گزارش
۲۳ شهريور ۱۳۹۵ | ۱۴:۰۸
"نقش و جایگاه نخبگان در نظام جمهوری اسلامی ایران "
تاریخ : ٢٨ بهمن ١٣٨٨
موضوع : اجتماعی
برگزارکننده : معاونت پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی / گروه پژوهشهای اجتماعی
خلاصه
موتور محرکه توسعه یافتگی در هر کشوری نتیجه عمل و فکر نخبگان است. به عبارت دیگر توسعه یافتگی در کشور ارتباط مستقیمی با نخبگان دارد و معاشرت منطقی و سامان یافته میان نخبگان فکری و نخبگان ابزاری می تواند سرنوشت یک جامعه را تعیین کند. درهمین راستا و با توجه به اهمیت بحث نخبگان در توسعه همه جانبه کشور، معاونت پژوهش های فرهنگی و اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک نشست تخصصی "نقش و جایگاه نخبگان در نظام جمهوری اسلامی ایران " را با اهداف زیر برگزار کرد:
١-شناخت و تحلیل وضعیت نخبگان بعد از انقلاب اسلامی و تبیین اهمیت نقش آنها در روند توسعه کشور.
٢-ایجاد زمینههای لازم جهت غنی کردن ادبیات تولیدی در حوزه نخبگان.
٣-بازاندیشی و تضارب آراء بین نخبگان فکری و ابزاری.
٤-ارائه راهکارهای اجرائی جهت استفاده مناسب از استعداد نخبگان در پیشبرد توسعه کشور به صورت گزارش راهبردی به مسئولان و چاپ پژوهشنامه.
٥-ایجاد همفکری و هماندیشی بین نخبگان.
نتایج
در ابتدای نشست تخصصی نقش و جایگاه نخبگان در نظام جمهوری اسلامی ایران،آقای دکتر سید رضا صالحی امیری معاونت محترم پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی با اشاره به اهمیت بحث نخبگان و نقش آن در پیشبرد توسعه پایدار در کشور به بررسی چالش های پیش روی نخبگان در ایران پرداختند.ایشان اولین چالش پیش روی بحث نخبگان را -علیرغم اهمیت آن در جامعه- نداشتن تعریف مشخص و واحد از مفهوم نخبگان دانستند.به اعتقاد ایشان محدوده بحث نخبگان مشخص نیست و مرز نخبه و غیرنخبه در جامعه مشخص نشده است. در نتیجه برخی به درجات علمی در این مورد معتقدند، گروهی نگاه کاریزماتیک به مساله نخبگان دارند و نخبه را یک اسطوره یا الگو معرفی میکنند و تعدادی نیز کانون تولید فکر در جامعه را منشأ نخبگی میدانند.
دکتر صالحی امیری در ادامه با بیان اینکه چالشهای پیش روی نخبگان در ایران از ساختار سیاسی، اجتماعی و مدیریتی نشئت میگیرد، به طرح چهار چالش اصلی در بحث نخبگان پرداختند. به اعتقاد وی اولین مسئله، بحث منزلت است. در جامعه کنونی، بحث منزلت مشخص نیست و مرز منزلتی نخبه در جامعه مخدوش شده است.
نکته دوم به ساخت سیاسی و عدم توجه آن به آزاداندیشی بازمیگردد. همگان تلازم نخبه با آزاداندیشی را باور دارند، اما عقیمماندن نظری بحث نخبگان در سالهای پس از مشروطه را میتوان ناشی از همین فقدان فضای آزاداندیشی در جامعه دانست.
نکته سوم، اختلال ارتباطی نخبه با نظام اجتماعی است. در این راستا میتوان گفت رفتارهای اجتماعی با سطح تحلیل نخبگان دچار شکاف شده است. درواقع جامعه در فضای احساسی زیست میکند و نخبه به دنبال زیست عقلانی است و این امر به شکاف میان او و جامعه منجر شده است.
امنیت نخبگان نیز نکته دیگری است که در عمل ،عدم وجود آن به مخدوش شدن جایگاه نخبگان منجر شده است. به اعتقاد دکتر صالحی نخبهای که نتواند در فضای امن (امنیت روانی، شغلی، زیستی، بیان و ....) زندگی کند و دغدغه روانیاش بحث اندیشههایش نباشد، به مرحله تولید فکر نخواهد رسید؛ چرا که برای این تولید باید هزینه زیادی بپردازد؛ هزینهای که گاه همه زندگیش را به مرز نابودی میرساند.
آقای دکتر آزاد ارمکی به عنوان سخنران بعدی به طرح رویکردهای نظری در بحث نخبگان پرداختند.بنا به گفته وی به طور کلی شش رویکرد مفهومی و نظری در مورد جایگاه نخبگان وجود دارد:
١- رویکرد کلاسیک با اندیشمندانی همچون افلاطون، ارسطو و فارابی شناخته میشود. در این رویکرد نخبه ،فرد برگزیده، فیلسوف و نبی یا نبی فیلسوف است که وظیفهاش تهیه شرایط دستیابی به کمال و سعادت میباشد.
٢- رویکرد دوره میانی که با نام پارهتو عجین شده است. در این رویکرد، نخبه فرد یا گروهی است که برگزیدگیهای بسیاری دارد و مسئول فرضیهسازی برای جابهجایی قدرت میباشد.
٣- سنت مارکسیستی که متفکر اصلی آن مارکس و گرامشی هستند. در این رویکرد نخبه همان نیروی انقلابی است که شرایط را برای انقلاب کارگری آماده میکنند.
٤- سنت دورکیمی که با اندیشههای دورکیم و پارسونز شناخته میشود. در این رویکرد، نخبه نیروی متخصص و سازمانیافتهای است که با عمل سازمانی و نهادی به دنبال ایجاد نظام بوروکراتیک در جامعه است.
٥- سنت تلفیقی اعم از وبر و هابرماس. در این رویکرد، نخبه اهل فرهنگ و اندیشه است و وظیفهاش گفتمانسازی و تولید اندیشه میباشد.
٦- سنت جهان سومی و اسلامی و ایرانی. این سنت حاصل نظریات افرادی چون مارکس، لنین، مائو و مدرنیستهای ایرانی است. در این رویکرد ،نخبه همان نیروی آگاه و مسئولی است که به دنبال نقد و اقدام و ساماندهی برای انقلاب میباشد.
دکتر آزاد ارمکی در ادامه افزود:در زمینه وضعیت جامعه ایرانی و استراتژیهای متصور در ساماندهی نخبگان در جامعه ایرانی نیز نظریات متفاوتی مطرح شده است:
١- دیدگاه اول معتقد است جامعه ایرانی در حال گذار است و توفیقها و مشکلات آن نیز ناشی از ساحت گذار آن میباشد. اما در مورد اینکه کی و چگونه این تغییر از ساحت سنتی به مدرن محقق میشود، وحدت نظر وجود ندارد. عدهای این گذار را با بازگشت به خویش (فرهنگ و تاریخ و تمدن گذشته) امکانپذیر میدانند و گروهی دیگر رویکرد فروپاشی و انقلاب را قبول دارند.
٢- برخلاف دیدگاه فوق، عدهای جامعه ایرانی را امری مستقر و در ساحت سنتی تا مدرن میدانند. این گروه با هر نوع مدرنیت مخالف بوده و آن را با کفر، ریاکاری، فساد و مصداق غربزدگی همسان میدانند. بهلحاظ نظری، چارچوب نظری فلسفه اجتماعی کلاسیک با این دیدگاه همسانی دارد. در این دیدگاه، نیازی به نقشآفرینی نخبه وجود ندارد و عناصر سنتی جامعه هرچند که نقش و جایگاه نخبهای نداشته باشند، ساماندهنده حیات اجتماعی و سیاسی هستند. در این صورت حذف و نابودی نخبگان جامعه – در هر ساحت و نوع و گرایش – اصل میشود.
٣- در این دیدگاه جامعه ایرانی در شرایط بعد از انقلاب تفسیر شده است. در نحوه ظهور و استقرار جامعه بعد از شرایط انقلابی، اختلاف نظر وجود دارد. براساس اصلیترین روایت موجود، جامعه ایرانی دارای ساحتی مستقر با چندگانگیهای نهادی و ساختاری است.
در ادامه ،خانم دکتر شجاعی با طرح مبحث حکمرانی خوب به بررسی نقش نخبگان در آن پرداخت.بنا به گفته ایشان:حکمرانی خوب پارادایم مسلط جوامع توسعه یافته است.در حکمرانی خوب ،دولت در صدر امور قرار ندارد بلکه میتوان آن را نتیجه تعامل و کارکرد همه ارگانهای یک نظام دانست.در حکمرانی خوب، صاحبان اصلی قدرت،مردم هستند.مشارکت،پاسخگوئی،شفافیت،مسئولیتپذیری،اجماعسازی یا انعطافپذیری،کارائی و اثر بخشی از جمله شاخصهای حکمرانی خوب محسوب میشود.
دکتر شجاعی با اشاره به تعاریف و تقسیمبندیهای موجود در مورد نخبگان به تقسیمبندی بومی در مورد نخبهگان در ایران پرداخت.بر اساس این تقسیمبندی نخبگان به نخبگان سیاسی(صاحبان قدرت)،نخبهگان معنوی(مراجع،روحانیون،نظریه پردازان دینی ....)،نخبگان فرهنگی،هنری،ورزشی،نخبگان علمی و نخبگان حکمی(کسانی که با داشتن حکم دولتی به نخبه تبدیل میشوند) تقسیم میشوند.بر این هر گروه از نخبهگان میتوانند در بخشهای مربوط به خود وارد عمل شده و حرکت جامعه به سوی حکمرانی خوب را تسهیل کنند.اما اگر در عمل، نخبه تاثیری در جامعه نداشته باشد مثل گنجینه پنهانی خواهد بود.
آقای دکتر خلفخانی نیز در قالب بحث چگونگی حفظ نخبگان در ایران به بررسی ابعاد مختلف موضوع پرداختند.بنا به گفته ایشان ،با وجود عدم اجماع مفهومی در مورد نخبه میتوان نخبه سیاسی را کسی دانست که در بخشی از مباحث عمومی که منحصرا به برنامهریزی سیاسی مربوط است درگیر میشود و البته دارای علائق شخصی در زمینه مورد نظر نیست.روزنامهنگاران و فعالان جامعه مدنی را میتوان از این گروه دانست.آقای خلفخانی در ادامه با تشریح وضعیت جامعه ایرانی، ویژگی های آن را در گذار بودن و تسهیل دار بودن آن دانست.بر این اساس در چنین جامعه ای نیازی به نخبه وجود ندارد ؛چون دولت برای تامین هزینههای خود به کسی وابسته نیست و فروش نفت آن را از جامعه مستقل ساخته است.بعلاوه چون نخبه برای ابراز عقیده در حوزه عمومی باید هزینه زیادی بپردازد ،ترجیح میدهد خود را از جامعه کنار بکشد.پائین بودن سطح اعتماد در جامعه نیز از جمله دلائلی است که عملا باعث کنار گذاشتن نخبگان از حوزه عمومی میشود.در نتیجه برای حفظ نخبگان باید دیدگاهی فراایدئولوژیکی در جامعه حاکم شود که در نتیجه آن تغییرات ساختاری ،آموزش مردم و ایجاد تغییرات در وضعیت اقتصادی مردم در اولویت برنامههای دولت قرار خواهد گرفت.
در پایان آقای مشفق –یکی از کارشناسان پژوهش های اجتماعی- به جمعبندی مباحث مطرح شده در نشست و ارائه راهکارهای پیشنهادی پرداختند.بنا به گفته ایشان فقدان برنامه مدون جهت حفظ نخبگان در جامعه،عقیم ماندن نظریهپردازی نخبگان در جامعه به علت فقدان شرایط لازم، فقدان درک مشترک از وضعیت موجود در جامعه،تقابل رفتارهای اجتماعی با نخبگان،ساخت قدرت متمرکز و ضد نخبه،فقدان زمینه رشد و بالندگی و حفظ نخبگان،چالش دولت با نخبگان، از نکات حائز اهمیت در این نشست بود. همچنین با توجه به عدم اجماع کامل در مورد مفهوم نخبگی و میزان پائین ادبیات تولیدی در این زمینه به نظر میرسد گسترش اینگونه جلسات در جهت تولید ادبیات مورد نیاز ،ضروری است.ایجاد زمینه نظریهپردازی در حوزه نخبگان و کمک به شکلگیری ساختار قانونی و حقوقی در جهت حفظ نخبگان از جمله راهکارهائی است که میتواند راهی به سوی استفاده بهینه از استعداد نخبگان در جهت توسعه پایدار باشد.لازم به ذکر است برگزارکنندگان قصد دارند در نشست های آتی به بررسی عمیقتر مساله بپردازند.
موتور محرکه توسعه یافتگی در هر کشوری نتیجه عمل و فکر نخبگان است. به عبارت دیگر توسعه یافتگی در کشور ارتباط مستقیمی با نخبگان دارد و معاشرت منطقی و سامان یافته میان نخبگان فکری و نخبگان ابزاری می تواند سرنوشت یک جامعه را تعیین کند. درهمین راستا و با توجه به اهمیت بحث نخبگان در توسعه همه جانبه کشور، معاونت پژوهش های فرهنگی و اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک نشست تخصصی "نقش و جایگاه نخبگان در نظام جمهوری اسلامی ایران " را با اهداف زیر برگزار کرد:
١-شناخت و تحلیل وضعیت نخبگان بعد از انقلاب اسلامی و تبیین اهمیت نقش آنها در روند توسعه کشور.
٢-ایجاد زمینههای لازم جهت غنی کردن ادبیات تولیدی در حوزه نخبگان.
٣-بازاندیشی و تضارب آراء بین نخبگان فکری و ابزاری.
٤-ارائه راهکارهای اجرائی جهت استفاده مناسب از استعداد نخبگان در پیشبرد توسعه کشور به صورت گزارش راهبردی به مسئولان و چاپ پژوهشنامه.
٥-ایجاد همفکری و هماندیشی بین نخبگان.
نتایج
در ابتدای نشست تخصصی نقش و جایگاه نخبگان در نظام جمهوری اسلامی ایران،آقای دکتر سید رضا صالحی امیری معاونت محترم پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی با اشاره به اهمیت بحث نخبگان و نقش آن در پیشبرد توسعه پایدار در کشور به بررسی چالش های پیش روی نخبگان در ایران پرداختند.ایشان اولین چالش پیش روی بحث نخبگان را -علیرغم اهمیت آن در جامعه- نداشتن تعریف مشخص و واحد از مفهوم نخبگان دانستند.به اعتقاد ایشان محدوده بحث نخبگان مشخص نیست و مرز نخبه و غیرنخبه در جامعه مشخص نشده است. در نتیجه برخی به درجات علمی در این مورد معتقدند، گروهی نگاه کاریزماتیک به مساله نخبگان دارند و نخبه را یک اسطوره یا الگو معرفی میکنند و تعدادی نیز کانون تولید فکر در جامعه را منشأ نخبگی میدانند.
دکتر صالحی امیری در ادامه با بیان اینکه چالشهای پیش روی نخبگان در ایران از ساختار سیاسی، اجتماعی و مدیریتی نشئت میگیرد، به طرح چهار چالش اصلی در بحث نخبگان پرداختند. به اعتقاد وی اولین مسئله، بحث منزلت است. در جامعه کنونی، بحث منزلت مشخص نیست و مرز منزلتی نخبه در جامعه مخدوش شده است.
نکته دوم به ساخت سیاسی و عدم توجه آن به آزاداندیشی بازمیگردد. همگان تلازم نخبه با آزاداندیشی را باور دارند، اما عقیمماندن نظری بحث نخبگان در سالهای پس از مشروطه را میتوان ناشی از همین فقدان فضای آزاداندیشی در جامعه دانست.
نکته سوم، اختلال ارتباطی نخبه با نظام اجتماعی است. در این راستا میتوان گفت رفتارهای اجتماعی با سطح تحلیل نخبگان دچار شکاف شده است. درواقع جامعه در فضای احساسی زیست میکند و نخبه به دنبال زیست عقلانی است و این امر به شکاف میان او و جامعه منجر شده است.
امنیت نخبگان نیز نکته دیگری است که در عمل ،عدم وجود آن به مخدوش شدن جایگاه نخبگان منجر شده است. به اعتقاد دکتر صالحی نخبهای که نتواند در فضای امن (امنیت روانی، شغلی، زیستی، بیان و ....) زندگی کند و دغدغه روانیاش بحث اندیشههایش نباشد، به مرحله تولید فکر نخواهد رسید؛ چرا که برای این تولید باید هزینه زیادی بپردازد؛ هزینهای که گاه همه زندگیش را به مرز نابودی میرساند.
آقای دکتر آزاد ارمکی به عنوان سخنران بعدی به طرح رویکردهای نظری در بحث نخبگان پرداختند.بنا به گفته وی به طور کلی شش رویکرد مفهومی و نظری در مورد جایگاه نخبگان وجود دارد:
١- رویکرد کلاسیک با اندیشمندانی همچون افلاطون، ارسطو و فارابی شناخته میشود. در این رویکرد نخبه ،فرد برگزیده، فیلسوف و نبی یا نبی فیلسوف است که وظیفهاش تهیه شرایط دستیابی به کمال و سعادت میباشد.
٢- رویکرد دوره میانی که با نام پارهتو عجین شده است. در این رویکرد، نخبه فرد یا گروهی است که برگزیدگیهای بسیاری دارد و مسئول فرضیهسازی برای جابهجایی قدرت میباشد.
٣- سنت مارکسیستی که متفکر اصلی آن مارکس و گرامشی هستند. در این رویکرد نخبه همان نیروی انقلابی است که شرایط را برای انقلاب کارگری آماده میکنند.
٤- سنت دورکیمی که با اندیشههای دورکیم و پارسونز شناخته میشود. در این رویکرد، نخبه نیروی متخصص و سازمانیافتهای است که با عمل سازمانی و نهادی به دنبال ایجاد نظام بوروکراتیک در جامعه است.
٥- سنت تلفیقی اعم از وبر و هابرماس. در این رویکرد، نخبه اهل فرهنگ و اندیشه است و وظیفهاش گفتمانسازی و تولید اندیشه میباشد.
٦- سنت جهان سومی و اسلامی و ایرانی. این سنت حاصل نظریات افرادی چون مارکس، لنین، مائو و مدرنیستهای ایرانی است. در این رویکرد ،نخبه همان نیروی آگاه و مسئولی است که به دنبال نقد و اقدام و ساماندهی برای انقلاب میباشد.
دکتر آزاد ارمکی در ادامه افزود:در زمینه وضعیت جامعه ایرانی و استراتژیهای متصور در ساماندهی نخبگان در جامعه ایرانی نیز نظریات متفاوتی مطرح شده است:
١- دیدگاه اول معتقد است جامعه ایرانی در حال گذار است و توفیقها و مشکلات آن نیز ناشی از ساحت گذار آن میباشد. اما در مورد اینکه کی و چگونه این تغییر از ساحت سنتی به مدرن محقق میشود، وحدت نظر وجود ندارد. عدهای این گذار را با بازگشت به خویش (فرهنگ و تاریخ و تمدن گذشته) امکانپذیر میدانند و گروهی دیگر رویکرد فروپاشی و انقلاب را قبول دارند.
٢- برخلاف دیدگاه فوق، عدهای جامعه ایرانی را امری مستقر و در ساحت سنتی تا مدرن میدانند. این گروه با هر نوع مدرنیت مخالف بوده و آن را با کفر، ریاکاری، فساد و مصداق غربزدگی همسان میدانند. بهلحاظ نظری، چارچوب نظری فلسفه اجتماعی کلاسیک با این دیدگاه همسانی دارد. در این دیدگاه، نیازی به نقشآفرینی نخبه وجود ندارد و عناصر سنتی جامعه هرچند که نقش و جایگاه نخبهای نداشته باشند، ساماندهنده حیات اجتماعی و سیاسی هستند. در این صورت حذف و نابودی نخبگان جامعه – در هر ساحت و نوع و گرایش – اصل میشود.
٣- در این دیدگاه جامعه ایرانی در شرایط بعد از انقلاب تفسیر شده است. در نحوه ظهور و استقرار جامعه بعد از شرایط انقلابی، اختلاف نظر وجود دارد. براساس اصلیترین روایت موجود، جامعه ایرانی دارای ساحتی مستقر با چندگانگیهای نهادی و ساختاری است.
در ادامه ،خانم دکتر شجاعی با طرح مبحث حکمرانی خوب به بررسی نقش نخبگان در آن پرداخت.بنا به گفته ایشان:حکمرانی خوب پارادایم مسلط جوامع توسعه یافته است.در حکمرانی خوب ،دولت در صدر امور قرار ندارد بلکه میتوان آن را نتیجه تعامل و کارکرد همه ارگانهای یک نظام دانست.در حکمرانی خوب، صاحبان اصلی قدرت،مردم هستند.مشارکت،پاسخگوئی،شفافیت،مسئولیتپذیری،اجماعسازی یا انعطافپذیری،کارائی و اثر بخشی از جمله شاخصهای حکمرانی خوب محسوب میشود.
دکتر شجاعی با اشاره به تعاریف و تقسیمبندیهای موجود در مورد نخبگان به تقسیمبندی بومی در مورد نخبهگان در ایران پرداخت.بر اساس این تقسیمبندی نخبگان به نخبگان سیاسی(صاحبان قدرت)،نخبهگان معنوی(مراجع،روحانیون،نظریه پردازان دینی ....)،نخبگان فرهنگی،هنری،ورزشی،نخبگان علمی و نخبگان حکمی(کسانی که با داشتن حکم دولتی به نخبه تبدیل میشوند) تقسیم میشوند.بر این هر گروه از نخبهگان میتوانند در بخشهای مربوط به خود وارد عمل شده و حرکت جامعه به سوی حکمرانی خوب را تسهیل کنند.اما اگر در عمل، نخبه تاثیری در جامعه نداشته باشد مثل گنجینه پنهانی خواهد بود.
آقای دکتر خلفخانی نیز در قالب بحث چگونگی حفظ نخبگان در ایران به بررسی ابعاد مختلف موضوع پرداختند.بنا به گفته ایشان ،با وجود عدم اجماع مفهومی در مورد نخبه میتوان نخبه سیاسی را کسی دانست که در بخشی از مباحث عمومی که منحصرا به برنامهریزی سیاسی مربوط است درگیر میشود و البته دارای علائق شخصی در زمینه مورد نظر نیست.روزنامهنگاران و فعالان جامعه مدنی را میتوان از این گروه دانست.آقای خلفخانی در ادامه با تشریح وضعیت جامعه ایرانی، ویژگی های آن را در گذار بودن و تسهیل دار بودن آن دانست.بر این اساس در چنین جامعه ای نیازی به نخبه وجود ندارد ؛چون دولت برای تامین هزینههای خود به کسی وابسته نیست و فروش نفت آن را از جامعه مستقل ساخته است.بعلاوه چون نخبه برای ابراز عقیده در حوزه عمومی باید هزینه زیادی بپردازد ،ترجیح میدهد خود را از جامعه کنار بکشد.پائین بودن سطح اعتماد در جامعه نیز از جمله دلائلی است که عملا باعث کنار گذاشتن نخبگان از حوزه عمومی میشود.در نتیجه برای حفظ نخبگان باید دیدگاهی فراایدئولوژیکی در جامعه حاکم شود که در نتیجه آن تغییرات ساختاری ،آموزش مردم و ایجاد تغییرات در وضعیت اقتصادی مردم در اولویت برنامههای دولت قرار خواهد گرفت.
در پایان آقای مشفق –یکی از کارشناسان پژوهش های اجتماعی- به جمعبندی مباحث مطرح شده در نشست و ارائه راهکارهای پیشنهادی پرداختند.بنا به گفته ایشان فقدان برنامه مدون جهت حفظ نخبگان در جامعه،عقیم ماندن نظریهپردازی نخبگان در جامعه به علت فقدان شرایط لازم، فقدان درک مشترک از وضعیت موجود در جامعه،تقابل رفتارهای اجتماعی با نخبگان،ساخت قدرت متمرکز و ضد نخبه،فقدان زمینه رشد و بالندگی و حفظ نخبگان،چالش دولت با نخبگان، از نکات حائز اهمیت در این نشست بود. همچنین با توجه به عدم اجماع کامل در مورد مفهوم نخبگی و میزان پائین ادبیات تولیدی در این زمینه به نظر میرسد گسترش اینگونه جلسات در جهت تولید ادبیات مورد نیاز ،ضروری است.ایجاد زمینه نظریهپردازی در حوزه نخبگان و کمک به شکلگیری ساختار قانونی و حقوقی در جهت حفظ نخبگان از جمله راهکارهائی است که میتواند راهی به سوی استفاده بهینه از استعداد نخبگان در جهت توسعه پایدار باشد.لازم به ذکر است برگزارکنندگان قصد دارند در نشست های آتی به بررسی عمیقتر مساله بپردازند.
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
دقیقا این مردم فقط نیاز به پول دارند نیازی به نخبه ندارند اصلا میپرسند نخبه یعنی چی؟ ما خودمان نخبه ایم به ما فقط پول بدهید همه چیز حل میشود !!!