنیت کشتی های تجاری و نفتی برای کشورهای حاشیه خلیج فارس به صورت مشترک می توانند نقاط شروع مذاکرات محدود برای دست یابی به الگوی مذکور باشند.
در کنار پیش برد مذاکرات محدود با عربستان سعودی می توان از ابزارهای دیپلماسی عمومی، رسانه ای و بهره گیری از مخالفان سیاست های بن سلمان استفاده نمود. احزاب سبز در آلمان و حزب کارگر به رهبر کربن در انگلستان می توانند گزینه های مناسبی برای همکاری با شبکه انگلیسی زبان جمهوری اسلامی ایران برای مصاحبه و بازتاب نظرات ضد جنگ یمن آنها باشد. تهیه خوراک و محتوا برای شبکه های ترک زبان و الجزیره قطر و همکاری در تهیه مستند از جنایات آل سعود در یمن و سوریه در قالب پروژه های مشترک دو و چندجانبه گزینه ی دیگری از مکمل های رسانه ای برای اخذ امتیاز هستند. در قضیه قتل خاشقچی همکاری ایران، ترکیه و قطر سبب انزوای عربستان و برکنار عادل الجبر از منصب وزارت امور خارجه شد.بهره گیری از اختلافات درون خاندانی و قبیله ای جهت فشار بر راهبردهای تهاجمی بن سلمان با توجه به کسب قدرت خارج از رویه معمول خاندان آل سعود و افزایش هزینه های ماجراجویی های منطقه ای و پیامدهای آن مانند حمله به تاسیسات آرامکو راهبرد رسانه ای و سیاسی مناسب دیگری است که می تواند در کنار تشدید اعتراضات شیعیان استان های نفت خیز عربستان به امتیازگیری از عربستان منتهی شود.
در بعد بهره گیری از چندجانبه گرایی فرامنطقه ای، روسیه و چین به دلیل داشتن ظرفیت تاثیرگذاری بر رفتارهای امنیتی عربستان می توانند نقش برجسته ای را در کاهش تنش های بین دو کشور ایفا نمایند. روسیه و چین منافع مشترکی در حفظ ثبات راهبردی در منطقه خلیج فارس دارند. با افزایش تنش های امنیتی حضور نظامی آمریکا در منطقه خلیج فارس شکل پررنگی پیدا می کند. چین با نیاز 12 درصدی به نفت عربستان در کنار روسیه به کاهش تنش های امنیتی در این منطقه نیاز اقتصادی دارد. روسیه منطقه خلیج فارس را یکی از حوزه های نفوذ خود در سالهای آتی می داند و دست یابی به این فرصت راهبردی را در کاهش حضور منطقه ای آمریکا می بیند.
نتیجه گیری
تغییرات راهبردی عربستان سعودی پس از قدرت گیری بن سلمان از دلایل مختلفی برخوردار است. افزایش ادراک مبتنی بر تهدید از طرف ایران، تغییر موازنه قدرت در منطقه غرب آسیا و نظام بین الملل و جابجایی در ساخت نخبگان سیاست خارجی سبب تغییر راهبرد امنیتی منطقه ای عربستان از راهبرد وهابی گری منطقه ای به ناسیونالیسم عربی شده است. تقویت پیوندهای فرامنطقه ای با روسیه و اتحادیه اروپا در کنار متنوع سازی منابع قدرت داخلی و ابزارهای قدرت منطقه ای از جمله خروجی های راهبرد امنیتی جدید عربستان سعودی است. مدیریت تهدیدات برخاسته از راهبرد تهاجمی جدید عربستان توسط جمهوری اسلامی ایران را می توان در سه لایه راهبردی خلاصه نمود. لایه اول تقویت بازدارندگی نظامی و منطقه ای است. لایه دوم تقویت متحدین منطقه ای است. لایه سوم مذاکره محدود مورد به مورد با استفاده از تمامی ظرفیت های ملی، منطقه ای و فرامنطقه ای است. موازی با این گام می توان از طریق ابزارهای رسانه ای و قدرت نرم ایده وحدت گرایی امت اسلامی را در برابر ناسیونالیسم عربی و ملی گرایی عربستان سعودی تبلیغ و پیگیری نمود و وضعیت بازدارندگی را در بعد نرم افزاری ارتقا داد.
[1] -ناسیونالیسم عربی به ویژگی های ضد ایرانی بودن و داعیه داری رهبری جهان عرب را داشتن نخبگان جدید عربستان اشاره دارد.
[3] Cockburn,P.2016, Prince Mohammed bin Salman: Naïve, Arrogant Saudi prince is playing with fire, The independent, 10 January.
[4] https://farsi.alarabiya.net/fa/views/2017/11/28/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D9%85%D8%AD
[5] -تفکرات جریان الصحوه عربستان بر دعوت به حفظ عقیده اسلامی و ممانعت از غرب زدگی جامعه سعودی استوار است و خود را جریانی معتدل، میانهرو و مخالف افراطگرایی معرفی میکند که رهبران آن تحت تأثیر تفکر جماعت اخوان المسلمین قرار دارند. صحوهایها سلطه سیاسی و دینی
[6] -صادرات جمهوری اسلامی ایران در دوره تحریم های دو ساله اخیر به کویت بیش از 300 میلیون دلار و به امارات متحده عربی بیش از 6 میلیارد دلار بوده است. امارات متحده عربی یکی از پایانه های ارزهای خارجی برای ایران به حساب می آید.
[7] -در طرح صلح حدیده و استکهلم با نفوذ جمهوری اسلامی ایران به صورت کوتاه مدت آتش بس برای برقراری مذاکرات بعدی و کاهش بحران های انسانی برقرار شده بود.
1- آتش زدن سفارت عربستان در ایران و عدمم مججازات حمله کنندگان به سفارت
2- نفوذ در همسایه عربستان یمن که هیچ فاید های برای ایران نداشت شروع به نفوذ کرد
3- بزرگترین اشتباه ایران باز کردن پای روسیه در خلیج فارس بود و باعث شد که به روسیه قدرت فوق العاده بدهد