کد خبر:۵۲
۲۳ مرداد ۱۳۹۵ | ۱۱:۱۸

سیاست خارجی و امنیتی اسرائیل در فضای نوین منطقه‌ای: تبعات و پیامدها

نوع : کوتاه مدت سال : 1385 نویسنده(گان) : محمود دهقانی موضوع : خاورمیانه تهیه شده در : معاونت پژوهشهای سیاست خارجی / گروه مطالعات خاورمیانه و خلیج فارس
کشور مصنوع اسرائیل فاقد زیر ساخت‌ها و عوامل تشکیل دهنده یک دولت – ملت (همچون سرزمین مشترک، تاریخ مشترک، فرهنگ، خون و...) بوده و آنچه که از 1948 تاکنون، مستمسک نظریه پردازان و سیاستمداران یهود برای تثبیت و بقاء دولت واقع شده است، ”مذهب به عنوان عامل همبستگی اجتماعی" بوده است. یهودیت برخلاف ادیان دیگر دارای فلسفه سیاسی مدونی که نقش دولت در آن به روشنی تبیین شده باشد نیست، به عبارت دیگر یهودیت بیشتر دین آئینی است و رهبران آن پیروان خود را به رعایت احکام شریعت ترغیب کرده‌اند تا وفاداری به نگرش خاصی درباره سیاست و حکومت، تفاوت دیدگاه یهودیان مبنی بر تشکیل و یا عدم تشکیل دولت از همان ابتدای تشکیل اسرائیل مشهود بود. پس از استقرار دولت جدید یهود در 1948 دولت تازه تأسیس تا 3 دهه پس از آن تاریخ، درگیر جنگ و حدل با همسایگان عرب خود بود. در دوره پس از جنگ جهانی دوم هیچ دولتی به اندازه اسرائیل درگیر امنیت ملی خود نبوده است. نکته اساسی در طول عمر 57 ساله دولت یهود عبارت از این است که اسرائیل از ابتدای شکل‌گیری تاکنون همواره دغدغه بقای خود را داشته است. اسرائیل در 57 سال حیات خود، 5 بار با همسایگان عرب خود جنگید و دوبار نیز با شورش و مقاومت گسترده فلسطینی‌ها از درون اراضی اشغالی روبرو گردید. بدیهی است که تنظیم سیاست خارجی اسرائیل و تدوین رویکردهای امنیتی تل‌آویو در گذشته متأثر از چنین فضایی باشد. جامعه اسرائیل به لحاظ جامعه‌شناسی مستعد بروز شکاف‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است و اینک پس از گذشت بیش از نیم قرن دچار تضاد اساسی شده است. در فضای جدید اندیشه‌های تجدید نظرطلبانه در اعتراض به عملکرد اسرائیل بر ضد فلسطینی‌ها رو به تزاید است، اندیشه‌های افراطی منتج از یهودیت ارتدوکس به چالش کشیده شده است و اصول و مبانی اولیه صهیونیسم مورد نقد واقع شده و به چالش کشیده می‌شود. بازتاب این دگردیسی اجتماعی و فرهنگی و سیاسی در صحنه عمل نیز به چشم می‌خورد (ترور رابین و مقاومت شدید تندروها بر علیه طرح شارون). 
این تحولات داخلی به همراه تحولات گسترده در سطح منطقه و نظام بین‌الملل به خصوص پس از 11 سپتامبر سال 2001 به نظر می‌رسد که باعث تغییراتی در رویکرد امنیت ملی و سیاست خارجی اسرائیل گردیده است. محور اصلی رویکرد امنیت ملی و منطقه‌ای اسرائیل که بر آموزه‌های مجعول مذهبی استوار بود، معطوف به گسترش سرزمین به منظور دستیابی به عمق استراتژیک و البته نیل به ”اسرائیل بزرگ" برای تحقق ”وعده‌های توراتی" بوده است. هیأت حاکمه اسرائیل پس از نزدیک به 6 دهه مجبور و محکوم به درک برخی واقعیت‌های گردیده است و تندروهای دست راستی همچون شارون ترغیب به مشی میانه‌روی سیاسی گردیده‌اند. محور اساسی این نگرش جدید در اسرائیل که همراهی افکار عمومی را نیز با خود دارد ”تأمین امنیت" اسرائیل است ولی این بار نه با گسترش سرزمین و تداوم اشغالگری و سلطه بر فلسطینی‌ها بلکه با عقب‌نشینی ارضی و تعریف مرز. 
از سوی دیگر پس از تحولات گسترده در سطح منطقه خاورمیانه (تحولات عراق و سقوط رژیم بعث، اوضاع سوریه، تحولات سیاسی در لبنان، تغییر در کادر رهبری فلسطینی‌ها، تلاش آمریکا برای ایجاد خاورمیانه بزرگ، گسترش و تقویت فرایندهای انتخاباتی و ...)، اسرائیل در پی آنست که خود را به عنوان یک کشور عادی نه تنها در محیط پیرامونی خود (کشورهای اسلامی عربی) بلکه در بین کشورهای مسلمان غیرعرب نشان دهد و در واقع به یک Normal State تبدیل شود. این رویکرد جدید (حفظ امنیت سرزمین «با تعریف مرز»، تلاش برای پذیرش و جلب مشروعیت در بین محیط پیرامونی و تلاش برای برتری نظامی و اقتصادی) مورد حمایت قدرت‌های بزرگ جهانی همچون ایالات متحده و بلوک‌های قدرتمند منطقه‌ای همچون اتحادیه اروپا نیز می‌باشد.
ارسال نظرات
آخرین گزارش های تحلیلی
آخرین مصاحبه ها
آخرین ویدئوها