برنامهریزی فرهنگی و الزامات آن در ایران
شاید برخی تصمیمگیری فرهنگی را منحصر به تصمیمگیری پیرامون محصولات فرهنگی بدانند؛ نظیر تصمیمگیریهایی که به بهبود وضعیت کتاب، کتابخوانی، کتابخانهها، فیلم، تئاتر، موسیقی، نقاشی و مطبوعات در جامعه میانجامد. یا برخی قدری دایره را وسیعتر گرفته و تصمیمگیری در خصوص نهادهای فرهنگی اعم از دولتی و غیردولتی را مشمول تصمیمگیری فرهنگی بدانند. آنچه لزوم برنامهریزی فرهنگی را ضروری میسازد، استفاده حداکثر از منابع محدود (انسانی، مالی و . . . ) در راستای اهداف کلان فرهنگی میباشد و بهبود کمی و کیفی این محصولات اصلاح ساختارهای فرهنگسازی جامعه را در پی دارد. برنامهریزی فرهنگی به الگوی فرهنگی وابسته است و مدل فرهنگی نیز تلقی خاصی از معنای فرهنگ، ساز و کار پیدایش و گسترش فرهنگ، تعامل فرهنگ با عوامل هم عرض جامعه، اهداف فرهنگی و امثال آن میباشد.
اگر بپذیریم که فرهنگ زیر بنای جامعه است و اگر بپذیریم که هدف از فعالیت های فرهنگی و توسعه فرهنگی در یک جامعه، تغییر رفتار یا رفتارهایی از جامعه است؛ این پذیرش، دست اندرکاران را بر آن میدارد که برای دستیابی به اهداف خود برنامه ریزی در حوزه فرهنگ را سرلوحه کار خود قرار دهند. بنابراین در نخستین گام باید مشخص کنند که کدام رفتار یا رفتارها باید دستخوش تغییر قرار گیرند و رفتار مطلوب چه مشخصه هایی دارد. پس از آن برای رسیدن به هدف تعیین شده سلسله فرایندهای مورد نیاز را طراحی و اجرا کنند. برنامه ریزی مهمترین وظیفه هر مدیر و یا سازمانی است که با منابع محدود سعی در نیل به اهداف مشخص دارد. در ادبیات مربوط به برنامه ریزی اصطلاحاتی همچون برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی مفاهیمی دیرینه و رایج هستند. ولی برنامه ریزی فرهنگی، اصطلاحی است که اگرچه در برخی ازکشورهای پیشرفته سالیان زیادی است که مد نظر برنامه ریزان قرار گرفته است – و از دهه ١٩٩٠ بسیاری از شهرهای اروپا در موقعیتهای مختلف برنامهریزی فرهنگی را به عنوان ابزاری برای توسعه شهرهای قدیمی، تاسیس شهرهای جدید با تمرکز در شهرها، بازارهاو پیرامون شهرها در جهت توسعه سرمایه اجتماعی و توسعه محیط های خلاق بکار گرفتندولی در کشور ما سابقه چندانی ندارد و مروری به جایگاه بخش فرهنگ در چند برنامه کلان اقتصادی _ اجتماعی کشور که در سال های قبل و بعد از انقلاب اجرا شده است صحت این ادعا را کاملاً روشن می کند.