کد خبر:۲۶۰
۰۶ شهريور ۱۳۹۵ | ۱۴:۵۹

ضرورت همکاری منطقه‌ای در بحران افغانستان؛ چالش‌ها و مزایای این همکاری‌ها

تاریخ : ١ مهر ١٣٩٠ موضوع : همکاری‌های منطقه‌ای برگزارکننده : معاونت پژوهشهای سیاست خارجی / گروه مطالعات آسیا
خلاصه

در سال¬های گذشته با افزایش بحران در افغانستان، اکثر کارشناسان و حتی برخی از مقامات کشورهای خارجی از جمله آمریکا و فرانسه بر نقش کشورهای منطقه در رفع بحران‌های موجود افغانستان تاکید کرده‌اند. بسیاری از تحلیلگران منطقه و حتی تحلیلگران غربی نیز، مهم‌ترین دلیل عدم کنترل اوضاع افغانستان توسط نیروهای خارجی را در عدم درک شرایط منطقه و نداشتن تفاهم با کشورهای همسایه افغانستان می¬دانند. اما با وجود این اتفاق نظر درباره ضرورت همکاری-های منطقه‌ای برای حل بحران افغانستان، صرف نظر از سیاست آمریکا برای تجمیع مسائل افغانستان و پاکستان، تاکنون هیچ اقدام منطقه¬ای و بین¬المللی در این راستا صورت نگرفته است. در واقع سئوال اصلی این است که چه موانع و چالش¬هایی فرا روی این ایده مشترک وجود دارد و زمینه¬ها و بسترهای موجود برای عملیاتی شدن این طرح چیست؟ در راستای بررسی این بحث، نشستی با حضور کارشناسان افغانستان در معاونت سیاست خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک برگزار شد که متن زیر چکیده¬ای از مباحث مطرح شده در این نشست می¬باشد.


نتایج

افغانستان؛ بسترها و چالش¬ها در همکاری¬های بین¬المللی
بازیگران ذی‌نفوذ در افغانستان را می¬توانیم به دو دسته تقسیم کنیم. مثلث اصلی بازیگران ذی‌نفوذ در افغانستان را ایران، پاکستان و آمریکا تشکیل می¬دهند. بازیگرانی چون روسیه، چین، هند، عربستان سعودی و کشورهای آسیای مرکزی، بازیگرانی هستند که تاثیر خاص خود را بر مسئله افغانستان دارند، اما این تاثیر به اهمیت تاثیر بازیگران اصلی نیست. این بازیگران معمولاً به واسطه سایر بازیگران بر افغانستان تاثیرگذارند. عربستان، امارات یا چین از طریق پاکستان در افغانستان ایفای نقش می‌کنند. کشورهای اروپایی از طریق آمریکا مسئله افغانستان را پیگیری می¬کنند. در واقع اگر برای صلح و ثبات در افغانستان راه حل همکاری منطقه¬ای را قائل باشیم، این همکاری باید بین بازیگران ذی‌نفوذ در افغانستان باشد. اما مشکل اساسی این است که اهداف و منافع این سه بازیگر بر هم منطبق نیست.

اهمیت حل بحران افغانستان
شاید بتوان این شعر اقبال لاهوری را که حدود ٥٠ یا ٦٠ سال پیش سرود، تمثیلی از جایگاه امنیتی افغانستان بدانیم:
? آسیا یک پیکر آب و گل است
? ملت افغان در آن پیکر دل است
? از فساد او فساد آسیا
? در گشاد او گشاد آسیا
با این تفاوت که اگر اقبال لاهوری تحت تاثیر خرابه¬های غزنین این شعر را سروده و افغانستان را در عمق استراتژیک آسیا توصیف می¬کند، اینک افغانستان در جایگاهی قرار دارد که نیروهای خارجی از قاره دیگر به این کشور می¬آیند تا هژمونی خود را به تصویر بکشند. بدین لحاظ در دهه دوم قرن ٢١ که موج چهارم گفتمان امنیتی مبتنی بر امنیت نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و فرهنگی در جریان است، نمی¬توان مسائل افغانستان را با دیدگاه امنیت سنتی بررسی کرد.
افغانستان در ٣٠ سال گذشته درگیر جنگ بوده است. در کالبدشکافی مسائل افغانستان و تبعات آن نه می‌توان گفت که این کشور، تهدید کننده امنیت جهانی است و نه اینکه بازیگران بین-المللی مخلّ امنیت افغانستان هستند. افغانستان به لحاظ مرزی، ترکیب ملیتی، قوم نگاری و قوم شناسی و... دچار بحران است.
اما اینجا تناقضی از نقش افغانستان و بازیگران بین¬المللی در ایجاد صلح و امنیت و یا بحران و ناامنی، وجود دارد. افغانستان اینک مرکز مناقشات کشورهای دیگر شده است. این در حالی است که راهبرد نظامی و رقابت در مسئله افغانستان، کاربرد خود را از دست داده است. البته همکاری¬های نظامی برای مبارزه با القاعده و طالبان در این کشور، دستاوردهای مثبتی داشته است. دموکراسی سازی نیز در ١٠ سال گذشته در این کشور دستاوردهای مثبتی داشته است. بدین دلیل راهبرد همکاری¬های اقتصادی، راه حل مسئله این کشور می¬باشد. بررسی آمار مالی و انسانی افغانستان در ده سال گذشته نشان می¬دهد، هر گاه همکاری¬های منطقه¬ای و فرامنطقه¬ای در مسائل افغانستان تحقق یافته، هزینه¬ها کاهش یافته است. در سال ٢٠٠٤، کل کشته¬های ناتو در افغانستان حدود ٦٠ نفر بود، این رقم در سال ٢٠١٠، به بیش از هفتصد نفر رسیده است. آمریکا در حال حاضر در هفته مبلغی بالغ بر ٢ میلیارد دلار در جنگ افغانستان هزینه می¬کند. این نشان می‌دهد که راه حل افغانستان تنها در ایجاد همکاری¬های منطقه¬ای و بین¬المللی و البته داخلی است. در مسئله افغانستان، بستر وسیعی برای دیپلماسی وجود دارد.



دیدگاه تئوریک درباره تداوم بحران در افغانستان
در سال¬های اخیر، آمریکا و ناتو برای حل مسئله افغانستان، در پی یافتن راه¬حلی منطقه¬ای هستند. در این بین مسئله اصلی این است که راه¬حل منطقه¬ای چیست؟ و چه استراتژی می¬تواند وجود داشته باشد؟. در این¬باره دو دیدگاه وجود دارد: براساس یکی از این دیدگاه¬ها افغانستان و مسئله ناامنی، هسته مرکزی امنیت در منطقه است. این دیدگاه می¬گوید که اگر در منطقه ناامنی وجود دارد، به دلیل وجود ناامنی در افغانستان است. البته این تئوری¬ها بر آن هستند که این ناامنی به واسطه وجود شبکه¬های غیردولتی در افغانستان است و این شبکه¬ها از افغانستان ریشه پیدا کرده¬اند. به همین دلیل اگر بخواهیم آینده افغانستان را از طریق مسئله منطقه¬ای حل کنیم، باید روی دو مسئله متمرکز شویم؛ محدود ساختن شبکه¬های مواد مخدر و تروریسم و دیگری مسئله رقابت بین قومیت¬های پشتون¬ها و تاجیک¬ها که کشورهای همسایه را نیز درگیر می¬کند. اما تئوری دوم که قابل قبول¬تر است، می¬گوید افغانستان در حاشیه یا فرع مسائل امنیتی منطقه است و ناامنی¬ها از خارج افغانستان به این کشور منتقل می¬شوند. این تئوری که مبتنی بر تئوری باری بوزان است، می¬گوید دولت¬ها و واحدها در چهارچوب یک مجموعه امنیتی-منطقه¬ای قرار دارند و به دلیل جغرافیای مشترک، امنیت آنها نیز به یکدیگر ارتباط دارد. مرز و جغرافیای مشترک، تاریخ مشترک نیز ایجاد می¬کند، بنابراین تاریخ مشترک دومین واحد این تئوری می¬باشد. سوم آنکه رابطه امنیتی بین این کشورها هرچه باشد، دوستی، دشمنی و رقابت، با دوام است. در این تئوری، واحدی بالاتر از مجموعه امنیتی منطقه¬ای وجود ندارد. هر مجموعه امنیتی منطقه¬ای می¬تواند یک قطبی یا دو قطبی باشد. این رابطه می¬تواند پرتنش یا دوستانه باشد.
اولین واحد تئوری بوزان دولت¬هایی هستند که با هم درگیرند. دومین واحد، قدرت¬های بین‌المللی هستند که از طریق دینامیک¬های این منطقه تاثیرگذار هستند، یعنی رابطه¬شان انعکاسی است. قدرت¬های بین¬المللی می¬توانند دینامیک رقابت در منطقه را تقویت کنند. چنانچه وجود آمریکا در افغانستان، دینامیک رقابت بین کشورها را افزایش داده و همین مسئله مجموعه امنیتی منطقه را شکل می¬دهد. سومین واحدی که در این تئوری وجود دارد، کشور حائل است. بر این اساس، کشوری مثل افغانستان میان قدرت¬ها حائل می¬شود. افغانستان در حالی اینک این نقش را در دینامیک امنیتی مجموعه بازی می¬کند که در گذشته نیز همین نقش را میان قدرت¬هایی چون امپراتوری بریتانیا و روسیه داشت. یعنی در اصل مسئله افغانستان در این تئوری فرع است. افغانستان یک مجموعه امنیتی کوچک برای خود می¬باشد و در اصل کشورهای دیگر رقابت¬های خود را در آن منعکس می¬کنند. هیچ کشوری قصد کمک به افغانستان را ندارد و تنها هدف استفاده از این کشور برای رقابت¬ها و روابط خود با کشورهای دیگر است.

مجموعه¬های امنیتی مجاور افغانستان
الف) آسیای جنوبی: یکی از مجموعه¬های امنیتی مجاور افغانستان که موجب تداوم بحران در این کشور شده است، در منطقه آسیای جنوبی قرار دارد. رقابت هند و پاکستان در افغانستان را می‌توان در چهارچوب این تئوری توجیه کرد. این دو کشور از گذشته دور بنا به دلایل جغرافیایی و مذهبی رقابت داشته و دارند. البته دو کشور در سطح قدرت برابر نیستند. هندوستان در سال‌های اخیر، به دلیل رشد شاخص¬های مختلف، رشد زیادی داشته است و این کشور را باید یک کشور پیشرفته دانست، اما به نظر می¬رسد رقابت با پاکستان، از قدرت هند کاسته است. دهلی¬نو علاقه‌مند است که هندوستان را به عنوان یک قدرت فرامنطقه‌ای و بین-المللی معرفی کند، اما به دلیل مسائل امنیتی که با پاکستان دارد، نمی¬تواند. چرا که یک قدرت بین¬المللی ابتدا باید در منطقه خود هژمونی داشته باشد. در واقع با اینکه هند و پاکستان از لحاظ قدرت برابر نیستند، اما رقابت این دو را به هم پیوند داده و حتی در روابط این کشورها با کشورهای خارج از منطقه مثل چین، ایران، آمریکا و در رابطه¬شان با افغانستان، منعکس می-شود. در سال¬های اخیر، آمریکا بازی خاصی را با این رقابت شروع کرده است. آمریکا تلاش می¬کند به پاکستان نزدیک شود. واشنگتن این بازی را در رقابت چین و هند نیز انجام می¬دهد. چین هم با نزدیک شدن به پاکستان، تلاش می¬کند با هند رقابت کند. در واقع روابط هند و پاکستان با کشورهای خارج از منطقه نیز براساس رقابت این دو کشور است. اگر براساس این تئوری به رابطه پاکستان و افغانستان هم نگاه کنیم، پاکستان به این دلیل به افغانستان علاقه‌مند است، که این کشور در عمق استراتژیک ضد هندی پاکستان قرار دارد. پاکستان از رابطه با افغانستان دو انگیزه دارد: اول این که مانع استقلال‌طلبی پشتون¬ها باشد. دوم آنکه مانع نزدیکی افغانستان به هندوستان شود. هند نیز از رابطه با افغانستان دو هدف را پیگیری می-کند: اول اینکه به قدرت¬های بین‌المللی نشان دهد، قدرت منطقه¬ای شده است و دیگر اینکه از آنجا رفتارها و کارهای پاکستان را زیر نظر داشته باشد.
ب) آسیای مرکزی: این مجموعه امنیتی را می¬توان برای آسیای مرکزی هم در نظر گرفت. کشورهای آسیای مرکزی جغرافیا و میراث فرهنگی مشترک و مسائل امنیتی مشترکی نیز دارند. مسئله¬ای که کشورهای آسیای مرکزی دارند، بیشتر تهدید به ثبات رژیم¬های امنیتی خودشان است. تهدیداتی چون تروریسم، مواد مخدر، ضعیف بودن نهادها، بحران هویتی و مسائل اقتصادی هم می¬تواند ناشی از تهدیدات داخلی باشد و هم از تهدیدات خارجی به وجود بیاید. مسئله مواد مخدر در آسیای مرکزی، تهدیدی است که امنیت کشورهای منطقه را هم تهدید می¬کند. این کشورها با آنکه امنیت مشترکی دارند، اما رقابت¬های زیادی هم در مسائلی چون آب دارند. مسئله دیگر مرزها می¬باشد. رقابت¬هایی هم بر سر تروریسم وجود دارد. مثلاً حزب اسلامی ازبکستان که باعث تنش در منطقه است، روی افغانستان کار می¬کند.
آسیای مرکزی در مجموعه امنیتی خود دارای سه دسته بازیگر است. قزاقستان و ازبکستان کشورهایی هستند که از لحاظ اقتصادی، امنیتی و سیاسی قوی¬تر هستند. دو کشور تاجیکستان و قرقیزستان، ضعیف‌ترین کشورهای منطقه هستند. ترکمنستان در میان این دو دسته قرار می¬گیرد. رقابت در این منطقه بین کشورهای قوی¬تر است و کشورهای خارج از منطقه نیز در آسیای مرکزی براساس این رقابت بازی می¬کنند. درباره آسیای مرکزی و افغانستان، زمینه¬های همکاری کمی وجود دارد. آسیای مرکزی به دلیل جلوگیری از ورود مواد مخدر و تروریسم به منطقه از افغانستان فاصله گرفته است. در چنین محیطی، از طرفی روسیه و چین خود را به عنوان پدرخوانده منطقه معرفی می¬کنند و از طرف دیگر آمریکا، اتحادیه اروپا و ناتو تلاش می¬کنند به عنوان مدافع منطقه وارد آسیای مرکزی شوند.
ج ) خلیج فارس: سومین مجموعه امنیتی منطقه خلیج فارس است. مجموعه امنیتی موجود در خلیج فارس را می¬توان بین ایران و عربستان در نظر گرفت. با وقوع انقلاب اسلامی ایران، نقش عربستان در چهارچوب سیاست¬های آمریکا در منطقه منحصر به فرد شده است. در حالی که فرقه¬گرایی از چالش¬های اساسی ایران است که منافع این کشور را تحت تاثیر قرار می¬دهد. آمریکا با حمایت عربستان سعودی، فرقه گرایی را به عنوان ابزار استراتژیک ایجاد کرده است. در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی سابق، عربستان تنها کشوری بود که هم انگیزه مذهبی و هم ثروت مقابله با نفوذ شوروی سابق را داشت. با کودتای کمونیستی در افغانستان و اشغال این کشور توسط شوروی سابق، دامنه فعالیت عربستان بیش از گذشته گسترش یافت. عربستان برای مبارزه با کمونیسم، وارد پاکستان شد. سازمان‌های اسلامی عربستانی برای احداث مسجدها و مدرسه‌های دینی، در پاکستان تلاش کردند؛ به خصوص منطقه سرحد آزاد پاکستان که پشتون‌نشین است. جوانان افغانستانی نیز که در جنگ مدرسه‌ای نداشتند، جذب این مدارس دینی شدند و همین شد که نفوذ این کشور در افغانستان و پاکستان افزایش یافت؛ یعنی اکثر مقام‌های طالبان، چند سال در عربستان درس خوانده‌اند و تربیت یافتگان عربستان در پاکستان و یا در جزیرة‌العرب هستند. بدین لحاظ هم اکنون نیز سیاست عربستان نسبت به طالبان دوگانه است.
در مجموع این دینامیک¬های امنیتی بین هند و پاکستان، بین آسیای مرکزی و روسیه، بین ایران و عربستان، اجازه نمی¬دهد راه حل منطقه¬ای برای افغانستان به وجود آید. راه حل این است که دینامیک¬های امنیتی مناطق را پذیرفت، اما این بازیگران نباید از افغانستان برای دینامیک خود استفاده کنند. در این راه حل مسئله دیگر این است که کدام قدرت ماورای منطقه می¬تواند مانع این تداخل دینامیک¬ها شود؟ راه حل این مسئله نیز ترسیم برنامه¬های همکاری از طریق برنامه¬های اقتصادی است. یعنی از طریق اقتصاد، این مناطق می‌توانند رابطه را ایجاد کنند و سازمانی چون شانگهای می¬تواند ظرفیت این کار را داشته باشد.

نتیجه¬گیری
از بررسی مجموع اهداف و انگیزه¬های مشترک و متناقض بازیگران ذی‌نفوذ در افغانستان، می¬توان این نتیجه را گرفت که با وجود بسترها برای همکاری¬های منطقه¬ای و حتی منافع بازیگران از این همکاری¬ها، رقابت‌های موجود در مجموعه¬های امنیتی همجوار افغانستان، مانع اصلی در شکل¬گیری همکاری¬های منطقه¬ای برای حل بحران افغانستان است. چنانچه با وجود طرح¬های مختلف برای همگرایی¬های اقتصادی، همچنان مسئله افغانستان چالش عمده بازیگران ذی‌نفع می¬باشد. همانگونه که امتیازهای اقتصادی چون مشارکت پاکستان در خط لوله گاز تاپی نتوانسته است تعهدی برای پاکستان نسبت به حل مسئله افغانستان ایجاد نماید. در بین سه بازیگر اصلی در افغانستان، اهداف و منافع ایران و آمریکا ثبات و امنیت در افغانستان را ایجاب می¬کند. هر دو کشور برای بحران موجود در افغانستان هزینه¬های زیادی می¬پردازند. اما اهداف و منافع پاکستان در تضاد با صلح و ثبات در افغانستان است. پاکستان به دنبال قدرت یافتن یک دولت پشتون و با تفکر طالبانیسم در افغانستان است. در واقع مانع اصلی در اینجاست که از مجموع این اهداف، نمی‌توان اهداف مشترکی استخراج کرد؛ ضمن این که رقابت‌هایی هم وجود دارد. آمریکا نگران است با شکل¬گیری همکاری منطقه¬ای، ایران نقش فعال¬تری در افغانستان بیابد. ایران نیز از ادامه حضور آمریکا در افغانستان و تثبیت موقعیت آن کشور در منطقه، بعد از همکاری¬ها نگران است.
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
Andi
۲۰:۵۱ - ۱۳۹۵/۰۸/۱۵
I really coudln't ask for more from this article.
آخرین گزارش های تحلیلی
آخرین مصاحبه ها
آخرین ویدئوها