
جمهوری اسلامی ایران در کانون اقتصادی بلوک شرق؛ میان ظرفیتسازی راهبردی و طمعورزی قدرتهای غربی

جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر با عضویت همزمان در سه پیمان مهم منطقهای و بینالمللی ــ بریکس، اتحادیه اقتصادی اوراسیا و سازمان همکاری شانگهای ــ به نقطهای بیبدیل در جغرافیای سیاسی و اقتصادی جهان تبدیل شده است. این موقعیت خاص سبب شده تا جمهوری اسلامی نهتنها در معادلات منطقهای بلکه در آرایش ژئوپلیتیکی قدرتهای جهانی، بهعنوان حلقه اتصال و نقطه ثقل کریدور شرق شناخته شود. در حال حاضر تنها شش کشور (جمهوری اسلامی ایران، چین، روسیه، عربستان، مصر و امارات) عضو مشترک هر سه این پیمانها هستند. این واقعیت بهخوبی نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران در کنار دو قدرت بزرگ جهانی (چین و روسیه) و سه بازیگر مهم خاورمیانه، جایگاهی ممتاز در شکلدهی به نظم نوین جهانی یافته است.
بعبارتی، جمهوری اسلامی ایران امروز در موقعیتی قرار گرفته که تنها شش کشور در جهان از آن برخوردارند، یعنی عضویت همزمان در سه پیمان کلیدی شرق. این جایگاه، جمهوری اسلامی ایران را به بازیگری کلیدی در نظم نوین جهانی بدل کرده است. اما همین ظرفیت، طمعورزی غرب را موجب گردیده است. آمریکا و متحدانش با ابزارهای مختلف از جمله جنگ اقتصادی، تحریم، تهدید نظامی و پروژههایی، چون کریدور زنگزور، بهدنبال تضعیف این موقعیت هستند تا از طریق سلطه بر آن بتوانند قدرتهای اقتصادی و نظامی شرق را نیز کنترل نمایند. جمهوری اسلامی ایران باید با هوشیاری، همگرایی منطقهای و تقویت زیرساختهای داخلی، این فرصت تاریخی را به نقطه اتکایی برای پیشرفت ملی و تثبیت جایگاه خود در بلوک شرق تبدیل کند.
تحلیل؛ مرور گزارههای همراستا
۱-سه پیمان کلیدی؛ بریکس: متشکل از برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی و اعضای جدیدی همچون جمهوری اسلامی ایران، مصر، عربستان و امارات. این پیمان نماد همگرایی قدرتهای اقتصادی نوظهور است که سهم قابلتوجهی از تولید ناخالص جهان را در اختیار دارد.
-اتحادیه اقتصادی اوراسیا: با محوریت روسیه و عضویت کشورهایی، چون قزاقستان، بلاروس، قرقیزستان، ارمنستان و جمهوری اسلامی ایران (بهعنوان عضو رسمی و شریک مهم تجاری). این اتحادیه بستری برای همگرایی اقتصادی، کاهش تعرفهها و توسعه تجارت منطقهای است.
-سازمان همکاری شانگهای: متشکل از چین، روسیه، هند، پاکستان، جمهوری اسلامی ایران و چندین کشور آسیای مرکزی. شانگهای از جنبه امنیتی، سیاسی و اقتصادی در حکم یک پیمان جامع همکاری محسوب میشود.
حضور همزمان جمهوری اسلامی ایران در این سه ساختار نشان میدهد که تهران در نقطه اتصال شرق و غرب آسیا و حلقه پیوند اقتصاد و امنیت منطقهای با اقتصادهای بزرگ جهانی قرار گرفته است.
۲-جایگاه جمهوری اسلامی ایران در کریدور شرق؛ جمهوری اسلامی ایران بهواسطه موقعیت ژئوپلیتیکی خاص، محور کریدورهای حملونقل و انرژی شرق محسوب میشود. عبور خطوط راهآهن، خطوط لوله گاز و نفت، و مسیرهای تجاری از جمهوری اسلامی ایران، آن را به شریان حیاتی ارتباطی میان چین، روسیه، آسیای مرکزی و خاورمیانه تبدیل کرده است. به همین دلیل، هرگونه تضعیف جایگاه جمهوری اسلامی ایران بهطور مستقیم معادلات بلوک شرق را دچار اختلال میکند.
۳-تهدیدات آمریکا و غرب؛ تسلط بر بگرام: آمریکا با تقویت حضور یا تسلط بر پایگاه بگرام در افغانستان میتواند همزمان بر جمهوری اسلامی ایران و چین فشار وارد آورد. بگرام در واقع نقطهای استراتژیک است که به آمریکا امکان رصد و حتی قطع ارتباطات زمینی و هوایی کریدور شرق را میدهد. از این منظر، نباید تعجب کرد اگر در آینده نزدیک، آمریکا بهدنبال بازگشت و تثبیت حضور خود در این منطقه باشد، حتی اگر بخواهد این امر را با حملهای در طی روزهای پیش رو محقق سازد.
-کریدور زنگزور: تلاشهای ایالات متحده و رژیم صهیونیستی برای پیشبرد کریدور زنگزور نیز در همین راستا قابل تحلیل است. این کریدور با هدف حذف جمهوری اسلامی ایران از مسیرهای ارتباطی و تضعیف نقش ترانزیتی کشور طراحی شده است.
-بهانه هستهای: ساخت سلاح هستهای تنها بهانهای برای فشار، تحریم یا حتی حمله احتمالی آمریکا و رژیم صهیونیستی به جمهوری اسلامی ایران است. اگر این بهانه وجود نداشت، بهانه دیگری ساخته میشد؛ زیرا هدف اصلی غرب، تضعیف پیوند جمهوری اسلامی ایران با روسیه و چین و در نهایت، تضعیف بلوک شرق است.
۴-اهداف رژیم صهیونیستی و آمریکا؛ رژیم صهیونیستی سالهاست در پی تبدیلشدن به «هاب انرژی منطقه» است. تحقق این هدف منوط به حذف جمهوری اسلامی ایران از معادلات انرژی و ترانزیت است. آمریکا نیز با حمایت همهجانبه از این طرح، در پی آن است که با تضعیف جمهوری اسلامی ایران، هم روسیه و چین را تحت فشار قرار دهد و هم زمینه برتری رژیم صهیونیستی در حوزه انرژی را فراهم کند.
۵-حمایت روسیه و چین از جمهوری اسلامی ایران؛ حمایتهای آشکار و بیانیههای اخیر روسیه و چین در سازمان ملل از ایران نشان میدهد که این دو قدرت جهانی، تهدیدات آمریکا را نه صرفاً علیه جمهوری اسلامی ایران بلکه علیه کل بلوک شرق تلقی میکنند. آنان بهخوبی درک کردهاند که تضعیف جمهوری اسلامی ایران مساوی است با تضعیف ساختارهای نوظهور بینالمللی همچون بریکس و شانگهای.
۶-جنگ اقتصادی و فشارهای داخلی؛ آمریکا و متحدانش سالهاست با اعمال تحریمهای اقتصادی، جنگی تمامعیار علیه جمهوری اسلامی ایران بهراه انداختهاند. این جنگ اقتصادی با هدف ایجاد ناترازیهای انرژی، برق و گاز، و مشغولکردن جمهوری اسلامی ایران به چالشهای درونی طراحی شده است تا جمهوری اسلامی ایران نتواند نقش واقعی خود را در کریدور شرق ایفا کند. در واقع، جنگ ما با غرب بیش و پیش از آنکه نظامی باشد، اقتصادی است.
توصیههای سیاستی
به عنایت به موارد مطروجه، آنچه که برای کشور، توصیه میشود عبارت است از:
تقویت حضور در پیمانهای سهگانه: جمهوری اسلامی ایران باید با بهرهگیری از عضویت در بریکس، اوراسیا و شانگهای، ابتکارات مشترک اقتصادی و زیرساختی تعریف کند تا جایگاه خود بهعنوان محور کریدور شرق تثبیت شود.
تنوعبخشی به مسیرهای ترانزیتی: توسعه خطوط ریلی و جادهای جایگزین و تقویت بنادر جنوبی و شمالی میتواند مانع حذف جمهوری اسلامی ایران از معادلات ترانزیتی شود.
دیپلماسی فعال با روسیه و چین: هماهنگی سیاسی و امنیتی نزدیکتر با این دو قدرت، هزینههای هرگونه اقدام یکجانبه آمریکا را افزایش خواهد داد.
مدیریت هوشمندانه چالشهای داخلی: کاهش ناترازی انرژی، سرمایهگذاری در زیرساختهای برق و گاز، و بهبود بهرهوری میتواند جمهوری اسلامی ایران را در برابر جنگ اقتصادی مقاومتر کند.
افزایش توان بازدارندگی: ارتقای توان دفاعی و امنیتی بهویژه در حوزه سایبری و موشکی، میتواند تهدیدات احتمالی علیه جمهوری اسلامی ایران را بازدارنده سازد.
دیپلماسی انرژی: جمهوری اسلامی ایران باید از موقعیت ژئوپلیتیکی و منابع غنی انرژی خود استفاده کرده و با ایجاد کریدورهای انرژی به کشورهای همسایه و شرق، جایگاه خود را بهعنوان هاب انرژی تثبیت کند.
سخن پایانی
جمهوری اسلامی ایران، امروز در موقعیتی قرار گرفته که تنها شش کشور در جهان از آن برخوردارند: عضویت همزمان در سه پیمان کلیدی شرق. این جایگاه، جمهوری اسلامی ایران را به بازیگری کلیدی در نظم نوین جهانی بدل کرده است. در عین حال، آمریکا و متحدانش با ابزارهای مختلف از جمله جنگ اقتصادی، تحریم، تهدید نظامی و پروژههایی، چون کریدور زنگزور، بهدنبال تضعیف این موقعیت هستند. جمهوری اسلامی ایران باید با هوشیاری، همگرایی منطقهای و تقویت زیرساختهای داخلی، این فرصت تاریخی را به نقطه اتکایی برای پیشرفت ملی و تثبیت جایگاه خود در بلوک شرق تبدیل کند.