"تبیین سیاستهای کلی توسعه دریا محور و قدرت دریایی"
تجارت منطقهای و بهره گیری از ظرفیتهای شبکه حمل و نقل
طرح دعوی علیه ایالات متحده آمریکا در دیوان بین المللی دادگستری به جرم مشارکت در نسل کشی مردم مظلوم فلسطین
بررسی رویکردهای تحلیلی از عملیات هفت اکتبر ۲۰۲۳ حماس
عرضه «مدیریت بهره وری، فردی و سازمانی» در بازار نشر
راهبرد آمریکا در تقابل امنیتی جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی
شگفتی سازی دو مفهوم «اطمینان» و «احتمال» در یک طرح؛ سیاستگذاری برای جهت دهی سرمایههای عظیم مردمی به سوی تولید داخلی
شگفتی سازی دو مفهوم «اطمینان» و «احتمال» در یک طرح؛ سیاستگذاری برای جهت دهی سرمایههای عظیم مردمی به سوی تولید داخلی
ترورهایی به درازای عمر یک انقلاب مردمی و با هدف تضعیف توان تولید داخلی
نشست شورای پژوهشی پژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام
جمهوری اسلامی ایران و تامین کالای امنیت در غرب آسیا: الزامات و محدودیتها
جمهوری اسلامی ایران و تامین کالای امنیت در غرب آسیا: الزامات و محدودیتها
نام اثر: افغانستان:یک دهه پس از سقوط طالبان
زیر عنوان: تهیه شده در : معاونت پژوهشهای سیاست خارجی
نام نویسنده:
محمود واعظی
موضوع :
انتشارات پیشین
زیرگروه موضوع:
مرکزتحقیقات استراتژیک سابق
ناشر: پژوهشکده تحقیقات راهبردی
تاریخ انتشار: ١٣٩١
شابک: ٩٧٨٦٠٠٥٩١٩١٧
وضعیت:
ناموجود
معرفی اجمالی: تدوین: دکتر محمود واعظی - عفیفه عابدی خلاصه یک دهه از آغاز حمله نیروهای امریکایی به افغانستان
میگذرد. در این مدت با سقوط طالبان، مردم افغانستان از تشکیل دولت،
انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری، زندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تجربه
جدیدی را یافتهاند که این تحولات برای افغانستان دستاوردهای مثبت و منفی
زیادی داشته است. البته بحث در اینباره بسیار دشوار است که آیا اگر اختلاف
نظر حکومت طالبان افغانستان و امریکا بر سر اخراج گروه القاعده وجود نداشت،
امریکا برای رهایی مردم افغانستان از طالبان به این کشور حمله میکرد یا
نه؟. جنگ در افغانستان در ٧ اکتبر ٢٠٠١، با حمله نیروهای ایالات متحده
امریکا و همپیمانانش به این کشور، با نام رسمی عملیات بلندمدت آزادی
(Operation Enduring Freedom) آغاز شد. زمانی که در پی حمله القاعده به
رهبری اسامه بنلادن به نیویورک و واشینگتن در ١١ سپتامبر سال ٢٠٠١، حکومت
طالبان هشدار جورج دبلیو بوش، رئیس جمهوری وقت امریکا مبنی بر اخراج گروه
تروریستی القاعده از افغانستان را رد کرد. اگرچه آمارها از بهتر شدن اوضاع
زندگی در این کشور حکایت دارد، ولی همچنان سایه سنگین طالبان از زندگی
افغانها رخت نبسته است. جنگ افغانستان هنوز هم ادامه دارد و هر روزه
افغانستان آبستن حوادث خونباری است. به درستی روشن نیست آیا مذاکرات
دیپلماتیکی که با طالبان آغاز شده برای مردم این کشور، صلح و آرامش را به
بار میآورد و یا یک دور باطل تاریخی خواهد بود. آمارهای سازمان ملل
متحد، دیده بان حقوق بشر و رسانههای محلی و بینالمللی حکایت از آن دارد
که در این سالها آمار کشتار غیرنظامیان به ویژه از سال ٢٠٠٥ به بعد، رو
به افزایش بوده است. نیروهای امریکایی، انگلیسی و دیگر کشورهای ائتلاف هم
در سال ٢٠١٠، بیشترین تلفات را به ثبت رساندهاند. با این حال، افغانستان
از جمله در بخش اقتصاد که تولید ناخالص ملی، افزایش تقریبی را نشان میدهد،
با دستاوردهای مثبتی روبروست و حداقل در دولت افغانستان این عزم به وجود
آمده است که درآمدزایی مردم افغانستان از مواد زیانبار مخدر تغییر کرده و
در نتیجه اصلاح ساختار اقتصادی این کشور، در مسیر رشد و توسعه قرار گیرد. کشورهای
همسایه افغانستان چون ایران نیز از گزند این جنگ در امان نماندهاند و
بهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خاص خود را پرداختهاند. ایران همواره با
پیامدهای جنگ در افغانستان روبرو بوده است. در یکی از این وقایع در اوت
1998 میلادی، سفارت ایران در مزار شریف افغانستان و پس از دومین حمله
طالبان به این شهر، مورد حمله قرار گرفت. نیروهای طالبان بلافاصله پس از
تصرف شهر به کنسولگری ایران رفته وتمامی دیپلماتها و خبرنگار ایرانی را به
شهادت رساندند. شهادت دیپلماتها و خبرنگار ایرانی، به زعم طالبان، افکندن
دامی برای ایران و کشاندن این کشور در جنگی ناخواسته بود. با سقوط حکومت
طالبان، ایران نقش مثبتی در توافقات داخلی و بینالمللی چون کنفرانس بن 1
ایفا کرد که مبنای دولت سازی در افغانستان محسوب میشود. با وجود پیامدهای
منفی تداوم جنگ در افغانستان، در عین حال بهبودهایی هم در دیگر بخشها به
چشم میآید. با این وجود، همچنان بحث اصلی این است که افغانستان هنوز
با یک کشور با ثبات و امن فاصله زیادی دارد. با وجود موانع داخلی، از جمله
ضعف ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و دولت نوپا و چالشهای پیشرو، کماکان
این بحث وجود دارد که مانع اصلی صلح و ثبات افغانستان، اختلاف بازیگران ذی
نفوذ در این کشور است. بدین لحاظ این کتاب بر اساس بررسی دستاوردها و
چالشهای افغانستان پس از یک دهه و در نتیجه بحث و بررسی موانع داخلی و
خارجی صلح و ثبات افغانستان و همچنین نقش بازیگران خارجی چون امریکا، ایران
و پاکستان در این مسئله شکل گرفته و از مجموع نظرات و تحلیلهای
پژوهشگران، این امید وجود دارد که افغانستان که مدت طولانی به کانون ناامنی
و برهم زدن صلح و ثبات منطقهای و بینالمللی تبدیل شده بود، ضمن دستیابی
به صلح و ثبات، نقش مثبتی در تحولات منطقه و جهان بیابد. مقالات مندرج
در این مجموعه بر سه موضوع اصلی تمرکز دارند. اول نقش و تاثیر بازیگران
خارجی در تحقق صلح و ثبات در افغانستان چیست؟. دوم افغانستان به عنوان یک
دولت مستقل طی یک دهه اخیر چه دستاوردهایی داشته و با چه موانعی روبرو بوده
است؟ و سوم ایران در ارتباط با افغانستان چه نقشی داشته و به دنبال چه
اهدافی است. بدین سبب در مقاله اول با عنوان «تحولات افغانستان پس از
11 سپتامبر و تاثیر آن بر جمهوری اسلامی ایران»، تلاش میشود با بهرهگیری
از تجربیات آقای محمدرضا بهرامی، سفیر سابق ایران در افغانستان، تحولات
افغانستان و حادثه یازده سپتامبر و تحولات پس از آن و سایر تحولات بعدی
مرتبط با حضور نیروهای خارجی در منطقه بر منافع جمهوری اسلامی ایران، مورد
ارزیابی قرار گیرد. در مقاله دوم با عنوان «چشمانداز صلح و ثبات در
افغانستان»، به قلم آقای ناصر ثقفی عامری، پژوهشگر مسائل بینالملل نیز
دلایل اصلی وضعیت کنونی در افغانستان مورد بحث قرار میگیرد و فرضیه
نویسنده این است که فقدان برنامهریزی صحیح، تغییر در سیاستها، عدم توجه
به واقعیات ژئوپولیتیکی و اتکای بیش از حد به قدرت نظامی، بدون توجه لازم
به برنامههای توسعه و یاری رسانی به غیرنظامیان، عوامل اصلی تداوم ناامنی
در افغانستان میباشد. نویسنده معتقد است رویکردهای جاری و عمدتاً نظامی
امریکایی ناتو شانس موفقیتی ندارند و برای برقراری صلح و ثبات میباید
رویکردی جامع از جمله یک برنامه بشر دوستانه قوی اتخاذ شود. در مقاله
سوم با عنوان «بسترها و موانع همکاری بازیگران خارجی در افغانستان»، که
به قلم تدوینگر مجموعه میباشد، پاسخ این پرسش بررسی میشود که چرا با وجود
نفع مشترک تمامی قدرتهای ذینفوذ در افغانستان برای ایجاد ثبات در این
کشور، این نفع مشترک منجر به همکاری جمعی نشده است. بدین جهت در این مقاله
این پرسش مطرح است که آیا مؤلفهای برای تعامل میان بازیگران مؤثر خارجی
در افغانستان وجود دارد؟ فرضیه مقاله این است که موضوع تأمین امنیت و
ثباتسازی در افغانستان که به دلایل گوناگون حافظ منافع این کشورها نیز
میباشد، میتواند عامل مهمی برای تعامل میان بازیگران مؤثر دولتی در
افغانستان باشد. لذا در این مقاله ابتدا رویکرد سه بازیگر اصلی یعنی ایران،
پاکستان و ایالات متحده امریکا نسبت به تحولات امنیتی این منطقه مورد
تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و سپس در چهارچوب نظری نئورئالیسم و همکاری از
دیدگاه این تئوری، پیشنهاداتی برای تعامل بازیگران با هدف ثباتسازی ارائه
خواهد شد. در مقاله چهارم با عنوان «دوران پس از جنگ با تروریسم و
پیامدهای آن از نگاه منطقهای»، نویسنده مقاله شهربانو تاجبخش به بررسـی ٣
تـاثیر احتمـالی مرگ اسامه بنلادن بر جنگ علـیه تروریسـم، از دیدگاه
کشـورهـای همسایة افغانسـتان میپردازد. ایـن مقـالـه چنیـن استـدلال
مـیکنـد که هرگونه بدیلی برای دیپلماسی منطقهای جهت دستیابی به مصالحه به
منزله تقسیم افغانستان در راستای تقسیم بندیهای قومی است که برای
افغانستان و کشورهای منطقه نامـطلـوب اسـت. ضـمـانـتهـای امـنیتی باید
برخاسته از خود منطقه و با از سر گیری گفتوگوهای سیـاسی و افـزایـش روابط
اقتصادی در میان کشورهای منطقه باشد؛ فرایندی که با همکاری سازمانهای
منطقهای و بینالمللی میتواند تسهیل شود. در مقاله پنجم با عنوان
«مسئله مواد مخدر در افغانستان: چالشی برای ایران و امنیت بینالملل»، آقای
ناصر ثقفی عامری به بررسی ابعاد مسئله مواد مخدر در افغانستان پرداخته است
و محور پژوهش این است که تأثیر مخرب مواد مخدر بر امنیت منطقهای و
بینالمللی، مستلزم تلاشی هماهنگ از جانب جامعه بینالمللی و به ویژه از
سوی آنهایی است که بیش از دیگران تحت تأثیر این جریان قرار دارند. همچنین
در این مقاله این پرسش مطرح میشود که چرا هنگامی که پروژههای عمده مبارزه
علیه مواد مخدر در افغانستان و مناطق مجاور آن مطرح میشود، مواضع برخی
کشورهای غربی به نظر در بهترین حالت دوگانه میرسد. در این میان، میتوان
به گرایشهایی در برخی از این کشورها اشاره کرد که معتقدند همکاری مؤثر با
ایران در مبارزه با مواد مخدر، تأثیرات منفی بر توافق بر سر پرونده هستهای
این کشور بر جای خواهد گذاشت. این رویکرد، در واقع فوریت مسئله و میزان
تهدیدی را که مسئله مواد مخدر در افغانستان متوجه همه طرفها به ویژه
اروپاییها میسازد، نادیده میگیرد. نویسنده نتیجه میگیرد برای یافتن یک
راه حل اساسی برای این مسئله، لازم است همکاریها مبتنی بر رویکردی فراگیر و
مشارکت همه دولتها همراه با نقش هماهنگ کننده اصلی سازمان ملل باشد. در
مقاله آخر با عنوان «اهداف و پیامدهای مذاکره امریکا با طالبان»، آقای
مهدی امیری، پژوهشگر ارشد مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، با بیان
سابقهای از تعاملات و تماسهای امریکا و طالبان در سالهای اخیر، به تشریح
اهداف امریکا از مبادرت به مذاکره با طالبان پرداخته و ضمن سنجش امکان
پذیری تحقق اهداف مورد نظر از مذاکره با طالبان، استدلالها و مواضع
موافقان و مخالفان این سیاست را تبیین و چشمانداز پیش روی افغانستان را با
توجه به سیاست مذاکره با طالبان ترسیم میکند.