یادداشت علمی
۲۵ مرداد ۱۳۹۵ | ۱۳:۵۰
سیاست خارجی چین: فرصتها و محدودیتها برای ایران
نوع : کوتاه مدت
سال : 1385
نویسنده(گان) : دکتر محسن شریعتینیا
موضوع : سیاست خارجی
تهیه شده در : معاونت پژوهشهای سیاست خارجی / گروه مطالعات آسیا
خلاصه
روابط دو جانبه کشورها تحت تأثیر متغیرهای مختلفی است که در سطوح متفاوتی بر آن تأثیر میگذارند، متغیرهایی چون تحولات نظام بینالملل جهتگیریهای کلان کشورها در عرصه سیاست خارجی، بازیگران ثالث و تحولات داخلی کشورها. روابط ایران و چین نیز از این قاعده مستثنی نیست، بدان معنا که متغیرهای مختلفی در سطوح متفاوت بر آن تأثیر میگذارند.
متغیرهای اصلی تأثیرگذار بر روابط ایران و چین را میتوان به سه دسته جهتگیری کلان سیاست خارجی چین ارزشمندی دو کشور برای یکدیگر و بازیگران ثالث تقسیم کرد، جهتگیری کلان سیاست خارجی چین در وضعیت فعلی در قالب تئوری ”ظهور مسالمتآمیز" (Peaceful Rise) قرار دارد. در این قالب آنان خود را به عنوان قدرتی بزرگ و به سرعت در حال رشد تعریف میکنند که متعهد به نظم موجود بینالمللی است و روابط با قدرتهای بزرگ برای آن از اهمیت وافری برخوردار است، اهمیت روابط با قدرتهای بزرگ در سیاست خارجی چین، بالتبع بر روابط آن با کشورهایی چون ایران تأثیرات مهمی میگذارد.
توجه به دو نکته این تأثیرگذاری را روشنتر میسازد.
1- به موازات رشد سریع مولفههای قدرت چین، موقعیت استراتژیک این کشور پیوسته باز تعریف شده است. باز تعریف موقعیت استراتژیک چین و به خصوص نیل به استانداردهای قدرت بزرگ، دستور کار سیاست خارجی این کشور را نیز عمیقاً متحول ساخته است. این تحول، ارتقاء روابط با کانونهای اصلی قدرت و ثروت در جهان را در دستور کار سیاست خارجی چین از اهمیت و اولویت اساسی برخوردار کرده است. ناگفته پیداست که مهمترین این کانونها ایالات متحده و اتحادیه اروپا هستند.
2- دیگر آنکه ایران در صحنه بینالمللی کشوری ”خاص" به شمار میآید که سایر بازیگران در تنظیم روابط خود با آن دچار تنگناهای مختلفی هستند. ایران در صحنه بینالمللی به عنوان بازیگری تجدیدنظر طلب و مخالف وضع و نظم موجود تصویر شده است، وضع و نظمی که قدرتهای بزرگ و به خصوص ایالات متحده تلاش در تداوم آن دارند و در این جهت به هنجارسازی میپردازند. به علاوه ایران در منطقهای واقع شده که در دوران پس از جنگ سرد و به خصوص در وضعیت کنونی، حساسترین منطقه در عرصه سیاست بینالملل به شمار میآید. بنابراین وضعیت خاص ایران دلایل ”تصویر" و ”ژئوپولیتیک"، روابط آن با هر کشوری را از حساسیت بالایی برای قدرتهای حافظ وضع ونظم موجود و برخوردار میسازد. طبیعتاً هنگامی که طرف رابطه قدرتی بزرگ باشد، این حساسیت تشدید میگردد و به انحاء مختلف سعی میشود تا این روابط تخریب گردد.
از سوی دیگر جایگاه پراهمیت ”چندجانبهگرایی" و نیز ”امنیت انرژی" در سیاست خارجی چین، روابط ایران – چین را واجد ظرفیتهای مهمی میسازد.
بر این مبنا در چنین شرایطی، مدیریت روابط ایران با چین به عنوان قدرتی بزرگ واجد پیچیدگیها و ظرایف پراهمیتی است. مدیریتی که در آن باید علاوه بر آگاهی از ظرفیتهای بالقوه و بالفعل ایران در عرصه بینالمللی، نگاه طرف مقابل به سیاست بینالملل را نیز به گونهای واقعگرایانه درک کرد تا با ترکیب این دو، روابط دوجانبه را در جهت منافع ملی سوق داد.
روابط دو جانبه کشورها تحت تأثیر متغیرهای مختلفی است که در سطوح متفاوتی بر آن تأثیر میگذارند، متغیرهایی چون تحولات نظام بینالملل جهتگیریهای کلان کشورها در عرصه سیاست خارجی، بازیگران ثالث و تحولات داخلی کشورها. روابط ایران و چین نیز از این قاعده مستثنی نیست، بدان معنا که متغیرهای مختلفی در سطوح متفاوت بر آن تأثیر میگذارند.
متغیرهای اصلی تأثیرگذار بر روابط ایران و چین را میتوان به سه دسته جهتگیری کلان سیاست خارجی چین ارزشمندی دو کشور برای یکدیگر و بازیگران ثالث تقسیم کرد، جهتگیری کلان سیاست خارجی چین در وضعیت فعلی در قالب تئوری ”ظهور مسالمتآمیز" (Peaceful Rise) قرار دارد. در این قالب آنان خود را به عنوان قدرتی بزرگ و به سرعت در حال رشد تعریف میکنند که متعهد به نظم موجود بینالمللی است و روابط با قدرتهای بزرگ برای آن از اهمیت وافری برخوردار است، اهمیت روابط با قدرتهای بزرگ در سیاست خارجی چین، بالتبع بر روابط آن با کشورهایی چون ایران تأثیرات مهمی میگذارد.
توجه به دو نکته این تأثیرگذاری را روشنتر میسازد.
1- به موازات رشد سریع مولفههای قدرت چین، موقعیت استراتژیک این کشور پیوسته باز تعریف شده است. باز تعریف موقعیت استراتژیک چین و به خصوص نیل به استانداردهای قدرت بزرگ، دستور کار سیاست خارجی این کشور را نیز عمیقاً متحول ساخته است. این تحول، ارتقاء روابط با کانونهای اصلی قدرت و ثروت در جهان را در دستور کار سیاست خارجی چین از اهمیت و اولویت اساسی برخوردار کرده است. ناگفته پیداست که مهمترین این کانونها ایالات متحده و اتحادیه اروپا هستند.
2- دیگر آنکه ایران در صحنه بینالمللی کشوری ”خاص" به شمار میآید که سایر بازیگران در تنظیم روابط خود با آن دچار تنگناهای مختلفی هستند. ایران در صحنه بینالمللی به عنوان بازیگری تجدیدنظر طلب و مخالف وضع و نظم موجود تصویر شده است، وضع و نظمی که قدرتهای بزرگ و به خصوص ایالات متحده تلاش در تداوم آن دارند و در این جهت به هنجارسازی میپردازند. به علاوه ایران در منطقهای واقع شده که در دوران پس از جنگ سرد و به خصوص در وضعیت کنونی، حساسترین منطقه در عرصه سیاست بینالملل به شمار میآید. بنابراین وضعیت خاص ایران دلایل ”تصویر" و ”ژئوپولیتیک"، روابط آن با هر کشوری را از حساسیت بالایی برای قدرتهای حافظ وضع ونظم موجود و برخوردار میسازد. طبیعتاً هنگامی که طرف رابطه قدرتی بزرگ باشد، این حساسیت تشدید میگردد و به انحاء مختلف سعی میشود تا این روابط تخریب گردد.
از سوی دیگر جایگاه پراهمیت ”چندجانبهگرایی" و نیز ”امنیت انرژی" در سیاست خارجی چین، روابط ایران – چین را واجد ظرفیتهای مهمی میسازد.
بر این مبنا در چنین شرایطی، مدیریت روابط ایران با چین به عنوان قدرتی بزرگ واجد پیچیدگیها و ظرایف پراهمیتی است. مدیریتی که در آن باید علاوه بر آگاهی از ظرفیتهای بالقوه و بالفعل ایران در عرصه بینالمللی، نگاه طرف مقابل به سیاست بینالملل را نیز به گونهای واقعگرایانه درک کرد تا با ترکیب این دو، روابط دوجانبه را در جهت منافع ملی سوق داد.
ارسال نظرات