

تحولات افغانستان پس از تشدید خروج آمریکاییها در ماه گذشته وارد مرحله جدیدی شده است و طالبان بار دیگر عزم خود را برای تصرف مجدد کابل و تشکیل حکومت جزم کرده است؛ گروه سیاست خارجی پژوهشکده تحقیقات راهبردی، در همین رابطه مصاحبهای را با آقای دکتر ابوالفضل ظهرهوند سفیر سابق کشورمان در افغانستان انجام داده است:
در ابتدا وضعیت شناسی از تحولات میدانی افغانستان و پیشروی طالبان در این کشور بفرمایید؟
متأثر از خروج آمریکا از صحنه افغانستان، کشور دچار یک خلاء قدرت شد و دولت مرکزی نتوانست خلاء موجود را پر نماید و این شرایط رفتهرفته حوزه مانور طالبان را گستردهتر و عمیقتر کرده است و با فعالتر شدن طالبان دولت منزویشده است. نکته آن است که درگذشته نیز خاک افغانستان بهصورت کامل در کنترل دولت مرکزی نبوده است و تنها کنترل یکسری ولایتها و مراکز دولتها با حمایت غرب و ناتو در اختیار دولت مرکزی قرار داشت، با رفتن غربیها دولت نتوانست مراکز ولایت را کنترل کند بنابراین در حال حاضر اصل موضوع متوجه آمریکاست. بهواقع باید توجه داشت که در مقطع کنونی نه طالبان آنقدر قدرت دارد که بتواند بر افغانستان سیطره یابد و نه تحولات ژرفی در بدنه دولت ایجادشده است که خواهان میدان دادن به طالبان باشد. درواقع با رفتن نیروهای تحت حمایت و هدایت ناتو، یک خلاء قدرت ایجادشده است که طالبان درصدد است تا بیشترین سود را از آن به نفع خود ببرد؛ بنابراین طالبان یک متغیر وابسته است که از جانب نیروهای بیرونی همچون پاکستان هدایت و پشتیبانی میشود. جالب است که بدانیم عمده نیروهای طالبان از خاک پاکستان وارد افغانستان میشوند که همین امر شاهدی بر مدعی فوق است. نکته دیگری که باید مدنظر باشد آن است که طالبان پایگاه مردمی چندان قوی ندارد و اینکه غالباً در مناطق پشتون نشین مورد حمایت احاد مردم است. مردمی که نه درک درستی از دولت دارند و فهم صحیحی از مدرنیته.
آیا طالبان نسبت به گذشته دچار تغییر ایدئولوژی شده است؟
واقعیت آن است که گرچه طالبان از نظر گفتمان سیاسی تغییر کرده است، ولی باید اذعان داشت که از نظر تیپولوژی معرفتی کماکان بر انگارههای پیشین خود تأکید و تمرکز دارد. بدین معنا که در مقام نظر بر خلافت تأکید دارد، ولی در گفتمان جدید خود قائل به "امارت" است و این نوع از نظریهپردازی را از پاکستان آموخته است. عمده دلیلی هم که میتوان در این خصوص اظهار کرد آن است که هدف طالبان نوعی حساسیتزدایی از خود هست. زیرا اگر همچنان بر خلافت تأکید کنند، همانند داعش با مخالفت گسترده مواجه خواهند شد. پس تا زمان رسیدن به اهداف خود، بر انگاره امارت تأکید مینمایند. شاهد مثال انگاره مطرحشده نیز آن است که سخنگوی طالبان در سخنرانیهای خود بهصورت عمیق و دقیق ایده خلافت را رد نکرده است بلکه با جملات کوتاه و بهصورت ضمنی بر موضوع امارات اشاره داشته است و اگر بیشتر مورد پرسش قرار گیرند ماهیتشان بهتر و راحتتر درک میشود.
سناریو مطلوب ایران در شرایط موجود چه میتواند باشد؟
نخستین مورد آن است که ما بر اساس واقعیتهای موجود و نقشی که در وقایع منطقه داریم شاخصهای مشخصی را تعریف نماییم و از طالبان بخواهیم که موضع خود را در قبال آنها مشخص نماید. موضوع دیگر آن است که، چون وجود طالبان در منطقه خطرناک است باید بهصورت موازی هم بر خروج امریکا و هم بر نابودی طالبان توجه و تمرکز نماییم. مبحث دیگر آن است که با توجه مقبولیتهایی که جمهوری اسلامی ایران در افغانستان دارد، میتوانیم نیروهای مردمی را در قالب جریان مقاومت، رهبری و هدایت نماییم. باید توجه داشته باشیم که اگر طالبان در افغانستان قدرت یابد خطر تجزیه این کشور بسیار محتمل است و اگر افغانستان تجزیه شود بیشترین خطر متوجه ایران خواهد بود. پس پیشنهاد میشود که به منظور هدایت جریان پدیدار شده در افغانستان از ظرفیت چهار قوم بزرگ این کشور بهرهگیری کنیم و روند تحولات را به سمت و سویی که دلخواه کشورمان است هدایت کنیم.