
جنگ دوازده روزه و تحول در پندارهای راهبردی
عملیات هفتم اکتبر ۲۰۲۳ و تحولات امنیتی پرشتاب پس از آن بیانگر تغییر در قواعد بازی امنیتی در منطقه غرب آسیا است. فعال شدن مستمر ماشین مرگبار نظامی رژیم صهیونیستی به همراه همکاری اطلاعاتی و نظامی اعضای ناتو با این رژیم نشان دهنده بهره گیری غرب از ابزارهای خشن سخت افزاری جهت تسریع تحولات منجر به ایجاد نظم امنیتی مطلوب است. جنایت جنگی رژیم صهیونیستی در غزه با سکوت متحدین غربی آن در ناتو همراه شد و جنگ دوازده روزه با جمهوری اسلامی ایران نیز با همراهی تسلیحاتی و دیپلماتیک غرب همراه بود. حملات هوایی و نفوذ پهپادی به اهدافی در شهرهای مختلف ایران بیانگر همکاری و تقسیم کار اعضای ناتو با یکدیگر بود. سه ضلعی فعالیتهای تسلیحاتی، دیپلماتیک و اطلاعاتی تجاوزات دوازده روزه محصول همگرایی اروپا، آمریکا و رژیم صهیونیستی بود.
برخی تحلیلگران بر این باوراند که پس از شکست پنج دور مذاکرات هستهای غیرمستقیم ایران و آمریکا با میانجی گری عمان به نظر میرسید آمریکاییها به دنبال تزریق شوک اقتصادی و یا نظامی جهت خروج از بن بست پیش رو بودند؛ لذا با همکاری مستقیم با رژیم صهیونیستی با وارد آوردن ضربات نظامی و امنیتی میز مذاکرات را بر هم زدند تا پس از فشارهای مذکور به طراحی زمین بازی در شرایط جدید مبادرت ورزند. برخی دیگر نیز با فریب خواندن تمام فرآیند مذاکرات در دوره دوم ترامپ به خرید زمان تسط وی و طراحی عملیات نظامی و اطلاعاتی جهت گرفتن امتیازات لازم و بعد چیدمان میز مذاکره در فردای جنگ و وصول کردن راحتتر مطالبات هستهای، نظامی و منطقهای اشاره دارند. در این تحلیل جنگ دوازده روزه تاکتیکی بود که به عنوان بخشی از فرآیند مذاکرات توسط آمریکاییها طراحی شده بود.
به نظر میرسد برای فهم دقیقتر ابعاد مختلف جنگ دوازده روزه و دلایل وقوع آن باید به اکتبر ۲۰۲۴ و عملیات طوفان الاقصی بازگشت. وحشیگریهای رژیم صهیونیستی در غزه در فردای عملیات حماس برآمده از چراغ سبز غرب به این رژیم جهت پیش برد طرح نظم سازی امنیتی جدید با حداکثر خشونت ژئوپلتیکی است. لبنان و سوریه اهداف بعدی بودند که با آزاد شدن چنگال خونین رژیم صهیونیستی از بن بست ژئوپلتیکی چند دههای مرزی مورد تجاوزات وحشیگرایانه قرار گرفتند. به باور برخی ناظران سیاسی، فرصت پیش رو جهت رهایی رژیم صهیونیستی از خفگی امنیتی دهههای گذشته سبب شد تا نمایشگاه بربریت مدرن بدون وقفه زمانی با زرق و برق تسلیحات مرگبار خود به خودنمایی روی بیاورد. در دوسال گذشته حقوق بشر به شدیدترین شکل ممکن در غزه نقض شد و نتانیاهو به مرد اول جهان غرب در بازصورت بندی نظم امنیتی در غرب آسیا تبدیل شد. برای شکل دهی به نظم جدید امنیتی مطلوب غرب جان انسانها بهای ارزانی دارد و به کنش گریهای تروریستی به عنوان چاقوی جراحی دیده میشود. جادوی ادراکی رسانههای غربی و لفاظیهای سیاستمداران کاسبکار فرصت را برای رژیم صهیونیستی فراهم ساخت تا با بی رحمی ضربات نظامی و امنیتی سنگینی را بر محور مقاومت وارد سازد. نظم امنیتی منطقه غرب آسیا همواره عرصه تقابل نیروهای مختلف ژئوپلتیکی بوده است. آمریکا و رژیم صهیونیستی مهمترین رقبای راهبردی جریان مقاومت در منطقه همواره به دنبال تضعیف این جریان از طرق نظامی و اقتصادی بودهاند. جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهمترین بازیگر جریان مقاومت در منطقه، دهههای متوالی مورد تحریم آمریکا و همچنین خشونتهای تروریستی رژیم صهیونیستی بوده است.
جنگ دوازده روزه رژیم صهیونیستی بر علیه جمهوری اسلامی ایران درسهای راهبردی متنوعی را دربرداشته است. اول؛ مقابله با رژیم صهیونیستی تنها مواجهه با یک بازیگر منطقهای نیست بلکه این رژیم با استفاده از نفوذ خود در ساختارهای تصمیم سازی اعضای ناتو توانسته است از منابع اطلاعاتی و تسلیحاتی اعضای آن همواره بهره ببرد. از این رو زمین بازی تسلیحاتی و اطلاعاتی در نبردهای پیش رو نامتقارن خواهد بود. دوم؛ یکپارچگی غرب و رژیم صهیونیستی در مواجهه با برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران به صورت ارگانیک و تقسیم کار است. خرید زمان و بازیهای دیپلماتیک توسط اروپاییها و آمریکاییها انجام میشود و جمع آوری اطلاعات، طراحی حمله نظامی و حملات تروریستی با رژیم صهیونیستی خواهد بود.
الگوی مواجهه جمهوری اسلامی ایران در نبرد دوازده روزه گذشته نیز دربردارنده نکات متعددی بوده است. صورت بندی پاسخ نظامی ایران به تجاوزات رژیم صهیونیستی متمرکز بر پرتاب موشک و پهپاد بود و از این جهت این دو ابزار نظامی مهمترین مولفههای بازدارندگی و قرار دادن کشور در وضعیت آفندی به شمار میروند. وجود جاسوسان امنیتی و نظامی و حفرههای اطلاعاتی سبب شد تا بخشی از طرح ترور مسئولین رده بالای نظامی و امنیتی با موفقیت اجرا شود. جنگ رسانهای و نبرد روایتها همزمان با عملیات نظامی توسط رسانههای فارسی زبان معاند با قوت بسیار به نقش مکمل خود ادامه میداد و از وزن تاثیرگذاری بالایی در تعیین سرنوشت جنگ برخوردار بود. حمایتهای مردمی از نظام سیاسی و نیروهای مسلح سبب شد تا اهداف حداکثری رژیم صیهونیستی و حامیان آن که سرنگونی جمهوری اسلامی ایران را در برداشت حاصل نشود و انسجام اجتماعی به عنوان یکی از دست آوردهای کوتاه مدت جنگ در محاسبات دشمنان مورد توجه جدی قرار گیرد.
جنگ دوازده روزه نشان داد مهمترین برگهای برنده جمهوری اسلامی ایران در تقابل نظامی آینده وجود حمایتهای مردمی و توانمندیهای موشکی با قدرت تخریب و دقت بالا است. رفع نقاط ضعف نظامی و اطلاعاتی کشور میتواند به کاهش هزینههای نبرد آتی بینجامد. تقویت پدافند هوایی، تقویت انسجام اجتماعی، تقویت پیوندهای سیاسی و نظامی با متحدین منطقهای و فرامنطقهای میتواند ضمن هم افزایی بیشتر عناصر قدرت داخلی و خارجی به تقویت بازدارندگی و توازن توانمندیهای تدافعی و تهاجمی کشور کمک کند. افزایش هزینههای حمله نظامی به ایران و پوشاندن مقتدرانه حفرههای اطلاعاتی و امنیتی دو دستورکار فوری برای نخبگان تصمیم ساز است که در محافل رسانهای و نخبگی همواره در فردای جنگ تکرار شدهاند. همپوشانی میدان و دیپلماسی در جنگ دوازده روزه نشان داده است که جنگ ادامه سیاست است با ابزاری دیگر!