فرهنگ و نقش آن در توسعه خلاقیت و نوآوری
بشر از آغاز خلقت با ذهنی مستعد، ولی فاقد تجربه با پدیدههای جهانی پیرامونش مواجه شد و به تدریج بذرهای استعداد درونی خویش را شکوفا کرد. امروزه مفاهیم ذهنی بشر مملو از طرحهای تکامل یافتهای است که مدتها پیش در قالبهای خام و ابتدایی در ذهن بسیاری از افراد اندیشمند و خلاق جوانه زده و به تدریج توسط نسلهای متوالی تکامل یافتهاند. به گواهی تاریخ، بشر در کلیه زمینههای فعالیتش همواره متمایل به نوآوری، ابداع و تکمیل بوده است.
ادامه حیات سازمانها به قدرت بازسازی آنها بستگی دارد. این بازسازی از راه هماهنگ کردن هدفها انجام میشود. برای مثال سازمانی را در نظر بگیرید که میخواهد عرضهکننده کالا یا خدمات مورد نیاز مشتریان باشد. نیاز مشتریان به مرور زمان تغییر میکند، با وجود این محصولات و خدمات مورد نیاز آنان باید با قیمت و کیفیت خوب و در زمان مناسب عرضه شود؛ زیرا اگر سازمان خود را با این تغییرها هماهنگ نکند ممکن است مشتریان خود را از دست بدهد و به نحو مطلوب به هدفهای خود دست نیابد. سازمان در مسیر تطبیق خود با تغییرها ناگزیر از تقویت فراگردهای نوآوری و خلاقیت است؛ زیرا به مرور زمان سازمانهای غیر خلاق از دور خارج میشوند یا مجبور میشوند روش خود را اصلاح کنند.امروزه سازمانهای پساصنعتی، سازمانهایی دانش محورند و موفقیت و بقای آنها مبتنی بر خلاقیت، نوآوری، اکتشاف و اختراع است. واکنش موثر به این نیازها، منجر به تغییراتی در افراد و رفتار آنها و نیز باعث تغییراتی ابتکاری در سازمانها میشود و این امر به نوبه خود بقای این سازمانها را تضمین میکند. ظاهراً به موازات افزایش تولید فکر و دانش جدید و اشاعه جهانی آن، میزان این تغییرات نیز به سرعت شتاب میگیرد. خلاقیت و نوآوری در روند این تغییرات که برای تضمین بقای این سازمانها صورت میگیرد، موثرند. نتیجه این میشود که سازمانها و رهبران میکوشند تا چارچوبی نهادینه ایجاد کنند که در آن خلاقیت و نوآوری در جریان تحولات تکنولوژیکی و غیر آن به عنوان هنجارهای فرهنگی بنیادین مورد قبول قرار گیرند. برخی از نویسندگان بر اهمیت فرهنگ سازمانی در این بافت تاکید کردهاند. به نظر میرسد فرهنگ سازمانی بر میزان ترغیب به خلاقیت و نوآوری در یک سازمان تاثیر داشته باشد.